به گزارش بازار، ایران که سالیان سال سلطان بیچون و چرای زعفران در جهان بود، به بزرگترین دشمن خودش تبدیل شده است. با تولید ۹۰ درصد طلای سرخ، سهم ما از بازار ۸ میلیارد دلاری آن تقریباً هیچ است. این گزارش، قصه تلخ خودتحریمی و سیاستهای داخلی اشتباهی است که سود اصلی را به جیب اسپانیا و افغانستان سرازیر میکند.
آنچه در این کالبدشکافی خواهید خواند:
- چگونه قانونی که برای کمک به اقتصاد وضع شده، صادرکنندگان قانونی را ۳۰ درصد جریمه کرده و آنها را به سمت قاچاق سوق میدهد.
- قاچاق ۱۵۰ تنی زعفران چگونه رخ داد؟! نگاهی به حجم تکاندهنده قاچاق زعفران که تقریباً با کل صادرات رسمی کشور برابری میکند و هویت طلای سرخ ایران را نابود کرده است!
- اسپانیا و افغانستان چگونه زعفران فله و بینامونشان ما را میخرند و با برند خودشان، با سودی چند صد درصدی در بازارهای جهانی میفروشند.
- چرا ضعف در برندسازی و کشاورزی سنتی، اثرات مخرب سیاستهای غلط را دوچندان کرده است.
قانونی که صادرکننده را به قاچاقچی تبدیل میکند
تصور کنید یک فروشنده هستید و دولت به شما میگوید درآمد دلاری خود را باید به جای قیمت واقعی در بازار، یعنی ۶۵ هزار تومان، با قیمت دستوری ۴۷ هزار تومان به بانک مرکزی بفروشید. این داستان تخیلی نیست؛ این دقیقاً سرنوشت امروز صادرکنندگان زعفران ایران زیر سایه قانونی به نام «تعهد بازگشت ارز» است.
این قانون یک مالیات پنهان و کمرشکن ۳۰ تا ۴۰ درصدی بر صادرات قانونی تحمیل میکند. برای یک تاجر که یک محموله ۱۰۰ هزار دلاری زعفران صادر میکند، این یعنی از دست دادن ناگهانی حدود ۱.۸ میلیارد تومان پول. این رقم برای بسیاری، تمام حاشیه سودشان است. نتیجه؟ صادرکننده ایرانی یا باید از این بازار پرسود خداحافظی کند یا چمدانش را ببندد و به جادههای پرخطر قاچاق بزند. این سیاست، رسماً به صادرکننده شناسنامهدار میگوید: «اگر قانونی کار کنی، بازندهای».
وقتی قاچاق منطقیتر از صادرات است
وقتی دولت مسیر قانونی را با دستاندازهای مالیاتی مسدود میکند، مسیرهای غیرقانونی تبدیل به تنها گزینه منطقی برای زنده ماندن میشوند. آمارها ترسناک هستند: سالانه بین ۵۰ تا ۱۵۰ تن زعفران، یعنی تقریباً نیمی از کل تولید کشور، به صورت قاچاق از مرزها خارج میشود. این حجم عظیم از طلای سرخ، بدون ثبت حتی یک دلار در آمارهای رسمی، از دست اقتصاد ملی میرود.
این فاجعه دو پیامد ویرانگر دارد: اول، ارزی که میتوانست خرج نیازهای اساسی کشور شود، در بازارهای زیرزمینی گم میشود. دوم و مهمتر، به برند زعفران ایران خیانت میشود. محصولی که در کولهپشتی و بدون نام و نشان از مرز رد میشود، هیچ هویتی ندارد و به راحتی با نام و برند کشورهای دیگر در ویترینهای لوکس جهانی قرار میگیرد.
این هرجومرج در بازار، بیشترین آسیب را به خریداران عمده و کسبوکارهایی میزند که به دنبال کیفیت ثابت و اصالت تضمینشده هستند. وقتی نیمی از محصول در بازارهای زیرزمینی ناپدید میشود، پیدا کردن یک منبع معتبر برای خرید زعفران عمده به یک چالش بزرگ تبدیل میشود. این کسبوکارها نه تنها با ریسک خرید محصول تقلبی روبرو هستند، بلکه نمیتوانند روی زنجیره تأمین پایدار برای برنامهریزی بلندمدت حساب کنند.
سود اسپانیایی-افغانستانی! میزبانان ضیافتی که ما ترتیب دادهایم!
در حالی که ما با قوانین خودساخته، تولیدکنندگان و صادرکنندگان خود را زمینگیر کردهایم، دو کشور دیگر هوشمندانه در حال برداشتن محصولی هستند که ما کاشتهایم.
اسپانیا، استاد برندسازی
این کشور سالانه دهها تن زعفران فله ایرانی را به قیمت ناچیز وارد میکند. سپس با هنر بستهبندی و بازاریابی، همان محصول را با نام پرطمطراق «زعفران اسپانیایی» و با قیمتی چند برابر به بازارهای اروپا و آمریکا میفروشد. آنها ارزش افزوده اصلی را از محصول خام ما استخراج میکنند و ما به سود اندک فروش فلهای دل خوش کردهایم.
افغانستان، رقیب نوظهور
داستان افغانستان حتی نگرانکنندهتر است. این کشور زعفران قاچاق ایران را وارد کرده و با نام «زعفران افغان» صادر میکند. چرا؟ چون تعرفه صادرات زعفران افغانستان به بازار بزرگ هند صفر درصد است، در حالی که تعرفه برای ایران ۳۸ درصد است! آنها بدون کاشتن حتی یک بوته، در حال تسخیر بازارهای ما هستند.
جدول زیر به خوبی نشان میدهد که چرا در این بازی، از پیش بازندهایم:
بازرگان اسپانیایی |
واسطه یا قاچاقچی |
صادرکننده قانونی ایرانی |
شاخص عملکرد |
جهانی (یورو/دلار) |
آزاد (قیمت واقعی) |
دولتی (حدود ۳۰٪ کمتر از بازار) |
نرخ فروش ارز |
برند لوکس اسپانیایی |
بدون هویت (فله) |
برند ایرانی (اما ضعیف) |
هویت محصول |
ریسکهای عادی بازار |
ضبط کالا و مشکلات قانونی |
از دست دادن سود و سرمایه |
ریسک اصلی |
سود بسیار کلان |
سود قابل توجه |
سود بسیار ناچیز یا ضرر |
نتیجه نهایی |
مشکلاتی عمیقتر از یک قانون!
تمام تقصیرها را هم نمیتوان گردن سیاستهای ارزی انداخت. مجموعهای از ضعفهای داخلی، این صنعت را از درون ضعیف کرده است:
- هنوز با روشهای قدیمی کشاورزی میکنیم و سرمایهگذاری جدی برای مدرنسازی و مقابله با بحران آب صورت نگرفته است.
- ما محصول خام میفروشیم. هنر برندسازی و بستهبندی که ارزش افزوده اصلی را ایجاد میکند، در دست دیگران است.
- تولیدکنندگان ما کشاورزان خردهپایی هستند که قدرت چانهزنی با خریداران بزرگ خارجی را ندارند و محصولشان را ارزان به دلالان میفروشند.
آیا هنوز برای نجات طلای سرخ فرصتی هست؟
داستان صادرات زعفران ایران، روایت تلخ یک فرصتسوزی ملی است. ما با دست خودمان، بزرگترین مزیت اقتصادی غیرنفتی کشور را تضعیف کرده و بازار ۸ میلیارد دلاری را به رقبا تقدیم کردهایم. اصلاح فوری قوانین دستوپاگیر، سرمایهگذاری جدی روی برند ملی «زعفران ایرانی» و دیپلماسی اقتصادی برای باز کردن مسیرهای تجاری، تنها راه نجات است.
اگر امروز کاری نکنیم، فردا فقط نامی از ایران روی نقشه تولید زعفران باقی خواهد ماند، در حالی که سود واقعی در حسابهای بانکی دیگران تقسیم میشود.
نظر شما چیست؟ به نظر شما اولین و فوریترین قدم برای نجات این بازار چیست؟ دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
نظر شما