تهمینه غمخوار؛ بازار: سند همکاری ۲۵ ساله ایران و چین در سفر وزیر خارجه جمهوری خلق چین به تهران در آستانه پنجاهمین سالگرد برقراری روابط دیپلماتیک دو کشور، با حضور محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجه ایران و همتای چینی آن روز گذشته امضا رسید، سندی که به تعبیری ترجمه روابط دو کشور می باشد و به سطح مشارکت راهبردی ارتقاء پیدا کرده است.
در سال ۱۳۹۴ و در جریان سفر رئیس جمهور چین به تهران، در ارتباط با سند جامع همکاری های ۲۵ساله بحث و گفتگو شده و این سند برای بررسی بین مقام های دو کشور رد و بدل شده بود تا روابط دو کشور به سطح راهبردی و جامع هدایت شود، زیرا روابط ایران و چین سرشار از ابعاد مختلف و دارای چندین لایه عمیق اساهت. بنابراین نیاز بوده که این روابط در قالب یک سند و به صورت کاملا اساسی تنظیم شود.
بر اساس اظهارات سخنگوی وزارت امور خارجه، در این سند همه ابعاد همکاری های تجاری، اقتصادی و حمل و نقل دو کشور به همراه مشارکت ایران در طرح یک کمربند_یک جاده ذکر شده و یک محوریت خاصی به بخش خصوصی دو طرف داده شده و همکاری های این بخش برای دو طرف مورد تاکید قرار گرفته است.
در همین راستا و بر اساس اهمیت موضوع امضای سند همکاری ۲۵ ساله ایران و چین، خبرنگار بازار گفتگویی را با «دکتر مصطفی رشیدی»، استاد دانشگاه و کارشناس مسائل آسیا_اقیانوسیه و مولف کتاب « قرن بیست و یکم، قرن آسیا پاسیفیک» در خصوص این قرارداد و معجزه های شرق آسیا ترتیب داده که مشروح مصاحبه در ادامه آمده است:
* اگر بخواهیم به موضوع مهم سند همکاری ۲۵ ساله که از سال ۱۳۹۴ در دیدار رییس جمهور خلق چین و مقام معظم رهبری مطرح شد و در روز شنبه سرانجام نهایی و به امضای وزرای خارجه دو کشور رسید بپردازیم، از نظر شما اهمیت انعقاد این توافق در چیست و چرا به شکل طولانی مدت تنظیم شده است؟
قرارداد همکاری ۲۵ ساله مشترک ایران و چین به رغم اینکه سال ۱۳۹۴ مطرح شده بود، اما در طول دو سال گذشته بیشتر مورد توجه قرار گرفت و یک سری پیش نویس از آن بیرون آمد و سرانجام در روز شنبه اولین ماه از سال جاری به امضای طرفین رسید که ما از بسیاری بندهای این قرارداد به صورت بند بند و جزئی مطلع نیستیم. به هر حال به دلیل آن که کارشناسان و تحلیل گران حوزه چین و اقتصاد و سیاست بین الملل از چند و چون و جزئیات این قرارداد، کاملا مطلع نیستند، بنابراین تحلیل های سیاسی و ژئوپلیتیکی در این خصوص نمی تواند با جزئیات و به صورت ریز ارائه شود.
اما آن چیزی که در این قرارداد در حوزه انرژی و زیر ساختها، بحث تکنولوژی به خصوص ۵G، حوزه دریایی و آبزیان و همچنین کشاورزی، مبرهن است، بیانگر این موضوع می باشد که ما در حال به اشتراک گذاشتن راهبردی ترین مسائل به منظور انجام سرمایه گذاری با چینی ها هستیم. مخصوصا آن که به لحاظ سرزمینی موضوع بنادر و بندری مانند چابهار نیز مطرح است. این قرارداد یک توافقنامه اساسی است که به دلیل گستردگی بندهای این سند همکاری و ارتباط آن با زیرساختها از جمله راه، پل، سد سازی و حوزه انرژی، مسائلی نیست که در عرض یکی دو سال یا حتی پنج تا ده سال، به سرانجام برسد. طبیعتا این موضوع یک توافق طولانی مدت را برای دو طرف دیکته می کند.
چین هنوز وارد فاز تهاجمی و کنشگری مشخص حوزه سیاست خارجی خود نشده است، چرا که این کشور همچنان از تحریم های گسترده غرب به محوریت امریکا و همگام شدن اروپاییها، از این تحریم ها واهمه دارد. چین بیشترین نفع اقتصادی خود را توسط اروپا، امریکا و کشورهای توسعه یافته دنیا به دست آورده است و نمی تواند الان وارد یک سیاست تهاجمی شود.
چین بیشترین نفع اقتصادی خود را از توسط اروپا، امریکا و کشورهای توسعه یافته دنیا به دست آورده است و نمی تواند الان وارد یک سیاست تهاجمی شود
چین هنوز آن سیستم عامل و زیر ساخت ژئواکونومیک خود را به سرانجام نرسانده و «یک کمربند_یک جاده» خود چندین متمم و تبصره دارد. قرار است که تمام زیر ساختهای این مسیر را چین از طریق اعطای وام به کشورهای این مسیر بسازد. همچنین در حوزه آب و انرژی نیز در حال سرمایه گذاری در کشورهایی که در حلقه های نزدیکتر هستند، می باشد. این کشور قرارداد ۱۰ ساله ای را با کشوری نظیر تاجیکستان منعقد کرده که موجب وابستگی بالای ۹۰ درصد به چین می شود، یعنی برخی از کشورهای آسیای مرکزی نظیر قرقیزستان و تاجیکستان روابط گسترده ای با چین خواهند داشت.
* اینگونه به نظر می رسد که چین به دنبال آن نیست که الگوی توسعه خود را به ایران تحمیل کند، جمهوری اسلامی ایران چه تجاربی را در این زمینه نیاز است که بیاموزد؟
اما الگوی توسعه ای که وجود دارد، یعنی هنگامی که در قالب این قرارداد ۲۵ ساله، طرح ها جلو رفت و بسیاری از تعهدات ایجاد و وابستگی متقابل شکل گرفت، آن موقع باید به قضاوت بنشینیم که آیا چین الگوی توسعه ای خود را به ما تحمیل می کند یا خیر؟ نمونه آن که ایران و اسرائیل با یکدیگر در تقابل هستند که جمهوری اسلامی ایران یک سری ادعا و اهداف نسبت به اسرائیل دارد. اما چین الزاما به این مسائل معتقد نیست. ما باید ببینیم که در وابستگی متقابلی که بین ایران و چین در اثر این قرارداد بسیار استراتژیک با در نظر گرفتن تمام زیر ساختها و شامل شدن همکاری های نظامی انجام می شود، چقدر موجب ایجاد فشار سیاسی از سمت چین و به چه میزان باعث وابستگی ایران به چین که بر سیاستهای ایران در منطقه اثرگذار باشد، می شود.
چین و حتی روسیه این انتظار را از خاورمیانه دارند که در این منطقه جنگی صورت نگیرد و تنشها به حداکثر و آستانه نرسد. خوب طبیعتا، چین مخالف رویکرد اسرائیل و جمهوری اسلامی علیه یکدیگر است. همانطور که لابی صهیونیست ها در چین در حال انجام سرمایه گذاری عظیم است، بخشی از لابی یهودی ها و صهیونیست ها در حال انتقال از امریکا به چین است زیرا آنها می دانند که همیشه یک ابرقدرت در هسته قدرت آن ها باید قدرت لابی داشته باشد چیزی که ما حالا حالاها با آن فاصله داریم. بنابراین نمیتوانیم مدعی شویم که چین به دنبال تحمیل الگوی توسعه خود بر ما نیست، چه بسا ۱۵ تا ۲۰ سال که از این قرارداد گذشت ما ممکن است ببینیم که در خیلی موارد مجبوریم که با چینی ها کنار بیاییم.
ما نمیتوانیم مدعی شویم که چین به دنبال تحمیل الگوی توسعه خود بر ما نیست، چه بسا ۱۵ تا ۲۰ سال که از این قرارداد گذشت ما ممکن است ببینیم که در خیلی موارد مجبوریم که با چینی ها کنار بیاییم
* همه ما تاکنون عبارت معجزه شرق آسیا به گوشمان خورده و این که واقعا چه عواملی موجب شده تا کشورهای این منطقه بالاخص چین در گزارش های سالانه که از سریع ترین اقتصادهای رو به رشد جهان ارائه می شود، جایگاه نخست را به خود اختصاص داده و رشد فزاینده ای در این مناطق مشاهده شود. از دیدگاه شما دلایل توسعه و رشد عجیب آسیای شرقی و مخصوصا چین چیست؟ چه اتفاقی در شرق آسیا رخ داده که در بخش های دیگر آسیا خبری از آن نیست؟ دلیل رشد فزاینده آسیای شرقی در برابر قدرتهای بزرگ جهانی را چه می دانید؟
در مورد دلایل رشد و توسعه برق آسای آسیای شرقی به خصوص چین، ما می توانیم به فواصل و مقیاسهای جغرافیایی، ساختار اجتماعی و فرهنگی و مذهبی منطقه اشاره کنیم. البته باید این نکته را نادیده نگیریم که غنای خاک چین به عنوان کشور بسیار وسیع با توجه به اینکه شاهد رشد زیاد هندوستان نیز هستیم، به لحاظ توان کشاورزی، منابع آب و دسترسی بسیار گسترده ای که به آب های آزاد دارند، همیشه یک زمینه رشد وجود داشته است. اما ساختار اجتماعی، فرهنگی و مذهبی موجود در تفاوت با غرب آسیا بوده است. غرب آسیا به چند ادیان مختلف از جمله مسیحیت، یهودیت و اسلام که در درون خود این ادیان به مذاهب مختلف تقسیم می شده است.
بر همین اساس، ما اختلافات مذهبی و ایدئولوژیکی زیادی در غرب آسیا و حتی مرکز آن داریم که باعث شده در کنار مسائل دیگری مانند نفت و گاز در کل حوزه انرژی به اضافه اختلافات مذهبی و موقعیت خاصی که این منطقه برای حضور کشورهای بزرگ فراهم میکرده و تقابل روسیه و غرب، اینها زمینه حضور بیشتر کشورهای متخاصم با یکدیگر در منطقه غرب آسیا بوده است. «کوئن» در نظریه مناطق ژئوپلیتیکی می گوید: منطقه آسیای غربی یک منطقه شکننده ژئوپلیتیکی است که عوامل مختلف بر روی هم انباشته شده است. لبه های تیز تقابل مذاهب و ادیان مختلف به همراه عوامل دیگر موجب شده تا به یک منطقه حساس و شکننده تبدیل شود.
در مقابل، منطقه شرق و جنوب آسیا و تا حدودی نیمه شرقی جنوب آسیا، با توجه به ظرفیت موجود و نبود اختلافات شدیدی که در منطقه اسیا وجود دارد، به یک قوت رسیده اند. در این میان باید آن فرهنگ کار، توسعه و پیشرفت را در جوامع شرقی آسیا در نظر گرفت. به هرحال جوامع غرب آسیا ایدئولوژی محور بوده اند و غربی ها نیز یک ایدئولوژی دموکراتیک تحت عنوان فرهنگ غربی داشته اند، غرب آسیا و فرهنگ موجود در آن را یک تقابل و تهدید برای خود در نظر می گرفتند. پس نوع تقابل آن ها با غرب آسیا یک تقابل بنیادین بوده است. اما در شرق آسیا بیشتر بحث منافع مطرح بوده است که با مرور زمان بحث پیروزی چینی ها بر استعمار انگلیس و همچنین هندی ها، می بینیم که این کشورها فرصتی برای توسعه پیدا کرده اند. اما غرب آسیا به این شکل نیست.
* حال پس از مطرح شدن عوامل اصلی موفقیت چینی ها و توسعه چشمگیر این کشور، به هر حال ابعاد منفی نیز در شیوه های مدیریتی و روابط آنها با دیگر کشورها به چشم می خورد. نظر شما در این زمینه چیست؟ چه نکات قابل ذکری در این باره مطرح است؟
علاوه بر توسعه اقتصادی که چینی ها داشته اند، عده ای منتقدان جهان چینی هستند و عده ای از ابرقدرت مخوف چینی یا جهان تاریک آنها در آینده دنیا صحبت می کنند. جهانی که در آن دموکراسی به بدترین شکل خود خواهد شد، حقوق اقلیت ها، مذاهب و قومیت ها نادیده گرفته شده و با گسترش سیطره چین در افریقا، غرب آسیا و حتی شرق اروپا گرفته خواهد شد. به اعتقاد برخی، اختیارات عده ای از حکومتها توسط چین با وامهای زیادی که مثلا در آسیای مرکزی به کشوری مانند تاجیکستان اعطا شده و یا به قرقیزستان داده خواهد شد، به چالش کشیده خواهد شد. این کشورها به بدهکاران بزرگ تبدیل خواهند شد، همانطور که افریقایی ها بدهکار چین می شوند.
بنابراین، نفوذی را چین از طریق اعمال فشار اقتصادی در قالب اقتصاد سیاسی بین الملل و منطقه ای برای تغییر رای کشورها در مجامع عمومی و حتی شورای امنیت به نفع خود ایجاد خواهد کرد. آن فشارهایی که عملا سیاست بین الملل را در اختیار چین قرار خواهد داد، نگرانی هایی است که وجود دارد. اما این که تا چه میزان این نگرانی ها درست هستند و رخ خواهند داد یا چه میزان توهم آمیز و نادرست می باشند، باید ما یک طیف و محدوده را در نظر گیریم.
باید بپذیریم که هر ابر قدرتی بر اساس منافع خود یک سری چالش به جهان تزریق کرده و نظرات خود را حداقل در منطقه ای که اشراف زیر ساختی و اقتصادی پیدا می کند، تحمیل خواهد کرد. وقتی که چین وامهای گسترده مثلا به ما اعطا کرده و زیر ساختهایمان را تامین می کند و قرارداد طولانی با ما منعقد کند، طبیعتا به عنوان یک ابر قدرت در برخی از مواقع بر رای و نظر ما تاثیر خواهد گذاشت.
پس نگرانی و دیدن واقعیتها در این خصوص و شیوه های مدیریتی طبیعی است، زیرا از همان رفتارهای درونی می توان تا حدودی به یک برآیند در آینده در روابط خارجی چین دست پیدا کرد، زیرا چینی ها فعلا هم به رغم اینکه یک نیروی نظامی گسترده دارند و مانورهای گسترده می دهند و وتوهایی که در شورای امنیت انجام میدهند، اما هنوز خودشان به عنوان یک نیروی آفندی در سیاست بین الملل وارد نشده اند.
آن ها همچنان یک موضعی دارند که تمایل به دفاع از منافع خود دارند. وقتی که چین وارد یک اقدام سیاسی تهاجمی شد، آن وقت باید رفتارهای چین را به عنوان یک ابر قدرت سنجید. فعلا وقت برای این کار هست و باید منتظر ماند.
* با توجه به اینکه در طرح «یک کمربند_یک جاده»، یک مسیر از روسیه می گذرد تا به اروپا برسد و مسیر دیگری به ایران مربوط می شود که به اذعان مقامات چینی ممکن است اولویت چین باشد. اگر چینی ها مسیر ایران را در اولویت قرار دهند، این موضوع تا چه اندازه بر روابط دو جانبه میان ایران و چین موثر است؟
با توجه به این که مسیر اصلی جاده ابریشم همان مسیری بوده که از طریق ایران عبور می کرده و با توجه به فاصله کمتری که با اروپا و منطقه غربی آسیا دارد، طبیعتا مسیر از اولویت فیزیکی بیشتری برخوردار است. اما این که چه اتفاقاتی در آینده رخ دهد و اولویت سیاسی و امنیتی چه باشد؛ مسئله ای جدا است.
اولویت دادن به مسیرهایی که چین از طریق ایران انتخاب می کند برای رسیدن به نواحی غربی چه در غرب آسیا چه جهان غرب و همچنین به سمت مدیترانه بر تعمیق روابط روابط بین ایران و چین تاثیرگذار است. این یک موضوع کاملا مشخص و واضح است. توسعه روابط ایران و چین در قالب استراتژی «یک کمربند_ یک جاده» که یک ساختار ژئوپلیتیکی و ژئواکونومیکی جدیدی را در این منطقه یا در کل قاره آسیا که ادامه آن حتی تا قاره افریقا و تا شرق اروپا هم کشیده می شود، طراحی می کند، طبیعتا یک سیستم عامل ، یک زیر ساختار و زیر ساخت جدید برای اقتصاد جهانی به وجود می آورد.
اگر این اتفاق رخ دهد و چین با موفقیت این پروژه را به پایان رساند، هم به لحاظ فیزیکی از جمله راهها و زیر ساختهایی که ایجاد می کند، وام هایی که در کشورهای هدف اعطا می کند، طبیعتا دنیای آینده یک دنیای چینی خواهد بود. با توجه به اینکه بیشتر جمعیت دنیا در آسیا زندگی می کنند و افریقایی که به شدت جمعیت در حال رشد دارد، جامعه هدف چین است.
ایران نیز در میانه این مسیرهای ارتباطی قرار دارد. لذا، روابط ایران و چین، بر مبنای این مسئله می تواند به یک وابستگی منافع یا به عبارتی وابستگی متقابل بین دو کشور کمک کند که در آینده روابط سیاسی دو کشور با سایر کشورها در عرصه بین الملل و مناطق ژئوپلتیکی و ژئواکونومیکی مختلفی که در محدوده دو کشور وجود دارند یعنی به نحوی مواضع و منافع دو کشور را به هم نزدیک می کند و آن ها را هم رای و هم جهت تر خواهد کرد.
نظر شما