بازار؛ گروه بین الملل: در کشورهای منطقه خلیج فارس شیفتگی قابل درکی نسبت به آینده وجود دارد: شهرهای هوشمند، خوشههای هوش مصنوعی و مناطق اقتصادی که نوید تنوع فراتر از نفت را میدهند. اما در بحبوحه این حرکت رو به جلو ما در معرض خطر فراموش کردن این نکته هستیم که اقتصاد خلیج فارس زمانی نه به دلیل برنامهریزی مرکزی یا منطقهبندی صنعتی، بلکه به دلیل مفاهیمی بسیار انسانی مانند - اعتماد، سازگاری و ارتباطات عمیق انسانی - رونق داشت.
قبل از اینکه دولت - ملت مدرن مرزهای سختی را در سراسر شبه جزیره عربستان و جنوب ایران ترسیم کند، خلیج فارس بخشی از یک جغرافیای بسیار قدیمیتر و سیالتر بود. جوامع در مکانهایی مانند قشم، دبی، مسقط و بندرعباس صرفاً تجارت نمیکردند - آنها در مناطق مختلف زندگی، نقل مکان، کار و ازدواج میکردند. قدرت آنها نه در همگنی یا رسمیت، بلکه در تقاطع بود: همگرایی حرفهها، هویتها و نقشها در داخل و بین خانوارها و جوامع.
کارشناسان در تحقیقات مربوط به تاریخ تجارت در خلیج فارس - خانوادههایی با پیوندهای اجدادی و اقتصادی که در سراسر منطقه امتداد داشتند - دریافتند که معیشت آنها به هیچ وجه خطی نبود. یک نفر ممکن است در طول فصل صید مروارید صیاد، در فصل بعدی محقق و در صورت نیاز داور غیررسمی در جامعه خود باشد. زنان نیز نقشهایی فراتر از امور داخلی ایفا میکردند: مدیریت امور مالی خانوار، تسهیل روابط تجاری و تقویت پیوندهای خانوادگی در سواحل. این موارد استثنا نبودند؛ آنها ویژگیهای جامعهای بودند که تابآوری اقتصادی را به عنوان یک تلاش جمعی، مبتنی بر تطبیقپذیری اجتماعی و اعتماد جمعی درک میکرد.
مردم، مهارتها، کالاها و ایدهها نه از طریق زیرساختها بلکه از طریق روابط بین قبایل و شهرها، بازرگانان و صنعتگران، مردان و زنان، سالمندان و جوانان گرد هم میآمدند
زمانی که هیچ استراتژی خوشه رسمی وجود نداشت، خلیج فارس مدتها قبل از وجود این اصطلاح بر اساس استراتژی خاص عمل میکرد. مردم، مهارتها، کالاها و ایدهها نه از طریق زیرساختها بلکه از طریق روابط بین قبایل و شهرها، بازرگانان و صنعتگران، مردان و زنان، سالمندان و جوانان گرد هم میآمدند. اقتصاد غیررسمی بود اما به طرز چشمگیری کارآمد بود دقیقاً به این دلیل که به هم پیوسته بود.
امروزه وقتی در مورد خوشههای اقتصادی صحبت میشود، گرایش به صحبت از زیر ساختها است. مناطق مشخص شدهاند، انگیزهها لایه لایه شدهاند و موفقیت با سهم در اقتصاد ملی و اهداف اشتغال سنجیده میشود. همه این موارد مهم هستند. اما آنچه در گذشته باعث رونق اقتصاد خلیج فارس شد - و آنچه میتواند دوباره آن را رونق دهد - چیزی است که سنجش آن دشوارتر است: ارتباط بین بخشی. در عصر چندپارگی، این ارتباط بین بخشی یک ارزش نرم نیست بلکه یک دارایی استراتژیک است.
تجربه اخیر امارات متحده عربی در ایجاد یک خوشه غذایی ملی، نمونه قدرتمندی را ارائه میدهد. این خوشه که در سال ۲۰۲۴ راهاندازی شد نه به عنوان یک منطقه منزوی، بلکه به عنوان یک اکوسیستم زنده ساخته شده بر اساس ارزشهایی که عمیقاً ریشه در سنت خلیج فارس دارند، توسعه یافت.
در عصر چندپارگی، ارتباط بین بخشی یک ارزش نرم نیست، بلکه یک دارایی استراتژیک است
این خوشه، اعتماد، سازگاری و همکاری را در اولویت قرار داد - نه فقط بین دولت و بخش خصوصی بلکه بین کشاورزان، ارائه دهندگان تدارکات، تنظیمکنندگان، کارآفرینان و محققان. هدف فقط تولید اقتصادی نبود، بلکه حس مشترک در مورد هدف و پاسخگویی متقابل بود.
این رویکرد، شیوه انجام کارها در امارات متحده عربی قبل از نفت را تکرار میکند: جایی که بخش دولتی و خصوصی مبهم بودند، جایی که نقشها همپوشانی داشتند و جایی که فعالیت اقتصادی در ریتمهای زندگی جامعه جاسازی شده بود. خوشه غذایی فقط یک بخش را احیا نکرد؛ بلکه یک طرز فکر را احیا کرد. و این طرز فکر اکنون بیش از هر زمان دیگری مرتبط است. در عصر چندپارگی - که در آن فناوری اغلب منزوی میشود و بخشها برای توجه و منابع با هم رقابت میکنند - تقاطعگرایی یک ارزش نرم نیست، بلکه یک دارایی استراتژیک است. این موضوع دقیقا همان چیزی است که به اکوسیستمها اجازه میدهد تا سازگار شوند، آنچه به مردم اجازه میدهد تا به طور معناداری در تغییر مشارکت کنند و آنچه نوآوری را در تجربه زیست به جای انتزاع تثبیت میکند.
همانطور که مرحله بعدی تحول اقتصادی خلیج فارس ساخته می شود، باید به رقابتپذیری جهانی یا تجارت فرامرزی توجه شود. در این مورد باید به درون و به شبکه روابطی که همیشه نقطه قوت کشورهای خلیج فارس بودهاست توجه شود. زیرا مدتها قبل از اینکه خوشهها وجود داشته باشند، جامعه وجود داشته است. و وقتی جوامع از طریق خطوط طبقاتی، نقش، جغرافیا و عملکرد به هم متصل میشوند - دقیقا زمانی است که رفاه واقعی آغاز میشود.
نظر شما