۲۶ آذر ۱۳۹۹ - ۰۰:۰۱
شغل‌های مطرح در سال‌های آینده چیست؟ | سوق دادن مردم به کارآفرینی اشتباه است
گفتگو با امیرحسین اسدی، متخصص کارآفرینی

شغل‌های مطرح در سال‌های آینده چیست؟ | سوق دادن مردم به کارآفرینی اشتباه است

امیرحسین اسدی از کارآفرینان و مشاورین کسب و کار کشور در رابطه با حوزه کارآفرینی و مشکلات این حوزه و استارت‌آپ‌ها با بازار به گفتگو پرداخت. وی چنین اظهار کرد: من هیچ‌وقت به دوستان نمی‌گویم که چقدر پول داری و می‌خواهی چه کاری انجام دهی، بلکه می‌گویم می‌خواهی چه کاری انجام دهی و برای کاری که می‌خواهی انجام دهی، چه برنامه‌ای داری و برای آن برنامه چه ابزارهایی را انتخاب کرده‌ای و بعد به سراغ سرمایه می‌رویم.

امیرحسین عیدی؛ بازار: در سالهای اخیر شاهد گرایش قشر جوان جامعه به سمت و سوی کارآفرینی و دوری از کارهای کارمندی بوده‌ایم. رویای پولدار شدن برای جوانان و آمال و آرزوهایشان آنها را به سمت کارآفرین شدن سوق می‌دهد تا به اصطلاح نه چندان درست در جامعه، زیر دست کسی نباشند و امپراطوری خودشان را بسازند. اما از جهتی دیگر همه‌ی افرادی که به سراغ کسب و کار خودشان رفتند به موفقیت نرسیدند و امپراطوری‌هایشان را روی آب ساختند. اما آیا این تفکر درست است و این موج تشکیل شده به نفع اقتصاد، جوانان و جامعه ایران است؟ به همین منظور به سراغ امیرحسین اسدی یکی از کارآفرینان برتر ایران و از مشاوران کسب و کار کشور رفته‌ایم و درباره واقعیت‌های کارآفرینی و معضلات و مشکلاتی که دارد گفتگو کردیم. در ادامه گزیده‌ای از صحبت‌های وی را باهم می‌خوانیم.

*چند سالی است در بین جوانان موجی راه افتاده است که کارمندی را شغلی بیهوده می‌دانند و تلاش می‌کنند به سمتی بروند که کسب و کار مختص به خودشان را راه بیاندازند. این تفکر چقدر برای جامعه مفید است و این دیدگاهی که جوانان از کارآفرینی دارند چقدر با واقعیت تفاوت دارد؟
کارمندی  شغل بدی نیست و کارمندی زندگی بد هم نیست. به نظرم اشتباه است که فکر کنیم همه جوانان می‌توانند کارآفرین باشند. یکی از  اشتباهاتی که در سال‌های اخیر ایجاد شده‌است تشویق مردم به سمت و سوی کارآفرینی است. مثل تشویق مردم به سمت بورس که دیدیم چه اتفاقی افتاد. دقیقا کارآفرینی هم به همین صورت است. تشویق مردم به کارآفرینی همانند بدهکار شدن در بورس است. چقدر از مردم هرچه داشتند فروختند و در بورس سرمایه‌گذاری کردند؟ آیا موفق شدند؟ در فضای کارآفرینی هم به همین صورت است؛ سخت و دردناک است و احتیاج به رسیک‌پذیری بالایی دارد و باید این فضا را بلد باشی و در آن توانمند باشید. باید بدانید که نیاز جامعه در کجاست و در لحظه بتوانید بهترین تصمیم را بگیرید  و راهبرد مناسبی در جهت رفع آن نیاز پیدا کنید و بدانید به چه صورت در این جامعه پرتلاطم چگونه از قوانین  استفاده کنید و بهترین محصول را در اختیار مصرف‌کننده قرار دهید. اگر این شرایط را دارید وارد فضای کارآفرینی شوید درغیر این صورت به سمت این کار نیایید.  رانندگی کردن با ماشین‌های مثل لامبورگینی و بنز بسیار خوب است، اما وقتی من کار با آنها را بلد نباشم فقط به خودم ضرر می‌زنم و لذتی نمی‌برم؛ فضای کارآفرینی هم به همین صورت است و وقتی بلد نباشید صرفا به خودتان لطمه می‌زنید.

ممکن است که بگوییم فضای کارمندی مثل نشستن پشت پراید یا سمند است، اما تمام این شرایط به استعداد شخص بستگی دارد. اگر مهارت، خلاقیت، استعداد و توانایی مبارزه با سختی‌های راه را دارید، حتما به این عرصه ورود کنید. در غیر این صورت ورود به این حوزه اشتباه بسیار بزرگی است.

*به نظر شما اولین قدم  برای کارآفرین شدن چیست؟
اولین قدم برای کارآفرینی با اولین قدم برای کارآفرین شدن بسیار تفاوت دارد. اگر می‌خواهم کارآفرین شوم اول باید خودم را بشناسم و اگر خودم را خوب شناختم و توانایی‌های لازم را که قبلا ذکر کردم داشتم، می‌توانم کارآفرین شوم. اما اولین قدم کارآفرینی برای یک کار آفرین شناخت نیاز جامعه است. هر کس نیاز را خوب بشناسد و برای آن راهکار مناسبی پیدا کند در این میدان موفق خواهد شد.

بزرگترین مشکل کارآفرینی در کشور ما جدای از مشکلاتی مثل مالیات، بیمه، نبود قوانین، مشکلات مدیریتی، ضعف نظارت، و نبود برنامه استراتژیک، کسانی هستند که وارد فضای کارآفرینی می‌شوند و گواهینامه ندارد

*به عنوان شخصی که به واسطه حوزه کاریتان بیشتر با کارآفرینان در ارتباط هستید، اصلی‌ترین دغدغه و مشکلات امروز کارآفرینان و کارآفرینی در ایران را چه می‌دانید؟
شاید بزرگترین مشکل کارآفرینی در کشور ما این باشد که فریب خوردیم که باید کارآفرین باشیم. این صحبت‌هایی که می‌کنم از سر دلسوزی برای جوانان است. من در سال ۱۳۸۱ که از دانشگاه بیرون آمدم، اگر درسم را ادامه می‌دادم موفق‌تر بودم. اگر  در همان ابتدا مهارت‌آموزی می‌کردم و درسم را ادامه می‌دادم و با مهارت بیشتری وارد بازار کار می‌شدم موفق‌تر بودم. یعنی اگر تجربه الآنم را در آن زمان داشتم، بجای شروع کارآفرینی در سال ۱۳۸۱ از سال ۱۳۸۶ شروع به کارآفرینی می‌کردم و کارمند می‌شدم و در فضای کارمندی یاد می‌گرفتم یا مانند ایام قدیم که جوانان در بازار کنار دست یک فرد با تجربه قرار می‌گرفتند و کسب تجربه می‌کردند کارم را شروع می‌کردم. ما در فضای کسب و کارم در کشور این اتفاق را نداریم؛ جوانان ما از نسل گذشته دور شده‌اند  و احساس می‌کنند که همه چیز را بلد هستند و وارد دریایی مواج می‌شوند که غریق نجاتی هم در کار نیست. بزرگترین مشکل کارآفرینی در کشور ما جدای از مشکلاتی مثل مالیات، بیمه، نبود قوانین، مشکلات مدیریتی، ضعف نظارت، و نبود برنامه استراتژیک، کسانی هستند که وارد فضای کارآفرینی می‌شوند و گواهینامه ندارد؛ گواهینامه برای پشت ماشین نشستن بسیار بسیار ضروری است.

*اصلی ترین ضربه‌ای که به کارآفرینی  وارد می‌شود، از نظر شما چیست؟ مداخله‌های دولتی، قوانین دست و پاگیر یا طرز تفکر و فرهنگ عموم مردم؟
ما وقتی در رالی شرکت می‌کنیم، می‌دانیم که در آنجا سرعت آزاد است و هرچقدر که بخواهیم می‌توانیم با سرعت برویم. وقتی در فضای شهر رانندگی می‌کنیم باید سرعت را رعایت کنیم. فضای کسب و کار در کشور ما معلوم نیست؛ نمی‌دانیم سرعت در آن آزاد است یا باید با احتیاط برویم. این سردرگمی و آشفتگی در این فضا وجود دارد امکان برنامه‌ریزی را از ما گرفته‌است. نمی‌دانیم که چه اتفاقی در حال افتادن است. یک کارآفرین باید بتواند برنامه‌ریزی  و آنالیز کند. کارآفرین دولت نیست که پول نفت در اختیار داشته باشد و اگر نتوانم حقوق بدهم از صندوق توسعه ملی نامه بزنم و حقوق کارمندانم را بگیرم. من کارآفرینم. این عدم شفافیت باعث می‌شود که مجبور باشیم فشار زیادی را تحمل کنیم و این فشار باعث می‌شود که نتوانیم تعهداتمان را به درستی انجام دهیم.

*کمی جهت بحث را عوض کنیم و به سمت استارت‌آپ‌های کشور برویم. اسم استارت‌آپ  با تلفن همراه گره خورده است؛ یعنی مفهومی که دارد این است که یه نرم‌افزاری است که بر روی گوشی‌های نصب است یعنی استارت‌آپ که تعریف اشتباهی است. متاسفانه همین استارت‌آپ‌هایی که تا کنون در ایران فعالیت کرده‌اند بیشتر مقلد بوده‌اند تا مولف. چه چیزی باعث شده تا خودمان نتوانیم مولف باشیم؟ آیا کمبود نیروی خلاق در کشور داریم؟
خیر، این موضوع به این مفهوم نیست که ما کمبود نیروی خلاق داریم بلکه به این معناست که ما صنعت پایداری نداریم. تقلید بد نیست و درجاهایی نوعی مهندس معکوس حساب می‌شود تا ما بتوانیم سریع‌تر به بازار برسیم. ما به این علت نتوانسته‌ایم به سطح یک جهانی برسیم که تقلیدهایمان کورکورانه است. برای مثال طب سنتی ما یکی از پنج کشور معتبر در جهان است را رها کرده‌ایم و وارد حوزه استارت‌آپ دیجیتالی که مشکلات زیرساختی زیادی داریم بیشترین انرژی را می‌گذاریم. متاسفانه پشت میز نشینی به استارت‌آپ‌ها هم سرایت کرده است. اگر صنعت ما یاد بگیرد که بر طبق پتانسیل‌های داخلی اقدام کند، استارت‌آپ‌های ما جهانی می‌شوند. مشکل از نهادهای حاکمیتی، دانشگاه‌ها و خودمان است که این موضوعات را بهمان یاد نداده‌اند.

استارت‌آپ یعنی معضلات و نیازهای جامعه را مبتنی بر هدف و برنامه حل کنیم

*به نظر می‌آید که مفهوم استارت‌آپ در جامعه به طور غلط جا افتاده است.   از نظر شما مفهوم استارت‌آپ چیست؟
هر کسب و کاری که بتواند یک نیاز کشور را از مسیر فناورانه با اهداف مشخص و زمان مشخص حل کند، استارت‌آپ نام می‌گیرد. برای مثال اگر مغازه ساندویچی که در خیابانی کار می‌کند، به شکل خلاقانه‌ای فلافلش را درست کند و ارسال کند یک استارت‌آپ است. اینکه بگوییم حتما باید در موبایل باشد اشتباه است؛ استارت‌آپ یعنی معضلات و نیازهای جامعه را مبتنی بر هدف و برنامه حل کنیم.

بعنوان یک برادر کوچکتر به شما عزیزان می‌گویم اگر نمی‌توانید پشت فرمان هواپیما بنشینید، حتما یک خلبان اجاره کنید، حتی اگر کمی قیمت آن زیاد باشد وگرنه قطعا سقوط خواهید کرد

*بعد از شیوع ویروس کرونا، خیلی از کسب و کارهای سنتی به سمت فروش‌های آنلاین رفته‌اند. اکثر افراد بر این باورند که اگر روزی کرونا تمام شود، آن تفکر سنتی باعث می‌شود تمام این فروش‌های آنلاینی که باز شده‌اند ورشکست شوند. چقدر این نظریه را درست می‌دانید؟ آیا کسب و کارهای سنتی حاضر به سرمایه‌گذاری بیشتر به در این حوزه هستند یا خیر؟
هر چیزی که بخواهد تبدیل به فرهنگ شود، باید پروسه‌ی فرهنگی شدن آن طی شود وگرنه مانند کشی می‌ماند که به جای اولش برمی‌گردد، مگر اینکه حالت الاستیکش را از دست بدهد. بعد از بحران کرونا، بخاطر طولانی شدن این موضوع به نظر می‌آید که حالت الاستیکش را از دست داده‌است و نمی‌خواهد به حالت قبل بازگردد. به نظر می‌رسد که این پروسه فرهنگ‌سازی آن شکل گرفته است؛ ما در این یک سال گذشته به واسطه این بیماری فضای مجازی را یاد گرفته‌ایم. از نظر من ۳۰-۴۰ درصد امکان دارد که به حالت قبل برگردیم و ۷۰-۶۰ درصد امکان دارد که در همین حالت بمانیم. اما آیا کسب و کارهای قدیمی همین که به سمت فروش دیجیتال آمده‌اند یا خیر قطعا جواب خیر است و خیلی از آنها شکست خورده‌اند. شما فرض کنید که از نشستن پشت یک ماشین می‌خواهید به یک باره پشت فرمان هواپیما بنشینید. این همان موضوع گواهینامه است که قبلا به آن اشاره کردم. بعنوان یک برادر کوچکتر به شما عزیزان می‌گویم اگر نمی‌توانید پشت فرمان هواپیما بنشینید، حتما یک خلبان اجاره کنید، حتی اگر کمی قیمت آن زیاد باشد وگرنه قطعا سقوط خواهید کرد. فروش‌های دیجیتال قاعده و قانون خودش را دارد و اینگونه نیست که فقط یک سایتی طراحی کنیم و محصولمان را در آن بفروشیم.

*یکی از موضوعاتی که همیشه بین نوجوانان و جوانان داغ بوده است، این است که مشاغل آینده چه کسب و کارهایی هستند. الان که در سال ۲۰۲۰ هستیم، به نظر شما در سال ۲۰۳۰ چه مشاغلی بیشتر روی کار می‌آیند؟
قبلا می‌شد این حرف را زد اما الان کمی دشوار است و نهایتا بتوان تا  سه چهار سال آینده را پیش‌بینی کرد. فناوری با سرعت بسیار زیادی در حال حرکت است. از نظر من حوزه هوش مصنوعی و حوزه داده‌کاوی مشاغل داغ سال‌های آتی خواهد بود. حوزه تبلیغات دیجیتال، تبلیغات مبتنی بر هوش مصنوعی،   تبلیغات مبتنی بر داده‌های عظیم موضوعاتی هستند که به راحتی جا باز خواهند کرد. حوزه برنامه‌ریزی مبتنی بر داده‌کاوی از موضوعات جذاب آینده خواهد بود. از نظر من این موضوعات  اساس کشورها را متحول خواهد کرد. جنگ افزارها به سمت هوش مصنوعی می‌روند و ربات‌ها به سمت استفاده مطلق از هوش مصنوعی می‌روند. در آینده تلفیق علوم بیش از پیش رخ خواهد داد. به نظرم حوزه سلامت دیجیتال و سلامت الکترونیک هم در آینده حوزه درآمدزایی خواهد بود و می‌تواند اعتبار و اشتغال و ارزآوری زیادی برای کشور ایجاد کند.

در کشور ما حدود ۷۰% از کسب و کارها به خاطر عدم توانایی در کار گروهی رو به زوال می‌روند و نه بخاطر سرمایه

*بعنوان یک مشاور کسب و کار، اگر شخصی نزد شما بیاید و سرمایه‌ای حدود پانصدهزار تومان داشته باشد، به اون پیشنهاد می‌کنید چه کاری را انجام بدهد؟
متاسفانه در ذهن ما این موضوع جا  افتاده است که در شروع یک کسب و کار سرمایه نقش دارد. بله سرمایه نقش و نقش اصلی هم دارد اما یکی از نقش‌های اصلی را دارد. واقعیت این است که در کشور ما حدود ۷۰% از کسب و کارها به خاطر عدم توانایی در کار گروهی رو به زوال می‌روند و نه بخاطر سرمایه. بنده امسال در حدود ۳۷۰ کسب و کار را مشاوره داده‌ام. در تمام این مواردی که به من رجوع کردند علت شکست اکثر این افراد سرمایه نبوده است، بلکه موضوع عدم مهارت در کارگروهی، عدم مدیریت کارگروهی، نداشتن مهارت تشخیص نیاز و... بوده است. من هیچ‌وقت به دوستان نمی‌گویم که چقدر پول داری و می‌خواهی چه کاری انجام دهی، بلکه می‌گویم می‌خواهی چه کاری انجام دهی و برای کاری که می‌خواهی انجام دهی، چه برنامه‌ای داری و برای آن برنامه چه ابزارهایی را انتخاب کرده‌ای و بعد به سراغ سرمایه می‌رویم. لذا اول باید بررسی شود که چه آن شخص چه تخصصی دارد. اگر این موضوع بررسی نشود و فرد توانایی‌هایش را نشناسد فرقی نمی‌کند چه‌قدر سرمایه داشته باشد. این  را یادتان باشد که پول ملاک شروع کار نیست.

جوان نخبه مثل نهنگ است نمی‌توان آن را در تنگ نگه داشت، یا باید فضایش را آزاد کرد یا رهایش کنیم تا به اقیانوس برود و هرچند وقت یکبار به سمت دریاچه بیاید و آن چیزهایی که از اقیانوس بدست آورده را به دریاچه بیاورد

*در چند سال اخیر که وضع اقتصادی کمی آشفته شده است، وقتی به جامعه آماری ای که از کشور خارج شده‌اند نگاه می‌کنیم، بخش عظیمشان را نخبگانی تشکیل می‌دادند که در دانشگاه‌های معتبر تحصیل کرده‌اند و تصمیم گرفته‌اند تا آن ذهنیت خلاق و ایده‌هایشان را برای کشوری غیر از ایران خرج کنند. آیا فضایی وجود ندارد که این نخبگان بتوانند در داخل کشور فعالیت کنند؟ آیا به این نخبگان بها نمی‌دهند و علت این مهاجرت را در چه می‌دانید؟
وقتی اینجا حقوق‌ها بین ماهی ۵-۳ میلیون تومان است و همین الان در یک کشور خارجی بروم حقوق به پول خودمان ۵۰-۲۰ میلیون تومان است، عقل سلیم حکم می‌کند که به آنجا برویم. اشتباه بزرگی می‌کنیم که می‌گوییم کسانی که رفتند ظلم کردند و به کشور پشت کردند. اشتباه بزرگ را من کردم که در کشور فرهنگ‌سازی نکردم، هویت ایرانی را تقویت نکردم که او بخشی از پول و علمش را به کشورش بفرستد. اشتباه بزرگ را من کردم که وقتی رفت به او برچسب زدم و پایش را قطع کردم تا دیگر به ایران برنگردد. اشتباه بزرگ را ما داریم می‌کنیم که این کارها را انجام نداده‌ایم. بگذارید آن شخص برود چه اشکالی دارد؟ مگر کشورهایی مثل چین، ژاپن و ... که توسعه پیدا کردند غیر از این بود که نخبگانشان به کشورهایی مثل آلمان رفتند و علم آنجا را با خود به کشور بازگرداندند؟ در تمام دنیا به همین صورت است و یک روال عادی است اما  در ایران برعکس است. اشکال از ماست. چه مشکلی دارد جوان نخبه‌ای که در اینجا تلف می‌شود و کار برایش وجود ندارد و مشکلات عدیده دارد به آنجا برود و کار کند؟ جوان نخبه مثل نهنگ است نمی‌توان آن را در تنگ نگه داشت، یا باید فضایش را آزاد کرد یا رهایش کنیم تا به اقیانوس برود و هرچند وقت یکبار به سمت دریاچه بیاید و آن چیزهایی که از اقیانوس بدست آورده را به دریاچه بیاورد. ما در کشورمان نخبگان زیادی داریم که جهت ندارند و وظیفه ماست که از او حمایت کنیم و او را ارج نهیم.

*بعنوان کلام آخر هر صحبتی با مسئولین و مردم دارید بفرمایید.
دولت کار خودش را میکند، برود و انجام دهد و هیچ صحبتی نداریم. بعضی وقت‌ها با خودم می‌گویم که ای کاش کارمندان بیمه و مالیات از  کارآفرینان بودند یا حقوقشان را از کار آفرینان می‌گرفتند، آن وقت اوضاع مملکت خیلی بهبود پیدا می‌کرد. کاش کارمندان وزارت ارشاد حقوقشان را از هنرمندان می‌گرفتند، آن وقت اوضاع وزارت ارشاد خیلی خوب می‌شد. کاش من به عنوان مردم می‌توانستم وقتی مالیات پرداخت می‌کنم، به آن نظارت کنم آن وقت دولت دیگر جرات نداشت بخواهد پول مالیات من را خرج یک پروژه‌ای بکند که بخاطر پروژه یک نماینده مجلس بوده است. کاش من می‌توانستم بدانم که پول مالیاتی که می‌دهم در کجا هزینه می‌شود آن وقت آن مدیر دولتی دیگر جرات نداشت بدون مناقصه کاری را به یک شرکت خاص بسپارد. اگر این دو اتفاق بیافتد کشور ما رشد فراوانی خواهد کرد.

کد خبر: ۶۰٬۶۸۲

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha