بازار؛ گروه بانک و بیمه: در سالهای اخیر، بازار جهانی طلا شاهد تحولی کمسابقه بوده است؛ تحولی که نه از سمت سرمایهگذاران خرد و نه از سوی سفتهبازان بازار، بلکه از جانب بانکهای مرکزی جهان رقم خورده است. ثبت رکوردهای تاریخی در خرید طلا طی سالهای ۲۰۲۲ و ۲۰۲۳، نشانهای روشن از یک چرخش راهبردی در مدیریت ذخایر رسمی کشورها است؛ چرخشی که ریشه در تغییرات عمیق نظم پولی، تشدید نااطمینانیهای ژئوپلیتیکی و افزایش ریسکهای سیستماتیک اقتصاد جهانی دارد. در فضایی که داراییهای ارزی میتوانند به ابزار فشار سیاسی تبدیل شوند و بدهی دولتها به سطوح بیسابقه رسیده است، طلا بار دیگر جایگاه خود را بهعنوان دارایی نهایی اعتماد بازیابی کرده است. این گزارش تلاش میکند با نگاهی دادهمحور و مدیریتی، مهمترین محرکهای این هجوم بیسابقه را بهزبان ساده و تصمیمپذیر برای مدیران مالی و سیاستگذاران پولی تبیین کند.
تصویر آماری: رکوردشکنی تاریخی خرید طلا
بر اساس دادههای شورای جهانی طلا در سال ۲۰۲۲ خرید خالص بانکهای مرکزی جهان به حدود ۱۱۳۶ تن رسید که بیشترین رقم ثبتشده از آغاز آمارگیری بوده است. این رقم در سال ۲۰۲۳ حدود ۱۰۳۷ تن بود که دومین رکورد تاریخی متوالی به حساب می آید. گزارش ها از برآورد حدود ۹۰۰ تن برای ۲۰۲۴ حکایت می کند و این روند در ۲۰۲۵ نیز همچنان ادامه یافته است.
برای مقایسه کافی است توجه داشته باشیم که میانگین خرید سالانه بانکهای مرکزی در بازه ۲۰۱۰–۲۰۱۹ حدود ۴۰۰ تا ۵۰۰ تن بوده است؛ یعنی سرعت انباشت طلا تقریباً دو برابر شده است.
کدام کشورها در خط مقدم هستند؟
تمرکز خرید عمدتاً در اقتصادهای غیردلارمحور و نوظهور بوده است. چین، روسیه (پیش از تحریمها ذخایر را به سطوح بالا رساند)، ترکیه، هند، کشورهای خاورمیانه (ایران، عربستان، قطر) و اقتصادهای آسیای مرکزی در خط مقدم قرار دارند. نکته کلیدی این است که کشورهای غربی فروشنده نیستند، اما خریدار اصلی هم نیستند؛ تغییر توازن ژئوپلیتیکی در سمت تقاضا رخ داده است.
دلایل اصلی هجوم بانکهای مرکزی به طلا
اما چرا این تغییرات رخ داده و چرا بانک های مرکزی به سمت خرید طلا هجوم آورده اند؟ مهم ترین دلایلی که برای این اتفاق باید ذکر کرد عبارتند از:
۱. مسلح شدن دلار و داراییهای مالی غرب: پس از تحریم های گسترده بانکی علیه ایران و روسیه و مسدود شدن ذخایر ارزی آن ها (بیش از ۳۵۰ میلیارد دلار) و تحریم بانکهای مرکزی و سیستمهای تسویه یک پیام روشن به جهان ارسال شد: ذخایر دلاری و یورویی دیگر داراییهای بدون ریسک نیستند. در مقابل طلا بدون ریسک توقیف، خارج از سیستمهای پرداخت و فاقد ریسک طرف مقابل است.
۲. بحران اعتماد به نظم پولی پس از ۲۰۰۸: چاپ گسترده پول در طی بحران مالی ۲۰۰۸ و پاندمی کووید-۱۹ و سطوح بالای بدهی دولتها باعث شد بانکهای مرکزی به این جمعبندی برسند که ارزش پولهای فیات بیش از پیش به تصمیمات سیاسی وابسته شده است. اما طلا تنها دارایی ذخیرهای است که بدهی هیچ دولتی محسوب نمیشود.
۳. مقابله با تورم ساختاری و تضعیف پولهای ملی: در محیطی که تورم بلندمدت جهانی تثبیت شده و سیاستهای انبساطی بهسادگی قابل بازگشت نیست، طلا بهعنوان پوشش ریسک کاهش قدرت خرید ذخایر ارزی و ابزار حفظ ارزش بیننسلی ذخایر ملی عمل میکند.
۴. دلارزدایی (De-dollarization)؛ واقعیت نه شعار: اگرچه دلار همچنان ارز غالب است، اما سهم دلار در ذخایر رسمی جهانی از حدود ۷۱ درصد در سال ۲۰۰۰ به حدود ۵۸ درصد در ۲۰۲۳ کاهش پیدا کرده است. این کاهش بهنفع طلا، یوآن و داراییهای جایگزین رخ داده و طلا بزرگترین ذینفع واقعی دلارزدایی بوده است.
۵. افزایش ریسکهای ژئوپلیتیکی و چندقطبی شدن جهان: جهان وارد دورهای از رقابت بلوکها، جنگهای اقتصادی و نااطمینانی راهبردی شده است. در چنین جهانی نقدشوندگی جهانی، پذیرش همگانی و استقلال سیاسی دارایی اهمیت بیشتری از بازده اسمی دارد — و طلا دقیقاً همین ویژگیها را دارد.
چرا این روند «موقتی» نیست؟
سه نشانه اصلی حکایت گر ساختاری بودن روند هستند:
۱. خرید در زمان قیمتهای بالا: بانکهای مرکزی حتی پس از رکوردشکنی قیمت طلا نیز خریدار ماندهاند، برخلاف رفتار سفتهبازان.
۲. ادغام طلا در استراتژی رسمی ذخایر: اسناد منتشرشده برخی بانکهای مرکزی نشان میدهد طلا بهعنوان دارایی راهبردی بلندمدت تعریف شده است.
۳. همجهتی با تغییر نظم جهانی: چندقطبی شدن اقتصاد جهان فرآیندی چنددهساله است؛ نه یک شوک مقطعی.
درواقع هجوم بیسابقه بانکهای مرکزی به طلا را باید اینگونه خلاصه کرد: طلا نه فقط یک دارایی مالی، بلکه بیمهنامه بیاعتمادی به نظم پولی موجود است. در جهانی که داراییها میتوانند مسدود شوند، ارزها ابزار سیاست خارجی شدهاندو بدهی دولتها بیسابقه است، طلا بار دیگر به لنگر اعتماد بانکهای مرکزی تبدیل شده است.




نظر شما