بازار؛ گروه صنعت: چین در مسیر سلطه بر مواد معدنی حیاتی توانسته این منابع را به ابزاری برای قدرت اقتصادی و سیاسی تبدیل کند. اگر این کشور تصمیم بگیرد صادرات یک ماده حیاتی را محدود کند، کشورهای مصرفکننده بلافاصله با اختلال در تأمین مواجه خواهند شد.
ناصر غریب نژاد کارشناس اقتصادی در یادداشتی اختصاصی برای بازار به تشریح این موضوع پرداخته است که در ادامه می خوانید؛
«عناصر نادر خاکی در بسیاری از فناوریهای کلیدی جهان از خودروهای برقی و باتریهای پیشرفته گرفته تا توربینهای بادی و صنایع نظامی، بکار می رود. در این میان، چین با سیاستهای هماهنگ، سرمایهگذاریهای راهبردی و پذیرش هزینههای زیستمحیطی توانسته نه تنها استخراج، بلکه فرآوری و زنجیره تأمین این مواد را در اختیار بگیرد و به یکی از بازیگران اصلی قدرت صنعتی و ژئوپلیتیکی جهان تبدیل شود.
جهان طی سالهای اخیر با سرعتی چشمگیر به سمت گذار انرژی، دیجیتالسازی صنعتی و توسعه فناوریهای پیشرفته حرکت کرده است. در این مسیر، مواد معدنی حیاتی نقشی کلیدی ایفا میکنند. اگرچه بسیاری کشورها منابع معدنی دارند، اما فرآوری و تولید قطعات مبتنی بر این مواد به شدت متمرکز و پیچیده است. چین با ترکیب سیاستهای صنعتی بلندمدت، سرمایهگذاریهای گسترده و کنترل کامل بر فرآوری، توانسته جایگاهی مسلط در این بازار به دست آورد.
آمارها نشان میدهد چین در تولید جهانی گلیسیم حدود ۹۸ درصد، در منیزیم ۹۵ درصد، در تنگستن بیش از ۸۲ درصد و در عناصر خاکی کمیاب نزدیک به ۷۰ درصد سهم دارد. مهمتر آنکه حدود ۹۰ درصد ظرفیت فرآوری عناصر خاکی کمیاب نیز در چین قرار دارد. این بدان معناست که حتی کشورهایی که معدن دارند، بدون توان فرآوری و تولید قطعات نهایی همچنان به چین وابستهاند
تسلط چین تنها به استخراج محدود نمیشود. این کشور با اعطای وامهای کلان به کشورهای کمدرآمد و متوسط، معادن و فرآوری مواد حیاتی را تحت کنترل سرمایهگذاریهای خود قرار داده است. گزارشها نشان میدهد بین سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۲۱ بیش از ۵۷ میلیارد دلار وام از سوی بانکها و مؤسسات مالی چین به ۱۹ کشور اختصاص یافته تا زنجیره جهانی مواد معدنی حیاتی در مدار سیاستهای پکن قرار گیرد. در سال ۲۰۲۴ نیز سه تولیدکننده برتر جهانی در حوزههایی چون مس، لیتیم، گرافیت و عناصر خاکی کمیاب حدود ۸۶ درصد تولید را در اختیار داشتند که بخش عمده آن سهم چین بود.
اهمیت این موضوع در وابستگی فناوریهای کلیدی امروز به این مواد نهفته است. خودروهای برقی، توربینهای بادی، باتریهای پیشرفته و تجهیزات نظامی همگی به این عناصر نیاز دارند. کنترل استخراج، فرآوری و صادرات این مواد به معنای کنترل زنجیره جهانی تولید و قیمتگذاری است و چین با این ابزار به یکی از قدرتهای صنعتی و ژئوپلیتیکی بدل شده است.
نمونههای شاخص این سلطه را میتوان در چند ماده مهم مشاهده کرد. چین تقریباً ۹۹ درصد تولید جهانی گلیسیم را در اختیار دارد. در زمینه آنتیموان نیز بزرگترین تولیدکننده جهان است؛ مادهای که در صنایع آتشنشانی، آلیاژها و نیمههادیها کاربرد دارد. همچنین بیش از ۹۰ درصد گرافیت فرآوریشده برای باتریها در چین تولید میشود.
چین چگونه در محصولات معدنی حیاتی بازار جهانی را تصاحب کرد؟
ریشه این تسلط را میتوان در چند عامل جستوجو کرد. نخست، ورود زودهنگام چین به این حوزه در زمانی بود که بسیاری از کشورهای غربی به دلیل هزینههای زیستمحیطی و مقررات سختگیرانه از سرمایهگذاری در استخراج و فرآوری فاصله گرفتند. دوم، سیاست صنعتی هماهنگ چین که معدن، فرآوری و تولید قطعات را با یک استراتژی ملی و محلی دنبال کرده است. سوم، بهرهگیری از مقیاس تولید، هزینههای پایین نیروی کار و زیرساختهای گسترده صنعتی که هزینه تمامشده را برای چین کمتر از رقبا کرده است.
تحقیقات نشان میدهد هزینه تولید گرافیت باتریدار در ایالات متحده بسیار بیشتر از چین است و بدون حمایت دولتی توان رقابت ندارد. این تفاوت هزینهها، همراه با سیاستهای راهبردی چین، موجب شده این کشور نه تنها تولیدکننده اصلی، بلکه تعیینکننده قواعد بازی در بازار جهانی مواد معدنی حیاتی باشد.
چین با تسلط بر سه حلقه اصلی زنجیره مواد معدنی حیاتی – استخراج، فرآوری و صادرات – توانسته یکی از مهمترین ابزارهای قدرت صنعتی و ژئوپلیتیکی عصر جدید را در اختیار بگیرد. این موقعیت، کشورهای دیگر را در برابر وابستگی به چین آسیبپذیر کرده و نشان میدهد آینده رقابتهای جهانی نه فقط در نفت و گاز، بلکه در کنترل مواد معدنی حیاتی رقم خواهد خورد
چین همچنین از موقعیت خود برای تولید محصولات با ارزش افزوده بالا بهره برده است. این کشور تنها به استخراج خام بسنده نکرده، بلکه فرآوری، تولید قطعات میان و صادرات محصولات نهایی را نیز در اختیار گرفته است. همین رویکرد نه تنها سود بیشتری برای چین ایجاد کرده، بلکه کنترل گستردهتری بر زنجیره جهانی تولید به دست آورده است. افزون بر این، سرمایهگذاریهای چین در معادن خارجی، بهویژه در منطقه مثلث لیتیم شامل شیلی، آرژانتین و بولیوی، منابع خام مورد نیاز صنایع داخلی را تضمین و زنجیره تأمین این کشور را مقاومتر کرده است.
با وجود این، سلطه چین بر مواد معدنی حیاتی بدون چالش نیست. کشورهای غربی و متحدان چین در سالهای اخیر تلاش کردهاند وابستگی خود را کاهش دهند و زنجیره تأمین مواد حیاتی را متنوع سازند؛ چه در زمینه استخراج، چه در فرآوری و چه در تولید قطعات میان. از سوی دیگر، فرآوری این مواد اغلب با هزینههای زیستمحیطی و اجتماعی سنگینی همراه است. چین با پذیرش این هزینهها توانست موقعیت خود را تثبیت کند، اما امروز فشارهای بینالمللی برای رعایت استانداردهای بالاتر محیطزیستی و اجتماعی افزایش یافته و ممکن است هزینههای تولید را برای این کشور بالا ببرد. علاوه بر این، ذخایر برخی معادن چین رو به کاهش است یا کیفیت آنها افت کرده است. پروژههای جدید استخراج نیز به دلیل موانع زیستمحیطی و پیچیدگیهای فنی، زمان طولانی ـ گاه تا ۱۵ سال ـ نیاز دارند تا به مرحله بهرهبرداری برسند؛ عاملی که ریسک عرضه جهانی را افزایش میدهد.
