۲۹ مهر ۱۳۹۹ - ۰۰:۰۱
میراث اقتصادی ترامپ در عرصه بین المللی/ شاهد جهانی دو قطبی در عرصه اقتصادی و تکنولوژی خواهیم بود
بازار گزارش می‌دهد؛

میراث اقتصادی ترامپ در عرصه بین المللی/ شاهد جهانی دو قطبی در عرصه اقتصادی و تکنولوژی خواهیم بود

در صورتی که ترامپ انتخابات پیشروی ریاست جمهوری ایالات متحده را به رقیب خود ‌بایدن واگذار کند، امریکا شاهد تاثیر دراز مدت در عرصه های سیاست و اقتصاد داخلی و خارجی خواهد بود.

بازار؛ گروه بین الملل: اگر دونالد ترامپ انتخابات پیشروی ریاست جمهوری ایالات متحده را به رقیب خود جوبایدن واگذار کند، در بسیاری از زمینه ها به عنوان رئیس جمهوری شناخته می شود که حداقل تاثیر دراز مدت را در عرصه های سیاست و اقتصاد داخلی و خارجی داشته است.

اما با این حال در حوزه روابط دوجانبه با چین تاثیرگذار و ماندگار خواهد شد. چیزی که بسیاری از کشورهای دیگر جهان را نیز در معرض انتخابی سخت قرار خواهد داد. یک دو قطبی و جنگ سرد جدید که این بار در بستر اقتصاد، فناوری، نوآوری های فضای مجازی، روابط سیاسی و تجاری و البته کمتر نظامی کشورهای جهان را در معرض بلوک بندی های جدید قرار خواهد داد.

اگرچه جو بایدن هنوز برای گرفتن جشن پیروزی برای انتخابات ریاست جمهوری ماه نوامبر آمریکا زمان زیادی در پیش دارد و هنوز هم با وجود نتیجه های نظرسنجی ها که بایدن را پیروز انتخابات ریاست جمهوری معرفی می‌کند، برخی از تحلیلگران شانس بالایی را برای دونالد ترامپ برای کسب پیروزی در این انتخابات قائل هستند و مخصوصاً بر جنبه‌های پیش بینی ناپذیر شخصیت ترامپ، پیچیدگی های روانشناسانه او و روانشناسی سیاسی و اجتماعی رأی دهندگان آمریکایی و همینطور پیچیدگی های نظام انتخاباتی و سیاست داخلی آمریکا تاکید می‌کنند، اما برای بررسی میراث اقتصادی دونالد ترامپ و تاثیر او بر اقتصاد جهانی شاید زمان مناسبی باشد.

اگر او در این انتخابات پیروز شود قطعاً این روند و میراث ادامه خواهد یافت و حداقل برای ۴ سال دیگر اقتصاد جهانی را تحت تاثیر خود قرار می دهد و اگر بایدن پیروز انتخابات باشد و دوره ریاست جمهوری دونالد ترامپ همین چهار سال باشد بررسی میراث چهار ساله او در حوزه اقتصاد جهانی بازهم حائز اهمیت خواهد بود.

در صورت پیروزی جو بایدن در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در بسیاری از زمینه ها دوره چهار ساله ریاست جمهوری دونالد ترامپ تاثیرات ناپایدار و کم اهمیتی را در فرآیند تصمیم سازی و سیاستگذاری سنتی ایالات متحده خواهد داشت که جو بایدن به راحتی می‌تواند آنها را بی ارزش جلوه داده و کنار بزند.

اما در این میان هستند حوزه هایی که چهار سال ریاست جمهوری دونالد ترامپ تاثیرات پایدار و بلندمدتی گذاشته است و شایسته آن است که به عنوان نقطه عطفی در نظر گرفته شود. تا آنجا که سایه سنگین ترامپ و میراث او بر جانشین بعدی او جو بایدن مخصوصاً در حوزه اقتصاد جهانی تا مدتها سنگینی خواهد کرد.

به طور مثال در حوزه تغییرات آب و هوایی jean pisani ferry با انتشار مقاله‌ای در project syndicate  بر این نکته تاکید کرده است که انکار لجوجانه  ترامپ در مورد تاثیرات تغییرات آب و هوایی و گرمایش زمین به چشم بر هم زدنی از بین خواهد رفت و تنها از آن خاطره ای گنگ به جای خواهد ماند.

بایدن هم در تبلیغات خود بر این نکته تاکید کرده است که دولت او از «همان روز اول» آغاز کار به معاهده سال ۲۰۱۵ پاریس باز خواهد گشت و رهبری یک ائتلاف بین‌المللی را علیه تهدیدات مرتبط با گرمایش زمین و تغییرات آب و هوایی بر عهده خواهد گرفت.

اگر چنین اتفاقی بیفتد انکار لجوجانه و پرسروصدای ترامپ در مورد اخطارهای دانشمندان و فعالان محیط زیستی در این زمینه به سرعت رنگ خواهد باخت و تنها اثر کمرنگی از آن در یادها و خاطره ها باقی خواهد ماند البته این در عرصه بین‌المللی خواهد بود و در عرصه داخلی تعهد جو بایدن برای رسیدن به نقطه صفر آلودگی کربنی تا سال ۲۰۵۰ به معنی از دست رفتن سرمایه گذاری ها و حداقل ۵۰ هزار شغل در حوزه هیدروکربنها و نفت و گاز خواهد بود.

شرکت های بزرگ نفتی آمریکا و میادین نفتی بزرگ این کشور اولین گروههایی خواهند بود که از این تصمیم متضرر خواهند شد. شاید به همین دلیل هم هست که کمپین انتخاباتی دونالد ترامپ و مایک پنس با تکیه بر نوآوری های تکنولوژیک و فناوری نفت شیل که آلودگی محیط زیستی کمتری دارد در تلاشند تا همزمان با پاسخ دادن به نگرانی های فعالان محیط زیستی با تکیه بر فرصت‌های شغلی پیشروی صنعت نفت گاز و این واقعیت که اقدام احتمالی بایدن در پیوستن به کنوانسیون سال ۲۰۱۵ پاریس مجدداً آمریکا را به بزرگترین واردکننده نفت خام تبدیل می‌کند و به معنی وابستگی بیشتر به خاورمیانه و نفت آن و درگیری در مناقشات فزاینده این منطقه است نظر رای دهندگان آمریکایی را به سمت خود جلب کنند.

در حالیکه رقیب اصلی و قدرتمند آمریکا یعنی چین به شدت به واردات نفت خام از خارج وابسته است، آمریکایی ها حتی در نقش صادرکننده نفت خام و انرژی ظاهر خواهند شد

از سوی دیگر این امر به این معنی خواهد بود که در حالیکه رقیب اصلی و قدرتمند آمریکا یعنی چین به شدت به واردات نفت خام از خارج وابسته است، آمریکایی ها حتی در نقش صادرکننده نفت خام و انرژی ظاهر خواهند شد و یک قدم از رقیب اصلی خود و سایر رقبای بالقوه خود جلوتر خواهند بود و همزمان بر نقش چین به عنوان اصلی ترین کشور منتشر کننده گازهای گلخانه‌ای و آلاینده های محیط زیستی تاکید خواهند کرد.

اگر جو بایدن به عنوان رئیس جمهور آمریکا انتخاب شود به سختی خواهد توانست با انتقاداتی که از این حوزه در کمین او نشسته است دست و پنجه نرم کند و حتی ممکن است به نحوی بی سر و صداتر به آنها باز گردد.

در حوزه سیاستگذاری و ریل گذاری در حوزه مناسبات مالی هم علی رغم توییت های متعدد دونالد ترامپ که گاهی لحن تندی را هم در بر می‌گرفت، دولت آمریکا چه در داخل و در قالب سیاست‌گذاری ‌های فدرال رزرو و چه در سطح جهانی در قالب همکاری با IMF و بانک جهانی مخصوصاً در دوره آغاز همه گیری و شروع بیماری کووید ۱۹ همچنان به نقش سنتی خود پایبند بود و با همه بهانه گیری ها و توییت های دونالد ترامپ دولت او هم به ثبات سیاست‌ گذاری های مالی و هم به همکاری با نهادهای بین المللی و کشورهای مختلف متعهد بود.

چیزی که پیروزی جو بایدن و یا پیروزی مجدد ترامپ خللی در ادامه آن وارد نخواهد کرد. همزمان همانطور که در دوره ترامپ اتفاق افتاد با محوریت چین و تهدید این کشور در گرفتن جایگاه آمریکا به عنوان بزرگترین قدرت اقتصادی جهان و صاحب اصلی ترین واحد پولی برای مبادلات و همکاری‌های اقتصادی، علیرغم حضور یوان و یورو به عنوان رقبای بالقوه این سیاست ها ادامه پیدا خواهند کرد.

اما برخلاف بایدن و دموکرات‌ها ترامپ به عنوان مبدع و آغازگر بسیاری از تحولات تجاری، از آغاز جنگ تجاری با چین تا وضع تعرفه بر کالاهای اروپایی و یا حتی خود آمریکای شمالی و مذاکره مجدد بر سر قراردادهای تجاری ای نظیر نفتا، شناخته شده خواهد شد.

به نوشته رویترز این تحولات را می‌توان در سه حوزه اصلی مورد شناسایی قرار داد. اول بازگرداندن محل تولید محصولات آمریکایی از خارج کشور به داخل آمریکا و اولویت قرار دادن به ایجاد کسب و کار و حفظ و افزایش نرخ ایجاد شغل در داخل توسط دولت فدرال و همزمان صیانت از فناوری‌ها و نوآوری‌های شرکتها و کمپانیهای آمریکایی، که از قضا چین به عنوان بزرگترین و سازمان یافته ترین دولت در حوزه سرقت اختراعات و فناوری های این شرکت ها شناخته می شود.

دوم بازتعریف مجدد نقش سازمان تجارت جهانی که دونالد ترامپ در توئیتهای متعددش علناً و آشکارا نقش آن را زیر سوال برد و به نفع سیاست‌های چین و سایر رقبای اقتصادی آمریکا تعریف نمود و سوم و از همه مهمتر آغاز فرآیند جداسازی اقتصاد آمریکا و شرکا و هم پیمانان سنتی آن از اقتصاد چین و مراودات تکنولوژیک با این کشور که به خصوص در حوزه فناوری با بازداشت دختر بنیانگذار شرکت مخابراتی هوآوی چین در کانادا و سپس برحذر داشتن و منع دولت بریتانیا از مشارکت این شرکت در توسعه فناوری نسل پنجم مخابراتی جی ۵ اتفاق افتاد و سرانجام به کنار گذاشتن این شرکت از این مناقصه و لغو قرارداد آن انجامید.

چیزی که چینی‌ها با بازداشت دو شهروند کانادایی در چین و اعتراض شدید به انگلستان به آن پاسخ دادند اما همزمان آغاز روندی بود که به مانند جنگ سرد گذشته تکنولوژی را نیز به دو الگوی شرقی و غربی تقسیم می‌کند. میراثی که چه ترامپ مجدداً پیروز انتخابات آمریکا شود و چه بایدن تأثیر طولانی مدت خود را خواهد گذاشت و سایه آن بر دولت احتمالی جو بایدن هم سنگینی خواهد کرد.

حال بیایید تا بر سازمان تجارت جهانی تمرکز کنیم و به بازتعریف و تغییر الگوهای جاری در عملکرد سازمان تجارت جهانی که به عقیده ترامپ و حتی بسیاری از کشورهای اروپایی، به نفع چین و الگوهای اقتصادی مورد حمایت این کشور عمل می‌کند بپردازیم.

به نوشته Chad Bown از انستیتو پترسون حتی قبل از روی کار آمدن ترامپ نیز دولت اوباما ملاحظات ویژه را در مورد عملکرد بسیاری از سازمانهای بین المللی اقتصادی از جمله سازمان تجارت جهانی و نوعی که دولت چین از آنها برای رسیدن به اهداف اقتصادی خود استفاده می‌کرد داشت.

اما دولت اوباما ترجیح می‌داد تا با هر چه بیشتر دخیل کردن چین در نظم و ثبات اقتصاد جهانی (اقتصاد جهانی که به رهبری آمریکا و بر اساس الگوهای آمریکایی شکل گرفته و عمل می کرد) رفتار چینی ها را در عرصه های دیگر قابل پیش‌بینی و مدیریت کند.

سیاستی که در همان زمان اوباما نیز منتقدان جدی داشت و عملاً در سال آخر ریاست جمهوری او کنار گذاشته شد. ترامپ در این زمینه با صراحت و قاطعیت بسیار زیادی عمل کرد و بسیاری پیش‌بینی می‌کنند که اگر او برای بار دوم در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا انتخاب شود جهان با سه سناریو در مورد سازمان تجارت جهانی و برخی دیگر از سازمان‌های بین‌المللی اقتصادی روبرو خواهد بود.

اول ایجاد تغییرات ساختاری در این سازمان به نفع آمریکا و سایر متحدین آن و به ضرر چین. دوم خروج آمریکا از این سازمان و تشکیل یک یا چند سازمان جهانی که با مدل اقتصاد آمریکایی و بر اساس نظم آمریکایی شکل می‌گیرد و پیوستن به مرور سایر کشورها به آن که در درجه دوم احتمال قرار دارد و سناریوی سوم که از همه کمتر محتمل تر است و آن تعلیق عضویت چین در سازمان‌ تجارت جهانی، مانند تعلیق روسیه از سازمان جی ۸ در پی اشغال شبه جزیره کریمه و انجام مذاکرات فراگیر و جامع با چین در حوزه های مختلفی از جمله نرخ برابری یوان با سایر ارزها، رعایت حق مالکیت اختراعات و دستاوردهای فنی و تکنولوژیک بر اساس استانداردهای غربی، کاهش حمایت ها و سوبسیدهای دولت چین برای محصولات داخلی و مذاکره بر سر تعرفه‌های گمرکی واردات به نفع محصولات آمریکایی و سایر متحدین.

تاکنون دولت ترامپ اقدامات بسیاری را در جهت فشار بر چین در قالب جنگ تجاری و فشار بر سازمان تجارت جهانی انجام داده است و در کارزاری که بخشی از آن افکار عمومی مردم آمریکا را هدف اصلی خود قرار داده است نگاه های بسیاری را چه در داخل آمریکا و چه در خارج آن به سمت چین متوجه کرده است. امری که لااقل با احساسات ملی گرایانه و سبک زندگی آمریکایی و غربی نیز همخوانی دارد و یکدیگر را تقویت می‌کند.

در صورت پیروزی جو بایدن در انتخابات ریاست جمهوری، دولت جدید آمریکا به سختی می تواند خود را از سایه میراث ترامپ در خصوص چین خارج کند

در صورت پیروزی جو بایدن در انتخابات ریاست جمهوری، دولت جدید آمریکا شاید به سختی بتواند خود را از سایه این میراث خارج کند چرا که اکنون به یک مطالبه ملی و بخشی از حقانیت جهان سرمایه‌داری نسبت به الگوهای اقتصادی و تجارت داخلی و  خارجی چین کمونیست تبدیل شده است.

در عین حال  یک اولویت ملی است که در دوران پایانی دولت اوباما بر آن مهر تایید خورد و در دوره ترامپ با شدت و البته با موفقیت بیشتری در پیش گرفته شد و همزمان هم تبدیل به موضوعی میهن‌پرستانه در آمریکا و با شدتی کمتر در بخش‌هایی از اروپا از جمله اروپای مرکزی تبدیل شده است که از قضا دیدگاه‌های ملی گرایانه به خاطر موج مهاجرت های پس از جنگ سوریه و حضور پر رنگ چینی ها آن را به شدت تحریک کرده است.

در واقع می توان با قطعیت بالا گفت که ریل‌گذاری که دونالد ترامپ در دوران ۴ ساله ریاست جمهوری خود در این رابطه انجام داد، چه او برای بار دوم انتخاب شود و چه دولت جو بایدن روی کار آید برای دولت‌های بعدی آمریکا محفوظ خواهد ماند و لااقل در کوتاه مدت و تا انجام و تکمیل مذاکرات جامع  تجاری با چین که حتی می‌تواند فرآیندی زمان بر هم باشد، در بر این پاشنه بچرخد. این تنها بخشی از میراث دونالد ترامپ است که در صورت پیروزی جو بایدن بر سر دولت جدید آمریکا سایه افکنده و بر آن سنگینی خواهد کرد.

اگر دونالد ترامپ پیروز کارزار انتخابات ریاست جمهوری آمریکا باشد ادامه این سیاست ها حتی با شدت بیشتری حتمی است چرا که او دیگر در بند انتخاب شدن مجدد برای دوره بعدی نیست. اگر جو بایدن پیروز انتخابات باشد بازهم ریل‌گذاری که دونالد ترامپ در حوزه اقتصاد جهانی انجام داد و علیرغم شخصیت پیچیده و گاه عجیب و غریب ترامپ و توییت های جنجالی او، حمایت بسیاری از کارشناسان و اتاق فکر های داخلی آمریکا و حتی دو سوی آتلانتیک را داشت، می تواند شاخصی باشد که بر اساس آن رفتار دولت بایدن و حتی دولت‌های بعدی آمریکا را البته تا آینده‌ای پیش‌بینی‌پذیر مورد تجزیه و تحلیل و حتی آینده‌پژوهی قرار داد و این یعنی درست مانند رونالد ریگان در عرصه سیاست خارجی، ترامپ  نیز در عرصه اقتصاد جهانی تاثیر گذارتر از آن چیزی بود که مدافعان و حتی مخالفان او انتظار داشتند.

به مانند ریگان که در روزهای احتضار اتحاد جماهیر شوروی ریل‌گذاری سیاست خارجی آمریکا مبتنی بر جهان تک‌قطبی را طراحی کرد، سیاست اقتصادی ترامپ در مقابل چین نیز جهان را وارد مرحله جدیدی از تاریخ خود کرد

به مانند ریگان که در روزهای احتضار اتحاد جماهیر شوروی ریل‌گذاری سیاست خارجی آمریکا مبتنی بر جهان تک‌قطبی را طراحی کرد، سیاست اقتصادی ترامپ در مقابل چین نیز جهان را وارد مرحله جدیدی از تاریخ خود کرد که با پیروزی او و یا رقیبش بایدن هرگز به عقب بازنخواهد گشت و به نظر می‌رسد که به همان اندازه که برای چین و آمریکا تعیین کننده است، سایر کشورهای جهان را نیز در معرض یک انتخاب مهم قرار خواهد داد که لااقل برای چندین دهه ماهیت رفتار سیاسی و اقتصادی بسیاری از کشورها را در عرصه داخلی و بین الملل تحت تاثیر خود قرار خواهد داد.

در واقع نکته این است که این امر  نوید جنگ سرد و دوقطبی جدیدی است که این بار با محوریت ایالات متحده و چین و در حوزه اقتصادی و تکنولوژیک و البته کمتر نظامی به مانند دوران جنگ سرد آمریکا و شوروی سابق متولد شده است و کارشناسان غربی از  آن به عنوان Decoupling From China یا جدا کردن مدل اقتصاد و تجارت خارجی غربی از مدل چینی یاد می‌کنند.

از آنجا که اقتصاد و تجارت خارجی در قرن بیست و یکم بر مبنای نوآوری و دستاوردهای تکنولوژیک فضای مجازی و هوش مصنوعی است می‌توان به روشنی دید و پیش‌بینی کرد که آنچه که دولت ترامپ آغازگر و به نوعی مبدع آن  بود (اگرچه که ریشه‌های آن را می‌توان تا سال‌های پایانی دولت اوباما نیز به عقب برد) به معنی جنگ سردی است که شیوه‌های زندگی را به شدت تحت تاثیر قرار می دهد و با توجه به پیشرفت‌های خیره‌کننده چین در ۲۰ سال گذشته در حوزه‌های IT، هوش مصنوعی، اینترنت پر سرعت، اتومبیل های خودران و هوشمند و انواع کسب و کارها و استارتاپ ها و ارزهای دیجیتالی، در صورت تحقق این فرضیه ما با دو سبک خاص شرقی این‌بار چینی و غربی از تکنولوژی، اقتصاد، بازرگانی و تجارت خارجی و به تبع آن دو نوع سبک سیاسی و اقتصادی زندگی و حتی کشورداری که از قضا هر دو در فضای قرن ۲۱ و مبتنی بر پیشرفت‌های تکنولوژیک و فناوری این قرن هستند روبررو خواهیم بود.

چیزی که بسیاری از کشورها را مجبور به انتخاب و قرار گرفتن در یکی از دو سوی معادله خواهد کرد و به مانند جنگ سرد قبلی باز از دو اردوگاه و کشورهای عضو آن سخن به میان خواهد آمد. با  این تفاوت که علی‌رغم وجود ابعاد نظامی و اطلاعاتی، رویارویی این دو قطب بر بستر سبک زندگی، شیوه ترجیحی اقتصاد و تجارت خارجی و نوع فناوری و تکنولوژی قرن بیست و یکمی با همان وجوه هوش مصنوعی، اینترنت پر سرعت و فضای مجازی خواهد بود. چیزی که انتخاب مجدد دونالد ترامپ یا پیروزی بایدن، تاثیری بر تحقق آن نخواهد داشت و مجدداً بسیاری از کشورهای جهان را بر سر دوراهی انتخاب یکی از این دو بلوک و پذیرفتن یکی از این دو اردوگاه مردد خواهد کرد.

کد خبر: ۴۸٬۳۴۵

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha