به گزارش بازار، تحولات اخیر در منطقه غرب آسیا، بهویژه پس از تجاوز روز ۲۳ خرداد ۱۴۰۴ رژیم صهیونیستی به تأسیسات نظامی، هستهای و مناطق مسکونی ایران، تنشها را به سطحی جدید رسانده است. این اقدام تجاوزکارانه نهتنها بهعنوان یک حمله نظامی مستقیم قابل ارزیابی است، بلکه بهعنوان بخشی از یک استراتژی وسیعتر جنگ هیبریدی باید مورد بررسی قرار گیرد؛ جنگی که در آن مرز میان میدان نبرد فیزیکی و سایبری بهشدت کمرنگ شده است. کارشناسان غربی معتقدند که در چنین شرایطی، جمهوری اسلامی ایران با در نظر گرفتن اقتضائات عملیاتی، ژئوپلیتیکی و چالشهای گسترش درگیری مستقیم، ممکن است علاوه بر عملیات موشکی وعده صادق ۳، پاسخ خود را در فضای سایبری دنبال کند که نهتنها کمهزینهتر است، بلکه قابلیت بالایی برای ضربه زدن به منافع دشمن و انتقال پیام بازدارندگی دارد. وبگاه رجیستر طی روزهای اخیر در مقالهای به بررسی این موضوع پرداخته است.
در واقع، ابزارهای دیجیتال در نبردهای امروزی دیگر صرفاً نقش پشتیبان را ایفا نمیکنند، بلکه خود بهعنوان سلاحهایی با قدرت تخریب فیزیکی، روانی و اطلاعاتی مستقل مطرح هستند. بهویژه برای کشوری چون ایران که در سالهای گذشته زیرساختهای بومی در حوزه سایبری ایجاد کرده و تجارب متعددی در جنگ اطلاعاتی و عملیات نفوذ داشته، گزینه سایبری میتواند بهعنوان ابزاری هوشمندانه، سریع، غیرمستقیم و مؤثر برای پاسخ به تهدیدات خارجی بهکار گرفته شود.
این یادداشت تحلیلی با تکیه بر دادهها و اظهارات منابع معتبر جهانی، به بررسی ابعاد راهبردی، ظرفیتهای تهاجمی و تدافعی و پیامدهای بالقوه تقابل سایبری میان ایران و رژیم اشغالگر قدس میپردازد. همچنین، نقش بازیگران ثالثی چون ایالات متحده آمریکا نیز به واسطه اتحاد راهبردی واشنگتن با تلآویو در این منازعه دیجیتال مورد تحلیل قرار میگیرد.
جنگ هیبریدی و ابزارهای سایبری: تغییر معادله نبرد سنتی
جنگهای معاصر بهویژه در سطح دولتی، دیگر صرفاً به میدانهای نبرد فیزیکی محدود نیستند. جنگ هیبریدی که ترکیبی از عملیات نظامی، اطلاعاتی، اقتصادی و سایبری است، امروز به نقطه تلاقی توانمندیهای جمهوری اسلامی ایران و اشغالگران صهیونیست بدل شده است. برآوردها حاکی از آن است که هر دو سوی نبرد، زیرساختهایی پیشرفته در حوزه سایبری دارند و از نظر توان تهاجمی، در میان قدرتهای مؤثر سایبری قرار میگیرند.
به ادعای برخی کتارشناسان غربی، ایران در سالهای گذشته با استفاده از توان جنگ سایبری خود توانسته عملیاتهای موفقی را علیه زیرساختهای حیاتی در سرزمینهای اشغالی اجرا کند. در مقابل، رژیم صهیونیستی نیز بهعنوان یکی از قدرتهای بزرگ سایبری جهان، بارها به زیرساختهای ایران حمله کرده است که از جمله این موارد میتوان به حمله استاکسنت در سال ۲۰۱۰ علیه تأسیسات هستهای کشورمان اشاره کرد.
واکنش احتمالی ایران: حمله سایبری به زیرساختهای حیاتی
به ادعای تحلیلگران امنیتی از جمله مایکل دنیل، مشاور پیشین کاخ سفید و جان هالتکویست، رئیس بخش تحلیل تهدیدات گوگل، ایران احتمالاً در پاسخ به تجاوز رژیم صهیونیستی، حملات سایبری مخربی را علیه اهدافی در سرزمینهای اشغالی و حتی ایالات متحده در دستور کار قرار خواهد داد. آنها ادعا میکنند که این حملات میتوانند از نوع حملات اختلال سرویس توزیع شده (DDoS) تا حملات مخرب مانند «wiper» یا باجافزارهای پیشرفته باشند.
کارشناسان معتقدند که تجربیات تاریخی از مواجهه با ایران نشاندهنده این واقعیت است که حتی در صورت وجود برخی محدودیتهای فنی، انگیزه و طراحی عملیات میتواند به اختلال جدی در زیرساختها بینجامد. آنها همچنین هشدار میدهند که حمایت بیقید و شرط واشنگتن از رژیم صهیونیستی و همکاری اطلاعاتی طرفین، آمریکا را به شکلی فزاینده بهعنوان هدف حملات تلافیجویانه سایبری ایران مطرح ساخته است. این در حالی است که بنا بر گزارش بنیاد دفاع از دموکراسیها، بسیاری از شرکتهای کوچک زیرساختی آمریکا مانند شرکتهای آب، برق و حملونقل فاقد آمادگی و تابآوری سایبری کافی هستند.
ملاحظات راهبردی جنگ سایبری و روایتسازی رسانهای
یکی از جنبههای کمتر مورد توجه در جنگ سایبری، بُعد روانی، ادراکی و رسانهای آن است؛ وجهی که گاه بهمراتب تأثیرگذارتر از خسارات فیزیکی یا فنی است. در این نوع جنگ، هدف اصلی نه صرفاً نفوذ و تخریب زیرساختها، بلکه ایجاد فضای ترس، بیثباتی روانی و تزلزل در اعتماد عمومی نسبت به نهادهای حاکمیتی و زیرساختهای حیاتی کشور هدف است. به گفته جان هالتکویست، تحلیلگر ارشد تهدیدات سایبری، در تقابلهای نظامی، بسیاری از حملات سایبری ایران بیش از آن که بهدنبال تحقق اهداف عملیاتی پرهزینه و پیچیده باشند، بهدنبال القای حس ناامنی، آسیبپذیری و پررنگ کردن پیام سیاسی هستند. انتشار هدفمند فیلمها و اسناد نفوذ به سامانههای حساس آمریکا در شبکههای اجتماعی، یکی از نمونههای آشکار بهرهگیری از قدرت روایتسازی در فضای سایبری است.
به ادعای رسانههای غربی، چنین مواردی از عملیات سایبری از یک سو نشاندهنده توان نفوذ فنی هستند، اما از سوی دیگر، با بزرگنمایی در دامنه نفوذ یا میزان خسارات، تلاشی برای اثرگذاری بر افکار عمومی و بر هم زدن موازنه روانی و رسانهای محسوب میشوند. چنین رویکردی بر پایه تکنیکهای عملیات روانی شکل گرفته و با استفاده از ابزارهای دیجیتال و رسانههای اجتماعی، جنگ روایتها را بهموازات جنگ سایبری پیش میبرد.
ضرورت دفاع هوشمندانه و حق مشروع ایران در بازدارندگی دیجیتال
در نهایت به نظر میرسد که جنگ سایبری دیگر امری فرعی یا جنبی در چارچوب منازعات نظامی نیست؛ بلکه بهعنوان یکی از ارکان اصلی و مؤثر راهبردهای کلان امنیت ملی کشورها خود را تثبیت کرده است. در این میدان نوین، حمله به زیرساختهای حیاتی، اختلال در سامانههای کنترل و فرماندهی و حتی نفوذ به شبکههای اطلاعاتی، جایگزین یا مکمل حملات فیزیکی سنتی شدهاند. بی شک در چنین شرایطی، جمهوری اسلامی ایران، با توجه به سابقه حملات مکرر سایبری رژیم صهیونیستی و برخی متحدان آن علیه زیرساختهای این کشور، حق دارد که از ابزارهای دیجیتال برای بازدارندگی و دفاع مشروع در برابر تجاوزات استفاده کند.
در شرایطی که صهیونیستها با حمایت صریح ایالات متحده آمریکا، بار دیگر اقدام به حمله مستقیم به مراکز نظامی و علمی کشور کردهاند، واکنش متقارن یا حتی نامتقارن ایران در فضای سایبری، نهتنها گامی در راستای دفاع از حاکمیت ملی، بلکه اقدامی مشروع در چارچوب اصول منشور سازمان ملل و حقوق بینالملل محسوب میشود.
نظر شما