سه زاویه اصلی تاثیرگذاری چین بر بازار مواد معدنی
باید در تسلط چین بر بازار عناصر نادر خاکی سه زاویه اصلی را بررسی کنیم: صنعتی، ژئوپلیتیکی و مصرفکنندگان. از منظر صنعتی، چین با ترکیب زیرساخت معدن، فرآوری، تولید قطعه و اقتصاد مقیاس بزرگ، به قطب اصلی تولید فناوریهای وابسته به این مواد تبدیل شده است. گزارشها نشان میدهد این کشور در سال ۲۰۲۳ حدود ۸۵ درصد آندهای باتری، ۸۲ درصد الکترولیتها، ۷۴ درصد جداکنندهها و ۷۰ درصد کاتدهای جهان را تولید کرده است. این یعنی چین نه تنها معدن دارد، بلکه قطعات کلیدی فناوریهای سبز را نیز تولید میکند و سهم بیشتری از ارزش افزوده جهانی را در اختیار گرفته است.
از منظر ژئوپلیتیکی، این کنترل به چین نفوذی گسترده در صنایع کلیدی جهان داده است. خودروهای برقی، توربینهای بادی، تجهیزات دفاعی و نیمههادیها همگی به این مواد وابستهاند. وقتی چین تأمین آنها را در اختیار دارد، میتواند از این موقعیت در مذاکرات تجاری یا حتی فشارهای سیاسی بهره ببرد. از منظر کشورهای مصرفکننده نیز این وضعیت یک ریسک بزرگ محسوب میشود. وابستگی به چین به معنای آن است که هر تصمیم این کشور در زمینه عرضه میتواند قیمتها را بالا ببرد، پروژهها را به تأخیر بیندازد و روند توسعه فناوریها را کند سازد. ایجاد یک زنجیره مستقل برای این کشورها نیازمند معدن، فرآوری، تولید قطعه و سرمایهگذاری سنگین است؛ فرآیندی که ممکن است ۸ تا ۱۵ سال طول بکشد. بنابراین در کوتاهمدت، چین همچنان دست بالا را دارد.
پیامدهای این وضعیت برای ایران و سایر کشورهای در حال توسعه نیز بسیار مهم است. اگر کشوری بخواهد از این فرصت بهره ببرد، باید به کشف معدن، سرمایهگذاری در فرآوری و ورود به زنجیره تأمین مواد حیاتی توجه کند. تنها استخراج خام کافی نیست؛ زیرا ارزش افزوده اصلی در فرآوری و تولید قطعات نهایی نهفته است. تنوعبخشی منابع، تقویت فناوری و همکاریهای بینالمللی نیز از ضرورتهای این مسیر است. در غیر این صورت، کشورها همچنان وابسته باقی خواهند ماند و سهم اندکی از این بازار عظیم نصیبشان خواهد شد.
در نهایت میتوان گفت قدرت چین در حوزه مواد معدنی حیاتی نمایانگر نوعی قدرت جدید صنعتی، اقتصادی و ژئوپلیتیکی در قرن حاضر است. قدرتی که بر پایه کنترل زنجیره تأمین، اقتصاد مقیاسپذیر، سرمایهگذاری راهبردی و نهادسازی صنعتی بنا شده است. هرچند چالشهایی پیش روی چین وجود دارد، اما فاصله آن با رقبا همچنان زیاد است. برای سایر کشورها، ایجاد موقعیتی مستقل یا رقابتی نیازمند اراده سیاسی، سرمایهگذاری گسترده، فناوری پیشرفته و زمان طولانی است. مواد معدنی حیاتی دیگر صرفاً یک موضوع اقتصادی نیستند، بلکه بخشی از ساختار قدرت آینده جهاناند؛ ساختاری که چین در آن یکی از بازیگران اصلی است و دیگر کشورها باید جایگاه خود را با دقت و هوشمندی تعریف کنند.»



نظر شما