۶ اردیبهشت ۱۴۰۱ - ۱۰:۰۴
جوهر رقابت بین چین و آمریکا؛ کدام کشور راه حلهای موثرتری برای توسعه جهانی ارائه می دهد؟
بازار گزارش می دهد؛

جوهر رقابت بین چین و آمریکا؛ کدام کشور راه حلهای موثرتری برای توسعه جهانی ارائه می دهد؟

در طول سالهای اخیر، راه ضد حمله چین از فقر به ثروت، این کشور را به اندازه کافی برای ایالات متحده یک مدل رقابتی جلوه داده است.

تهمینه غمخوار؛ بازار: اگر چند سال پیش کسی می گفت که ظهور چین به پایان رسیده و این کشور رو به افول است، هیچکس باور نمی کرد. با این حال، این بحث در نیمه آخر سال گذشته مجددا مطرح شده است. حتی محققین آمریکایی نیز در ۲۰۲۱ مقالات طولانی در این زمینه منتشر کرده اند.

در هفته‌ های اخیر، فعالیتهای بسیاری از شهرهای چین از جمله شانگهای به دلیل پاندمی کووید متوقف شده‌ و رقابت چین و ایالات متحده پس از درگیری بین روسیه و اوکراین شدیدتر شده است. بر همین اساس، برخی از مردم نسبت به آینده چین بدبین هستند.

بنابراین، لازم است در مورد ظهور چین و رقابت بین چین و آمریکا صحبت کنیم به طوری که در سه بخش قابل توصیف است: اول، چرا پایه و اساسی قوی برای ادامه رشد چین وجود دارد؟ دوم، چگونه تنش کنونی چین و آمریکا را درک کنیم؟ سوم، چین و آمریکا در آینده برای چه چیزی باید رقابت کنند؟

اصول اولیه رشد پایدار چین
اینرسی توسعه چین در چهار دهه گذشته، اصلاحات، گشایش و پیش بینی روند توسعه آینده این کشور را کمتر دشوار کرده است. بسیاری از استراتژیست هایی که از روند سرمایه گذاری در چین آگاهند، معمولاً به دنبال یافتن مسیرهای توسعه از طریق برنامه های پنج ساله، گزارش های حزب کنگره و گزارش های کار دولت هستند.

حتی کسانی که به اسناد حزب کمونیست چین شک دارند، نمی‌توانند از سه واقعیت اساسی زیر که زیربنای تداوم ظهور چین هستند اجتناب کنند. اولین واقعیت اساسی این است که همه مردم چین به دنبال زندگی بهتر هستند. این نیروی محرکه رشد پایدار چین است.

در مقایسه با زمان مائوتسه تونگ، مردم چین دیگر حاضر به تحمل فقر برای آرمان های انقلابی نیستند. پیگیری منافع مادی بهتر و لذت معنوی به بزرگترین رویای ملی چین از زمان دنگ شیائوپینگ در سال ۱۹۷۸ تبدیل شده است. همچنین، در حال حاضر این کشور دارای گسترده ترین اجماع ملی است.

شی جین پینگ، رئیس جمهور چین در سال ۲۰۱۲ پس از انتخاب به عنوان دبیرکل کمیته مرکزی حزب کمونیست چین، گفت: تمایل مردم برای زندگی بهتر همیشه هدف ما خواهد بود. چین در مقایسه با سال ۱۹۷۸ که یکی از فقیرترین کشورهای جهان بود، اکنون دومین اقتصاد بزرگ جهان است. این رشد در همه جای کشور قابل لمس است.

با این حال، در مقایسه با ایالات متحده، توسعه چین در کل هنوز نسبتاً عقب مانده است. به عنوان مثال، سرانه مسکن شهری چین ۳۹ متر مربع است که پنج برابر هشت متر مربع در سال ۱۹۷۸ است.

البته، این ارقام هنوز کمتر از دو سوم آمریکایی ها (حدود ۶۵ متر مربع) است. همچنین، چینی ها تنها به میزان ۰.۲ درصد خودرو برای هر نفر دارند که این رقم یک پنجم تعداد خودروهای آمریکایی است.

نرخ شهرنشینی چین ۵۷ درصد است، در حالی که در ایالات متحده ۸۲ درصد است. میانگین مصرف سالانه کالاهای مصرفی در چین حدود ۴۶۰۰ دلار است که تنها یک چهارم آن در ایالات متحده قابل مشاهده است.

آمارهای دیگر روشن تر است. تا سال ۲۰۲۱، چین حدود ۶۰۰ فرودگاه داشت، در حالی که ایالات متحده دارای بیش از ۱۳۵۰۰ فرودگاه بوده است. در چین هنوز یک میلیارد شهروند وجود دارد که هرگز با هواپیما پرواز نکرده اند. تنها چهار درصد از مردم چین تحصیلات دانشگاهی دارند، در حالی که این رقم در ایالات متحده حدود ۲۵ درصد است.

با این حال، در ۲۰ سال اول قرن بیست و یکم، چین، ۲۰۰ میلیون شهروند جدید طبقه متوسط را نمایان کرده است. جهان امروز با چشمان باز شاهد شکوفایی چین از طریق آسمان‌خراش‌های شنژن و شانگهای، به‌ویژه در ناحیه پودونگ است.

اما نباید فراموش کرد که ۲۰ سال پیش شنژن و پودونگ مکان های فقیری بودند. در واقع، بسیاری از نقاط چین امروزی دقیقاً شبیه ۲۰ سال پیش شنژن و پودونگ هستند. آنها نیز تغییر خواهند کرد و تا ابرها اوج می گیرند.

عقل سلیم به ما می گوید که تا زمانی که چینی های کوشا بخواهند غذا بخورند، زندگی کنند و بهتر بپوشند، رویاهای شخصی آنها به تدریج محقق می شود. چین تا سال ۲۰۳۵، دارای ۲۰۰ میلیون نفر دیگر از طبقه متوسط ‌خواهد بود.

برخی سوال خواهند کرد که آیا چین می تواند سیاست های این رشد را حفظ کند یا خیر. این دومین واقعیت اساسی است که آمریکایی ها برای درک آن تلاش می کنند: تداوم سیاست های چین.

سیاست اصلاحات و گشایش در دوران دنگ به خوبی در دوران جیانگ زمین و هو جینتائو ادامه یافت و امروز در دوره شی رونق گرفت. تفاوت این است که برخی از تنظیمات بر اساس چالش های واقع بینانه به طور چشمگیری با تغییر زمان انجام شده است.

به عنوان مثال، سیاست تک فرزندی بیش از ۳۰ سال ادامه داشت. با ظهور جمعیت سالخورده، این سیاست به سیاست فرزند دوم و بعداً به سیاست فرزند سوم تغییر یافت. چین بر اساس رهایی ۸۰۰ میلیون نفر از فقر مطلق، طرح های احیای روستایی را اجرا می کند.

پس از ایجاد سیاست هایی که علم و فناوری را به عنوان نیروهای مولد اولیه قرار می دهد، چین در حال اجرای سیاست هایی در جهت ایجاد قدرت مستقل در علم و فناوری است و با وجود مواجهه با محاصره های تکنولوژیکی از سوی ایالات متحده، این موضوع را با موفقیت به اجرا در آورده است.

در پی بروز حباب املاک و مستغلات، چین سیاست عدم سفته بازی در مسکن را اجرا کرده است. همچنین، برای اطمینان از ثابت ماندن قیمت ها در طی یک دوره پنج ساله، مالیات بر دارایی را وضع کرده است. علاوه بر این، این کشور برای اولین بار در سال ۲۰۲۰ بزرگترین دریافت کننده سرمایه خارجی در جهان بود که این کار را با پیشبرد تدریجی اقدامات بازگشایی مالی و در عین حال تضمین ثبات مالی انجام داد.

این اصلاحات و اقدامات گشایش تدریجی به طرز ماهرانه ای مطابق با شرایط واقعی سیاست های دولتی که در دوره دنگ ایجاد شده بود به حرکت در آمدند.

رهبران چین دائماً هوشیار و خودآگاه هستند. به طور متوسط، هر دو ماه، دفتر سیاسی کمیته مرکزی حزب کمونیست چین (در مجموع ۲۵ نفر)، به عنوان بالاترین سطح تصمیم گیری، به طور جمعی به مطالعه چشم انداز موقعیت می پردازد. در سال ۲۰۲۱، یادگیری جمعی شامل هشت موضوع بود که اقتصاد دیجیتال، بلاک چین و ایمنی زیستی را پوشش می‌داد و در طول هر جلسه مطالعه، شی بر اهمیت برآوردن نیازهای مردم تاکید می کرد.

همه مردم چین می دانند که ابتکار یک کمربند_یک جاده چین تا سال ۲۰۳۵ و ۲۰۵۰ باید نیازهای مردم را برآورده کند. مطمئناً این طرح پر پیچ و خم، گل آلود و پر دست انداز است، اما به دلیل آنکه جهت ها قطعی و صحیح است، این امر شدنیست.

سوالی که در اینجا مطرح می شود این است که آیا نیروهای خارجی می توانند از پیگیری زندگی بهتر جلوگیری کنند و تداوم سیاست های چین را قطع کنند؟ آیا چین مانند جنگ روسیه و اوکراین، جنگ خارجی را آغاز خواهد کرد؟ آیا جنگ از رشد چین جلوگیری می کند؟

کارشناسان و تحلیلگران معتقدند که هیچ نیروی خارجی جرات حمله به چین را ندارد. این سومین عنصر عقل سلیم است. برای در نظر گرفتن این مسئله می توان به تاریخ رجوع کرد. برای مثال، تهاجم به افغانستان در سال ۱۹۷۹ آغازی برای افول نهایی اتحاد جماهیر شوروی سابق بود. جنگ افغانستان در سال ۲۰۰۲ نقطه ای بود که هژمونی آمریکا در آن سقوط کرد.

در ۴۰ سال گذشته، چین تنها اقتصاد بزرگی بود که درگیر جنگ نبود. در عوض، چین سود رو به رشد صلح را درو کرد، درست همانطور که ایالات متحده در نیمه اول قرن بیستم انجام داد. چین در عین حال ناوهای هواپیمابر، زیردریایی های هسته ای و موشک های قاره پیما را توسعه داده و در این زمینه سرمایه گذاری کرده است.

با این حال، برخلاف ایالات متحده که صدها پایگاه نظامی در خارج از کشور دارد، چین تعادل بین عدم جنگ و جلوگیری از تهاجم خارجی را حفظ کرده است. در حال حاضر، اگر مقامات تایوان استقلال خود را اعلام کنند، سرزمین اصلی یک نیروی نظامی مستقر خواهد کرد.

بر همین اساس، پکن نسبت به دشمنی با هر نیروی خارجی که ممکن است به دفاع از تایوان کمک کند، تردید نخواهد کرد در حالی که در حال حاضر بزرگترین خطر برای ایجاد درگیری مسلحانه در منطقه است. این امر خرد مردم چین را آزمایش می کند. همچنین خرد و عقلانیت کل جهان به ویژه آمریکایی ها را برای کاهش و جلوگیری از خطرات، می سنجد.

هنوز خیلی زود است که کسی افول چین را پیش بینی کند در حالی که توسعه چین تحت تسلط ایالات متحده نیست

بر اساس سه واقعیت اساسی، احتمال پایان روند صعودی چین بسیار کم است زیرا هنوز خیلی زود است که کسی افول چین را پیش بینی کند. توسعه چین تحت تسلط ایالات متحده نیست. در دهه سوم قرن بیست و یکم، چین بیش از هر زمان دیگری بر سرعت توسعه خود کنترل دارد.

همچنین، برخلاف ژاپن، چین نمی تواند توسط ایالات متحده تحت نفوذ باشد. تحلیلگران مسائل چین عقیده دارند که چین، همانند ایران و روسیه نیست که استراتژی ضد آمریکایی را دنبال کند. حقیقت این است که چین قدرت خود را در برابر ایالات متحده حفظ می کند و می تواند از منافع اصلی خود بدون هدایت اراده سنگین واشنگتن دفاع کند.

یک مثال مهم در این زمینه این است که با وجود این واقعیت که دولت های ایالات متحده از جمله ترامپ، پمپئو، یا بلینکن و پلوسی در دولت بایدن، دائماً چین را با بدترین زبان تحریک می کنند، چین به جز اقدامات متقابل و انتقادات لازم از سوی وزارت امور خارجه، در بالاترین سطح تصمیم گیری، هرگز با الفاظ تند با امریکا مقابله نکرده است. چین از نظر دیپلماتیک از تحریک جدی تر ایالات متحده اجتناب کرده است. همین این امر مانع از افتادن چین و ایالات متحده در دام جدید «جنگ سرد» شده است.

البته ایالات متحده نباید به خیال آنکه چین همیشه اینگونه رفتار می کند، به اقدانات و رفتارهای خود ادامه دهد. اگر مواردی مشابه بمباران سفارت چین در یوگسلاوی در سال ۱۹۹۹ یا برخورد هواپیماهای نظامی چین و آمریکا بر فراز دریای چین جنوبی در سال ۲۰۰۱ دوباره تکرار شود، چین مطمئناً یک ضد حمله قوی خواهد داشت که این مسئله یک فاجعه برای روابط چین و آمریکا و یک تراژدی برای بشریت خواهد بود.

ایالات متحده باید از هر گونه توهم مبنی بر عدم مقابله با چین دست بردارد. در واقع، از زمان سیاست ترامپ در قبال چین، جهان شاهد بود که پکن توانایی خود را برای مقابله با اقدامات ضد تحریمی حفظ کرده است. به عنوان مثال، ایالات متحده ۲۵ درصد تعرفه بر کالاهای چینی اعمال کرد، در حالی که چین با ۲۵ درصد تعرفه بر کالاهای آمریکایی مقابله کرد.

ایالات متحده سرکنسولگری چین در هوستون را بست و چین نیز متقابلاً سرکنسولگری ایالات متحده در چنگدو را تعطیل کرد. واشنگتن مقامات چینی را تحریم کرد و پکن نیز به تلافی مقامات آمریکایی پرداخت. چین حریفی به همان اندازه آمریکاست زیرا هیچ کشوری توانایی تسلط بر جهان را ندارد.

نباید این توهم وجود داشته باشد که ایالات متحده می تواند بر چین تسلط یابد. هدف استراتژیک جهانی چین همچنان حفظ ثبات نظم بین المللی است.

به گفته پروفسور Alastair Iain Johnston از دانشگاه هاروارد، چین کشوری است که دوست دارد وضعیت موجود را حفظ کند. این کشور از زمان جنگ جهانی دوم به اکثر معاهدات و سازمان های بین المللی پیوسته است.

چین و ایالات متحده استراتژی بسیار ثابتی در مورد تغییرات اقلیمی، مبارزه با پولشویی و مبارزه با جرایم سایبری دارند

همچنین، چین به برخی از معاهدات بین المللی ملحق شده است، درصورتی که امریکا این الحاق را نپذیرفته است. از آن جمله می توان به الحاق به کنوانسیون بین المللی حقوق دریاها اشاره کرد. علاوه بر آن، چین اخیرا به معاهده تجارت تسلیحات پیوست در حالی که ایالات متحده از آن خارج شد.

همچنین، چین بزرگترین حامی توافق پاریس در تغییرات آب و هوایی است. به طور کلی، چین و ایالات متحده استراتژی بسیار ثابتی در مورد تغییرات اقلیمی، مبارزه با پولشویی و مبارزه با جرایم سایبری دارند.

در جریان بحران مالی در سال ۲۰۰۸، هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه وقت ایالات متحده، به امید کمک به یکدیگر به چین آمد. کلینتون از چین خواست تا دارایی های خود را در اوراق خزانه داری آمریکا افزایش دهد و چین نیز این اقدام را انجام داد.

از سال ۲۰۱۳، چین ابتکار یک کمربند_یک جاده را ترویج کرده است، حتی بارها از ایالات متحده دعوت کرده است که به این طرح بپیوندد. اکنون نیز از همکاری با برنامه B۳W نسخه امریکایی یک کمربند_یک جاده حمایت می کند.

در حالی که مجموع دارایی های ایالات متحده در چین از ۲.۲ تریلیون دلار فراتر رفته است، میانگین حاشیه سود سالانه سرمایه گذاری شرکت های آمریکایی در چین همچنان بالای ۱۵ درصد است. در واقع، هیئت فدرال رزرو بازنشستگی، که بیش از ۶۰۰ میلیارد دلار را کنترل می کند، بارها متعهد شده که سرمایه گذاری در بازارهای سرمایه چین را افزایش دهد.

از این منظر، اگر در مورد اختلافات استراتژیک چین و آمریکا اغراق کنیم، با واقعیت همخوانی ندارد. همچنین یک واقعیت اغلب نادیده گرفته می شود، در هیچ سند قانونی یا گزارش رسمی دولت چین مدعی پیشی گرفتن از سایر کشورها به عنوان هدف استراتژیک خود نشده است.

در سال ۲۰۱۴، هم صندوق بین المللی پول و هم بانک جهانی مقاله ای را منتشر کردند که در آن بیان شد اندازه اقتصادی چین از نظر برابری قدرت خرید از ایالات متحده پیشی گرفته است. اما دولت چین این بیانیه را نپذیرفت.

در مقابل، چین تاکید کرده است که همیشه یک کشور در حال توسعه خواهد بود در حالی که به گروههای کشورهای ثروتمند نمی پیوندد. هیچ کشور دیگری در تاریخ جهان هرگز به اندازه چین با ظهور خود به صورت منضبط عمل نکرده است.

چین همچنین اعلام کرده که هرگز به دنبال هژمونی نخواهد بود و هرگز به کشورهای دیگر حمله نخواهد کرد. چین این اعلامیه ها را آگاهانه در قانون اساسی خود نوشته است. در واقع، در طول ۵۰۰ سال گذشته جهانی شدن، کشوری وجود ندارد که ظهورش متمدن تر از چین بوده باشد.

ساخت راه‌آهن پرسرعت، تجارت الکترونیک، پرداخت‌ های الکترونیکی، ریشه‌ کنی فقر، مبارزه با فساد، جذابیت مدل توسعه چین را برای کشورهای در حال توسعه بسیار افزایش داده است

رقابت چین و آمریکا
تمدن بشری با نگاهی به سال ۲۰۵۰ به پایان ربع اول قرن ۲۱ نزدیک می شود. چین و ایالات متحده برای پیشبرد تمدن جهانی در رقابت قدرت های بزرگ خود باید واقعاً چه نوع رقابتی را درک کنند؟

چین و آمریکا ابتدا باید برای حل معضل توسعه جهانی با یکدیگر رقابت کنند

چین و آمریکا ابتدا باید برای حل معضل توسعه جهانی با یکدیگر رقابت کنند. ایالات متحده پس از جنگ جهانی دوم کمک های قابل توجهی به جهان ارائه کرد. اما ایالات متحده، در قرن بیست و یکم، در ارتقای سلامت ملی، ایجاد شرکتهای جدید و بهبود مستمر فرصت‌های شغلی در جهان شکست خورده است.

در مقابل، میزبانی موفقیت آمیز بازی های المپیک ۲۰۰۸ پکن و بازی های المپیک زمستانی ۲۰۲۲ پکن باعث افزایش شهرت ملی چین شد. همچنین، ساخت راه‌آهن پرسرعت، تجارت الکترونیک، پرداخت‌ های الکترونیکی، ریشه‌ کنی فقر، مبارزه با فساد، جذابیت مدل توسعه چین را برای کشورهای در حال توسعه بسیار افزایش داده است.

از نظر بسیاری از کشورها، دگرگونی دموکراتیک در نیم قرن گذشته تنها سرنوشت تعداد کمی از کشورها را به طور کامل تغییر داده است. با این حال اکثر کشورها هنوز فقیر هستند. راه ضد حمله چین از فقر به ثروت، این کشور را به اندازه کافی برای ایالات متحده یک مدل رقابتی جلوه می دهد.

جوهر رقابت بین چین و آمریکا برای حل معضل توسعه جهانی در این سوال نهفته است: کدام کشور می تواند راه حل های موثرتری برای توسعه جهانی ارائه دهد؟

مهمتر از آن، کدام کشور می تواند راحتی زندگی، رفاه مردم، ثبات اجتماعی و بهبود اقتصادی را به بهترین نحو مدیریت کند؟ چین و ایالات متحده باید برای مقابله با تغییرات آب و هوایی جهانی رقابت کنند زیرا تغییرات اقلیمی به لحظه حساسی رسیده است.

بیشتر و بیشتر دانشمندان مسائل اقلیم بر این باورند که اگر دمای زمین بدون انجام اقدامات اساسی و مؤثر به افزایش خود ادامه دهد، قرن بیست و یکم می تواند آخرین قرن کامل تمدن بشری باشد.

اگر چین و امریکا به تنش‌ها بر سر ژئوپلیتیک، اقتصاد و تجارت، امنیت منطقه‌ای و سایر زمینه‌ها ادامه دهند، تلاش‌های مشترک آنها برای مقابله با تغییرات اقلیمی به شدت آسیب خواهد دید

بحران آب و هوا با بحران های شدید دیگری نیز همراه خواهد بود: انرژی، مالی و اجتماعی. این موضوعات بسیار بزرگتر از رنج ناشی از همه گیری COVID-۱۹ خواهند بود.

تا پایان سال ۲۰۲۰، بیش از ۱۳۰ کشور متعهد شده بودند که طی ۲۰ تا ۴۰ سال آینده، به انتشار صفر کربن بپردازند. این موضوع شامل ایالات متحده تا سال ۲۰۵۰ و چین تا سال ۲۰۶۰ نیز می‌شود.

چین و ایالات متحده حدود ۴۵ درصد از انتشار کربن جهانی را تشکیل می دهند و می توانند بیش از ۶۰ درصد منابع مالی جهان را تامین کنند.

اگر دو کشور به تنش‌ها بر سر ژئوپلیتیک، اقتصاد و تجارت، امنیت منطقه‌ای و سایر زمینه‌ها ادامه دهند، تلاش‌های مشترک آنها برای مقابله با تغییرات اقلیمی به شدت آسیب خواهد دید. این امر سیاست جو بایدن در برابر چین را آزمایش خواهد کرد.

علاوه بر این، چین و ایالات متحده باید برای ارتقای نوآوری های تکنولوژیکی جهانی با یکدیگر رقابت کنند. توسعه فناوری هوشمند مانند باز کردن جعبه پاندورا است. آیا انسان ها در برابر فناوری هوش مصنوعی قوی تر می شوند یا ضعیف تر و آیا به سوی رفاه جدید، یا انقراض حرکت خواهند کرد؟ اینها آزمون های نهایی تفکر بشریت خواهند بود.

این رقابت و مسابقه مربوط به مرز بی پایان است که توسط دکتر وانوار بوش در سال ۱۹۴۶ نامگذاری شد. مسابقه برای مرز بی پایان در حال حاضر در چین و ایالات متحده در جریان است. با این حال، برای محققان علوم اجتماعی چینی، دامنه رقابت برای مرزهای بی پایان بین چین و ایالات متحده احتمالاً گسترده تر و پیچیده تر از قبل است.

ایالات متحده لزوماً در این رقابت بازنده نیست زیرا قرار نیست چین برنده آن شود. به عبارت دقیق تر، تا زمانی که یک کشور شکست می خورد، کشور دیگر نمی تواند برنده شود. همانطور که در مورد کووید-۱۹، تا زمانی که ویروس تحت کنترل نباشد، نمی توان گفت چه کسی برنده جنگ علیه این همه گیری است.

اگر دو کشور مجبور به رقابت باشند، انتظار می رود که مسابقه بوکس در جزیان نباشد و بیشتر شبیه گلف بازی این رقابت ادامه یابد.در کل، هر کسی که برنده شود، باید از تمدن جهانی و توسعه جهان حمایت کند. از این منظر، آزمون واقعی تمدن رقابتی دو کشور به تازگی آغاز شده است.

کد خبر: ۱۴۶٬۲۸۶

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha