۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۹ - ۱۲:۱۷
ابتدا نه مرغ بود نه تخم مرغ؛ اراده بود/ ۵۰۰ هزار تومانی که سرمایه میلیاردی شد
اشتغالزایی زن و شوهر گیلانی برای ۷۰نفر

ابتدا نه مرغ بود نه تخم مرغ؛ اراده بود/ ۵۰۰ هزار تومانی که سرمایه میلیاردی شد

وقتی پای اراده در میان باشد اتفاقات شگفت انگیزی رخ می دهد. کارآفرینی با سرمایه کم شکل می گیرد و چرخه تولید به حرکت می افتد؛ زن و شوهر گیلانی ثابت کردند داشتن هدف و پشتکار، می‌تواند طعم تلخ ورشکستگی را هم به شیرینی توسعه تجارت مبدل کند.

علی جواهری؛ بازار: دنیای تجارت پر از اتفاقات شگفت انگیز است. رویدادهای تلخ و شیرینی که برای افراد رخ می‌دهد و یک شبه حاصل یک عمر زحمتشان از دست می رود یا در کوتاهترین زمان ممکن حاصل تلاش های بی وقفه هایشان را می گیرند. مثل کارآفرینی باورنکردنی که با سرمایه ۵۰۰هزار تومانی، یک زن و شوهر گیلانی را در تولید مرغ ارگانیک سرآمد کرده و باعث اشتغالزایی بیش از ۷۰نفر به طور مستقیم و غیرمستقیم در روستای گوشکور شهر املش شده است. سبک مرغداری کم نظیری که اکنون توسط «عفت رجبی» و «حسن رستگار» در حال گسترش در روستاهای اطراف است. آنان کسب و کارشان را روز به روز گسترش می دهند و تصمیم دارند خانه شان را به مکان گردشگری و بومگردی، تبدیل و رستورانی با غذایی محلی در روستایشان راه اندازی کنند. اهدافی که به گفته این زن و شوهر روستایی نیازمند کار و تلاش است.

حاصل ۱۰سال کار بی وقفه
«سخت» برای یک زن روستایی مثل عفت خانم معنایی ندارد. تقریباً هوا گرگ و میش است که همراه همسرش از خانه بیرون می زنند. حسن آقا برای تهیه مواد غذایی مرغها به شهر می رود. عفت خانم هم همراه زنان روستایی به طرف مرغداری رهسپار می شود. عفت خانم با بیان اینکه کار هیچ کدامشان آسان نیست می گوید: «حسن آقا روزانه چند تن بار را باید تخلیه و بارگیری کند. مرغ ها را برای فروش می برد. من و همسایه ها روزی چند نوبت مرغداری را نظافت و مرغها را براساس دستورالعمل بررسی می کنیم و هزار و یک کاری را که هیچ وقت تمامی ندارد انجام می دهیم. تازه باید سر زمین چای هم برویم و بعد به دامها رسیدگی کنیم. همچنان که حسن آقا در بازار می دود و کارها را پیش می برد کارهای خانه هم باید انجام شود. تقریباً ۱۸ساعت در روز کار می کنیم. آخر شب اصلاً متوجه نمی شویم چطور خوابمان می برد. من و همسرم از همان روز اول عهد کردیم زندگیمان را تغییر دهیم و تحولی بزرگ در روستایمان ایجاد کنیم. به همین دلیل از صبح تا شب یکسره کار می کنیم و آنچه اکنون مشاهده می کنید حاصل ۱۰سال کار شبانه روزی است.»

۵۰۰ هزار تومان برای شروع کار
روستا زیباست؛ اما جریان زندگی برای حسن آقا و عفت خانم آنقدر سرعت دارد که به گفت خودشان گاهی این زیبایی ها را نمی بینند. مرغداری در نقطه تقریباً صعب العبور واقع شده است. برای رفتن به آنجا باید سوار جیپ شویم. شیب سربالایی آنقدر زیاد است که ماشین حسن آقا و عفت خانم چندبار در آن، چپ شده و به کمک روستایی ها نجات پیدا کرده اند. حسن آقا درباره دلیل ایجاد مرغداری در این نقطه می گوید: «روستای ما در شیب قرار دارد. تقریباً زمین صاف در روستا پیدا نمی شود. تنها جایی که برای ساخت سوله مرغداری هزینه کمتری می برد همین جا بود. هیچ وقت فراموش نمی کنم روزهای اول زندگی در یک اتاق کوچک زندگی می کردیم. مجبور بودم برای گذران زندگی بعد از اینکه کار زمین خودم تمام می شد در زمین دیگران هم کار کنم. همسرم پیشنهاد داد مرغ محلی پرورش دهیم. پول یک ماه کارم را دادم و ۲۰جوجه گوشتی خریدم. تمام زندگیمان شده بود آن جوجه ها؛ آنقدر مواظب بودیم و مراقبت می کردیم که هیچ تلفاتی ندادیم. بعد از ۴۵روز همه ۲۰مرغ پرورش یافته را به روستاییان فروختیم. سود خوبی بود. ۵۰۰هزار تومان ما ظرف چند روز ۳برابر شد. کل پول را دوباره جوجه، دانه و مواد لازم را خریدم. دوباره بعد از ۴۵روز کل مرغ ها را به اهالی روستا فروختیم و وسط کار چند سری جوجه اضافه کردیم. کارمان راه افتاد تا جایی در خانه مان هزار جوجه داشتیم. همسایه ها و روستاهای اطراف برای خرید مرغ پیش ما می آمدند. تصمیم گرفتم وام اشتغالزایی روستایی از کمیته امداد بگیرم. وقتی بازرس عزم ما را دید موافقت کرد و وام را گرفتیم.»

ورشکستگی و موفقیت
همیشه پشتکار و همت کارساز نیست؛ گاهی باید تجربه کسب کرد. عفت خانم می گوید: «سوله را برپا کردیم ولی تلاش هایمان برای رساندن گاز به نتیجه نرسید. از طرف دیگر نفت کافی برای گرمادهی سوله ذخیره نکرده بودیم. این عوامل و یک برف بی سابقه دست به دست هم داد تا کل جوجه ها در اثر سرما تلف شوند. هیچ وقت در گیلان چنین برفی را ندیده بودیم. برف سال ۱۳۸۸ را می گویم. حتی نمی توانستیم از خانه بیرون بیاییم. حدود ۱۰میلیون تومان به ما ضرر وارد کرد. فقط این نبود؛ کلی هم بدهکاری بابت گندم و... داشتیم که همه ماند.»

«اما ناامیدی فایده ندارد.» این جمله را حسن آقا چندبار تکرار می کند و می گوید: «دوباره شروع کردیم. شاید خواست خدا بود. ما بچه روستایی ها ترسی از ضرر نداریم؛ بارها محصولاتمان را آفت زده، بدی و آب هوا بارمان را از بین برده و خیلی آسیب دیده ایم. ولی یاد گرفته ایم محکم باشیم و زندگی کنیم. موفق هم شده ایم و اهداف مان را با انگیزه بیشتری دنبال می کنیم. راز ما در پرورش مرغها نظافت است و رسیدگی اصولی که از قدیم یاد گرفته ایم.» این زن و شوهر روستایی اتفاقات بزرگی را در محدوده شان رقم زده و کار مرغداری را در روستاهای اطراف هم گسترش داده اند.

کد خبر: ۲۰٬۳۷۱

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha