۱ دی ۱۳۹۸ - ۱۴:۲۵
سلطه ثروتمندان بر اقتصاد جهان با کدهای مالیاتی!
ثروتمندان برای محافظت از خود با لیبرالیسم سیستم را فریب داده اند

سلطه ثروتمندان بر اقتصاد جهان با کدهای مالیاتی!

نشریه فارین افیرز چندین مطلب از آخرین نشریه خود را به بحث پایان نئو لیبرالیسم اختصاص داده و مدعی شده است ثروتمندان  برای محافظت از منافع خود، سیستم را گول می زنند ولذا باید به جای تعقیب تئوری های بزرگ، دولت ها بر مداخلات مستقیم و اصلاح مالیات ها که هم اکنون برای سلطه طبقه ثرتمند طراحی شده به نفع  بهبود زندگی مردم تغییر یابد.

به گزارش خبرنگار بازار، میاتا فانبوله رییس بنیاد اقتصاد جدیددر مقاله ای که در نشریه فارین افیرزچاپ شده ، نوشته است: تا همین اواخر محکومیت  تنها برای تفکرات چپ در جهان بود اما اکنون سرمایه داری هم  در بحران است.

اقتصاددانان، سیاستگذاران و مردم عادی به طرز چشم گیری  به این نتیجه رسیده اند که نولیبرالیسم - باوری که بر بازارهای آزاد، مقررات زدایی و دولت کوچک بنا نهاده شده است ودر ۴۰ سال گذشته بر جوامع حاکم شده است - به آخر خود رسیده است.

این بحران مدت هاست که آغاز شده، اما پس از سقوط مالی جهانی ۲۰۰۷-۲۰۰۸ و وقوع رکود جهانی، مورد توجه جدی قرار گرفته است.

در پایان سال ۲۰۱۷، رشد دستمزدهای اسمی در بین اعضای OECD تنها نیمی از آن بود که یک دهه قبل از آن بود. تخمین زده می شود بیش از یک از سه نفر در کشورهای عضو OECD از نظر اقتصادی آسیب پذیر باشند، به این معنی که آنها تنها برای سه ماه برای حفظ سطح زندگی شان  در حد بالاتر از سطح فقر توانمند هستند.

در همین حال، در آن کشورها نابرابری درآمدی بالاتر از هر زمان در نیم قرن گذشته است: ثروتمندترین ده درصد تقریبا نیمی از کل ثروت را دارند و ۴۰ درصد پایین فقط سه درصد را در اختیار دارند.

مدافعان نولیبرالیسم غالباً خاطرنشان می کنند که اگرچه چندین دهه رکود دستمزد و تمرکز ثروت منجر به نابرابری در کشورهای توسعه یافته شده است، اما در همین دوره زمانی شاهد افزایش چشمگیر رونق در مقیاس جهانی هستیم.

آنها معتقدند، بیش از یک میلیارد نفر از فقر شدید به دلیل پیشرفت های تکنولوژیکی، سرمایه گذاری ها و رونق اقتصادی که با گسترش بازارهای آزاد امکان پذیر شده است، از فقر شدید خارج شده اند، با این حال، این استدلال نمی تواند نقش مهمی را که دولتها در ایجاد آن از طریق ارائه آموزش، مراقبت های بهداشتی و اشتغال ایفا کرده اند، به حساب آورد. چنین مداخلات دولتی – ایالتی  مسلماً به اندازه دست نامرئی بازار در بالا بردن سطح زندگی تعیین کننده بوده است.

همچنین نشریه در مطلبی دیگر نوشته است: سرمایه داری با نقص های خود روبرو است وحساب کردن روی آن همیشه زیبا نیست.

سرمایه داری به عنوان یک سیستم اقتصاد سیاسی کاملاً موفق در قرن هجدهم ظهور کرد] آنجایی که در حقیقت پشتوانه محکم مرکانتلیسم را داشت [در نوزدهم میلادی به زمین نشست و در قرنبیستم بر جهان حاکم شد.

معامله فاشیستی ای که لیبرالیسم ارائه می دهد - ثروت و آزادی، به قیمت ثبات، سنت و جامعه - آنچنان جذاب است که جوامع بیشتری در ساخت آن ادامه می دهند اما اکنون، این سیستم همچون رقیبان ایدئولوژیک و گرد گرفته، با نقص های خاص روبرو است و حساب کردن روی آن همیشه زیبا نیست. با این وجود، تاکنون، تمام صحبت ها در مورد حرکت به سمت چیز جدید و بهتر فقط در حد حرف باقی مانده است.

برانکو میلانوویچ خاطرنشان می کند: دو اردوگاه سرمایه داری برای برتری تلاش می کنند: «یک لیبرال شایسته سالاری، به رهبری دموکراسی های پیشرفته صنعتی و یک دولت سیاسی، به رهبری چین که هر دو مشکلات عمده ای  در پیش رو دارند.

«آبیجیت بنرجی»، «استر دافلو»- که پاییز گذشته به خاطر تحقیقات خود برنده جایزه نوبل شدند – معتقدند: رشد اقتصادی به رهبری بازار طی نیم قرن گذشته باعث شده است تا مردم به ویژه در چین و هند بیشتر از هر زمان دیگری از فقر خلاص شوند. اما هیچ کس نتوانسته است یک فرمول قابل اعتماد برای موفقیت اقتصادی پیدا کند. بنابراین، به جای تعقیب تئوری های بزرگ، دولت ها باید بر مداخلات مستقیم متمرکز شوند تا به بهبود زندگی مردم کمک کند.

گول زدن سیستم برای محافظت از منافع

همچنین اقتصاد دانانی چون جوزف استیگلیتز، تاد تاکر، و گابریل زوکمن  استدلال می کنند که بحران سرمایه داری به دلیل کمبود درآمد است زیرا نخبگان پلوتوکرات (الگاریشی -حکومت سیاسی و اقتصادی گروه‌های معدودی از ثروتمندان، استعمارگران و صاحبان نفوذ را بر اکثریت جامعه) برای محافظت از منافع خود، سیستم خود را گول زده اند. مؤلفان راه حل این مساله را افزایش چشمگیر مالیات می دانند.

میاتا فانبوله فراتر می رود و ادعا می کند که درآمد راکد، ثروت متمرکز و فجایع  زیست محیطی بیانگر به اخر رسیدن سرمایه داری به خط پایان است ونیازمند الگوی جدید  اقتصادی هستیم  که ایده آل های سنتی سوسیالیستی را با واقعیت های معاصر سازگار می کند و به مردم و جوامع قدرت می دهد نه دولت.

جری مولراما  درخواست متفاوتی دارد و براین باور است که نوسوسیالیسم یک شوخی است ومالیات بر ثروت کابوسی خواهد بود و کار واقعبیانه  برای تغییر اوضاع هدایت سرمایه ها به سمت  نوآوری کارآفرینی محقق شود.

شکست بازارها با ادامه مسیرلیبرالیسم

دیوید پلانک همچنین در مطلبی با عنوان «ایالت گرسنگی» تاکید کرده است: حدود هشت درصد از ثروت مالی خانوارهای جهان در پناهگاه های مالیاتی پنهان است. حوزه های قضایی مانند جزایر کیمن، پاناما و سوئیس، اقتصاد خود را با هدف کمک به ثروتمندان جهان در پنهان کردن دارایی های خود از دولت های خود متمرکز ساخته اند.  حتی در مکان هایی که در لیست های بین المللی دیده نمی شوند - از جمله ایالات متحده آمریکا مانند دلاور، فلوریدا، و نوادا - اسرار بانکی و شرکتی افراد و بنگاه ها را قادر می سازد از مالیات، مقررات و پاسخگویی عمومی بپرهیزند.

بدون بررسی، این پیشرفت ها ثروت را در بین تعداد کمتری و کوچکتر از مردم متمرکز می کند، در حالی که نهادهای دولتی را که خدمات عمومی را به همه ارائه می دهند متوقف می کند. نتیجه نه تنها نابرابری در جوامع بلکه افزایش بحران و گسست در ساختار سرمایه داری، در توانایی بازارها برای عملکرد و توزیع منافع آنها بطور گسترده خواهد بود.

در هیچ کجا فرار مالیاتی چشمگیرتر از بخش فناوری نیست. ثروتمندترین شرکت های جهان که متعلق به ثروتمندترین افراد جهان است، به سختی مالیات پرداخت می کنند. شرکتهای فناوری مجاز هستند میلیاردها دلار سود را به جاهایی مانند جرسی، یکی از جزایر کانال، که در آن نرخ مالیات شرکت ها صفر است، با مصونیت کامل جابجا کنند. برخی کشورها از جمله فرانسه و انگلستان تلاش کرده اند برخی از عوایدی را که غول های فناوری در حوزه های قضایی خود ایجاد می کنند، مالیات دهند.

کد مالیات  برای ایجاد یک سلطه ثروتمندان

پلانک در ادامه به نابرابری پیچیده ای  در اثر نظام لیبرالیسم اشاره می کند که بخش عمده ای از مردم پول کمتری برای خرج کردن دارند و ثروتمندان تمایل ندارند سودهای جدید درآمد خود را به سمت خرید کالاها و خدمات از بقیه اقتصاد هدایت کنند. در عوض، آنها ثروت خود را در پناهگاه های مالیاتی دریایی یا هنرهای گرانبها که در گاور صندوق هاقرار دارد، جمع می کنند. رشد اقتصادی کند می شود زیرا در کل پول کمتری صرف می شود. در این میان، نابرابری از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود و به فرزندان ثروتمندان شلیک بهتری برای ورود به مدارس عالی و زندگی در بهترین محلات می شود، چرخه ای از تقسیم هر چه عمیق تر بین دارایی ها و دارایی ها را به وجود می آورد.

در  این نشریه همچنین نویسندگانی چون مارتین روتسچی / کیستون / ردوکس پیشنهاد می دهند: با رفتن درآمد بیشتر و بیشتر به افراد ثروتمند و به شرکتها، فقط یک قانون مالیاتی بسیار مترقی تر سطح لازم درآمد را فراهم می کند. دلیلی ندارد که حقوق کارگران با نرخ بالاتر از سرمایه مالیات داده شود. معماران، نجاران و مؤسسین کارفرما نباید مبلغ بالاتری را نسبت به مدیران سهام خصوصی بپردازند. خرده فروشان نباید مبلغ بالاتری را از ثروتمندترین شرکتهای جهان بپردازند.

قدم بعدی حذف مقررات ویژه است که سود سهام، سود سرمایه، بهره وام، املاک و مستغلات و سایر اشکال ثروت را از مالیات معاف می کند. امروز، وقتی دارایی ها از نسلی به نسل دیگر منتقل می شوند، سود اصلی سرمایه از مالیات فرار می کند. در نتیجه، بسیاری از افراد ثروتمند موفق به جلوگیری از پرداخت مالیات بر عایدی سرمایه در دارایی های خود می شوند. گویا کد مالیات برای ایجاد یک پلوتوکراسی ارثی طراحی شده است، نه ایجاد جهانی با برابری فرصت.

یکی دیگر از پیشرفت ها می تواند مالیات بر ثروت باشد، مانند مالیاتی که اخیراً توسط الیزابت وارن، سناتور دموکرات ایالات متحده از ماساچوست پیشنهاد شده است که در حال حاضر برای ریاست جمهوری در انتخابات است. وی مالیات دو درصدی بر ثروت بالای ۵۰ میلیون دلار و شش درصد از ثروت بالای یک میلیارد دلار را پیشنهاد داده است. چنین مالیاتی می تواند در طول دهه آینده نزدیک به ۳.۶ تریلیون دلار جمع کند. این هزینه توسط ۷۵۰۰۰ خانواده ثروتمند آمریکایی پرداخت می شود - کمتر از ۰.۱ درصد از جمعیت.

کد خبر: ۶۱۰

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha