در یادداشت قبلی با عنوان چرخی بر اقتصاد ایران، از زاویه طرف تقاضا برای تامین نیاز به نقدینگی بخش تولیدی، به اقتصاد ایران نگاه شد. این یادداشت در صدد است باجایگزینی اعداد و ارقام مربوط به کشورهای توسعه یافته در مورد اقتصاد کشورهای توسعه یافته صحبت کند.
مقدمه:
در نگاه آماری نسبت متغیر های اقتصادی به تولیدناخالص داخلی برای کشورهای توسعه یافته و در غیر توسعه یافته چندان تفاوت نمی کند. به طور مثال نسبت سهم بخش خدمات به سطح تولید و یا سهم تولید ملموس به تولید ناخالص داخلی کشورها تفاوت چندان ندارد. تفاوت آماری بین کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه را بیشتر میتوان در دو محور ماهیت متفاوت متغیر های اقتصادی و تفاوت سطح تولید ناخالص داخلی بیان کرد.
چرخی بر اقتصاد کشورهای توسعه یافته:
در مورد اقتصاد ایران برای بررسی برقرار بودن حمایت از تولید کننده به دنبال بررسی تامین یا عدم تامین طرف تقاضای بازار محصول از طریق بررسی میزان قدرت خرید جامعه رفته شد بعد آنجا گفته شد از بعد تقاضای کالاهای مصرفی نمیتوان حمایت برای تولید کنندگان در نظر گرفت. در مورد کشورهای توسعه یافته از آنجا که مساله متفاوت است میتوان به بررسی تامین یا عدم تامین زنجیره حمایت پس از تولید (فروش) از زاویه تقاضای مردمی در بازار محصول نپرداخت چرا که در کشورهای توسعه یافته دو برابر تولید ناخالص داخلی، تامین مالی از تولید کنندگان انجام می پذیرد.
معنای بیشتر بودن کسر تامین مالی از تولید کنندگان به سطح تولید ناخالص داخلی چیست؟
علی القاعده کسر تامین مالی به تولید ناخالص داخلی نمیتواند بیشتر از یک باشد ولی این گونه نیست که بیشتر بودن این کسر از عدد یک نادرست جلوه کند بلکه اشاره به یک سیاست گذاری در ماهیت مشخص به خود را دارد:
1- بزرگ بودن تامین مالی نسبت به حجم تولید ناخالص داخلی نشان میدهد اقتصاد تولیدکنندگان از طریق حمایت اداره میشود به بیان دیگر اقتصاد آزاد در بعد حمایت اجرا نشده و تنها در بعد مالکیت اجرا میشود. بخش های خصوصی در عین آنکه صاحب مالکیت هستند به مثابه کارمندان دولت، دریافت کنندگان حمایتی پایدار بلاعوض از ابزار سیاست پولی به معنای خلق پول نه کنترل پول قرار میگیرند( به طور مثال دولت آمریکا مبالغ زیادی برای تحقیق و توسعه تجربی به صورت بلاعوض در موسسات تحقیقاتی و شرکت های خدماتی خصوصی میکرو آمریکا صرف کرده و نتایج آن را نیز به طور رایگان در اختیار شرکت های عملیاتی بزرگ و ماکرو خصوصی قرار داده است).
2- در محاسبه تولید ناخالص داخلی ارقام مربوط به حمایت مستقیم از تولید به صورت حمایت بلاعوض با ابزار سیاست پولی مرقوم نمیشود این امر سبب میشود در آمار نویسی مربوط به تولید ناخالص داخلی، پیامد حمایت از تولید، با تاخیر و به صورت رونق بخش خدمات در آمار نویسی مربوط به تولید ناخالص داخلی ظاهر شود.
شاخصی بهتر از ضریب جینی برای توضیح عدالت:
بررسی تفاوت دریافتی های هر دهک جامعه نسبت به دهک دیگر هر چند بررسی غیر معقولانه ای نیست لیکن به نظر میرسد مهمتر از کاهش اختلاف دریافتی های جامعه یا سهم هر طبقه از درآمد ملی، میزان آزاد بودن افراد در انتخاب مشاغل کارمندی و کارگری برای سنجش عدالت اجتماعی مهم باشد.
نتیجه گیری:
در یادداشت چرخی در اقتصاد ایران گفته شد: "میتوان گفت تناقض کمبود نقدینگی در عین حجم بالای نقدینگی بیش از آنکه ناشی از عدم هدایت نقدینگی به تولید باشد از وجود دو سطح زندگی اقتصادی مجزا حکایت می کند که ماهیت حمایت از تولید را نیز تحت تاثیر خود قرار داده است." در ادامه میتوان گفت پیامد عدم حمایت درست از تولید کنندگان علاوه بر عدم ارتقاء درآمد سرانه و ایجاد مشکلات افزایشی قیمت و کاهش تقاضا برای تولید کنندگان، افزایش بی عدالتی ناشی از پذیرش اجبارگرایانه انتخاب مشاغل کارگری یا کارمندی نیز خواهد بود.
نظر شما