۱۸ آبان ۱۳۹۹ - ۲۰:۵۹
خود سانسوری اعتماد به نفس را از سینما گرفته است
گزارش اقتصاد هنر قسمت ششم؛

خود سانسوری اعتماد به نفس را از سینما گرفته است

سید جمال ساداتیان تهیه‌کننده آثاری چون متری شیش و نیم، هفت دقیقه تا پاییز، آذر شهدخت پرویز و دیگران در قسمت ششم از برنامه اقتصاد هنر با گروه چندرسانه‌ای بازار به گفتگو پرداخت. وی چنین اظهار داشت: قیمت بلیط سینمای ما تقریبا ۶۵ سنت است، در صورتی که همین سرویس که ما در ایران می‌دهیم در اروپا حدود ۱۷ تا ۲۰ یوروست. اما برای ما حتی به یک یورو هم نمی‌رسد.  

اقتصاد هنر، برنامه­‌ای با محوریت اقتصاد در حوزه هنر است که در این فصل از برنامه به بررسی اقتصاد در حوزه سینما پرداخته است. سید جمال ساداتیان از تهیه­‌کنندگان مطرح و مشهور سینما، در ششمین قسمت از این برنامه در رابطه با اقتصاد سینما، مافیا و پول‌شویی در این عرصه به گفتگو با خبرنگار بازار پرداخت و حرف‌های جالبی را در رابطه با سینما و اقتصاد این عرصه زد. آنچه در ادامه می­‌آید گزیده‌­ا­ی از صحبت­‌های این تهیه‌­کننده بنام سینمای ایران است:

  • کرونا یک میهمان کاملا غریبه و ناشناخته است که وقتی آمد همه تصور ۲.۳ هفته‌ای از ماندگاری این بیماری داشتند و تا الان حدود ۸ ماه است که نه تنها ایران، بلکه کل دنیا را تحت تاثیر قرار داده است و متاسفانه نمی‌دانیم چه زمانی به اتمام می‌رسد! مثل آدم‌های بازداشتی شده که بلاتکلیف هستند و نمی‌دانند چه زمانی آزاد می‌شوند. کرونا لطمه‌های بسیار بدی در حوزه هنر بیشتر از صنف‌های دیگر وارد کرده است. بقیه صنوفی که مردم بهشان نیازمندند، دست و پا شکسته اموراتشان را می‌گذرانند، ولی حوزه هنر بخاطر این تذکرات و مقررات تبیین شده که اعلام شده دور هم جمع نشویم و مردم هم بخاطر این تذاکرات رعایت می‌کنند، لطمه شدیدی دیده است.
     
  • به نظرم پارامترهای مختلفی در دستمزد بازیگران تاثیرگذار است. این بحث‌ها فرمول یا قاعده‌ی خاص و ثابیتی ندارد که با آنها اندازه‌گیری شود. زمانی ممکن است یک بازیگر یا کارگردان فیلمش مورد توجه قرار بگیرد، به محض آنکه آن نقش یا فیلم مورد توجه قرار بگیرد متقاضی دعوت به کارهای بعدی بیشتر خواهد شد؛ به همین دلیل بحث عرضه و تقاضا پیش می‌آید. یک بازیگر برای اینکه موقعیت اجتماعی خود را حفظ کند تصمیم گرفته سالانه ۲ الی ۳ فیلم بازی کند و وقتی ۳۰.۴۰ پیشنهاد کار دریافت می‌کند، سعی می‌کند بهترین پیشنهاد و قصه ممکن را انتخاب کند. بعضی مواقع بازیگران دستمزدهایی را اعلام می‌کنند که تهیه‌کننده یا سرمایه‌گذار به هر دلیلی زیر بار می‌روند و وقتی زیر بار این هزینه می‌روند این کار تبدیل به پایه و اساس می‌شود.
     
  • بعضی حرفها و قضاوتها درباره سینما واقعا درست نیست. هیچ‌کدام از خبرهای سینما مخفی نیست. بعضی اوقات در جلسات صبحت خصوصی بین من و یک نفر اتفاق می‌افتد و با فاصله تقریبا نزدیک دیگران هم حدود بحث‌های ما را مطلع می‌شوند. به محض آنکه یک خبر پخش می‌شود، روی همه تاثیر می‌گذارد.
     
  • بعضی فیلم‌ها مورد توجه اقتصادی قرار می‌گیرند ولی هیچکس نمی‌بیند که ما سالانه ۱۰۰ فیلم می‌سازیم که از آنها ممکن است حدود ۵-۶ فیلم سود داشته باشد و بقیه‌اش به ضرر برسد. همه فیلم‌های پرفروش را می‌بینند و هیچکس آنها را نمی‌بیند و معیار قضاوت درباره کلیت شرایط هم هم آن فیلم‌های پرفروش است.
     
  • قبل از انقلاب صنف‌های سینمایی منسجم‌تر بودند. زمانیکه هیئت مدیره تصمیماتی می‌گرفتند، برای مثال سوپراستاری را تحریم می‌کردند و می‌گفتند ۲-۳ سال دستمزدت این مقدار است، اگر می‌دیدند کسی خارج از این مبلغ با او قرارداد بسته است، با تهیه‌کننده برخورد می‌کردند. متأسفانه در ایران بخاطر اختلافاتی که در صنف تهیه‌کنندگان بوجود آمده است، خیلی لطمه وارد شده و سازمانی هم برای نظارت وجود نداشته که دستمزدها را بر اساس یکسری ضوابط و گردش مالی تنظیم کند که بی‌رویه نباشد. بعضی اوقات دستمزدهایی اعلام می‌شود که در ظاهر یک چیز بوده و در پشت پرده چیز دیگر.
     
  • بالاترین دستمزدی که من دادم را باید بر اساس قیمت‌های روز مقایسه کنیم. بازیگران بر اساس اینکه در چه فیلمی بازی می‌کنند و قصه چقدر برایشان جذاب است و کارگردان کار کیست یک سری چیزها را مد نظر قرار می‌دهند. بعضی اوقات بازیگران می‌گویند که ما در یک فیلم بازی میکنیم، از حیثیت‌مان خرج می‌کنیم، پس باید پولش را بگیریم. بعضی اوقات هم در فیلمی بازی می‌کنیم که بهمان اعتبار و جایگاه می‌دهد، ما باید هزینه‌اش را بپردازیم. نوع فیلم‌هایی که من تا بحال کار کرده‌ام عموما به نحوی بوده که برای بازیگر بغیر از دستمزدی که می‌گرفته، آورده اجتماعی هم داشته است. برای همین معمولا از عرفی که از دیگران می‌گیرند، با ما ملاحظه می‌کنند و کمتر می‌گیرند.

  • به نظرم چند دسته فیلم در کشور داریم. یکسری کارگردان داریم که تهیه‌کنندگان نازشان را می‌خرند و دوست دارند که با آنها کار کنند، بعضی کارگردانان هم هستند که در جذب سرمایه و تهیه‌کنندگان دچار مشکل هستند. وقتی که دنبال سرمایه می‌گردند، طبیعتا سرمایه چیزهایی را بهشان تحمیل می‌کند. حالا آن کارگردان به دلایلی مثل اینکه چند سال است که کار نکرده است یا سرمایه آن شخص را می‌خواهد باید حاشیه‌های سرمایه را تحمل کند. این جنس فیلم‌ها مثل فوتبال هستند؛ شما ممکن است یک بازیکن را با پارتی وارد زمین کنید ولی با پارتی نمی‌توانید او را حفظ کنید. نابازیگرهایی که وارد سینما می‌شوند، وقتی نمی‌توانند از پس نقششان بربیایند، به راحتی کنار گذاشته می‌شوند می‌بینیم که این سبک فیلم‌ها هم موفق نیستند. اگر کسی جوهره و توانش را داشته باشد، قطعا جایگاهش را پیدا می‌کند.
     
  • فیلم و هنر یک جوهره‌ای دارد و باید مسیر طبیعی خود را طی کند. اگر مسیر طبیعی خود را طی کند می‌توانیم بگوییم که سالم به مقصد می‌رسد، اما هر جایی که بخواهند چیزی را به آن تحمیل کنند به یک نحوی خودش را نشان می‌دهد و اصطلاحا وصله ناجوری می‌شود و روی کار تاثیر می‌گذارد.
     
  • بخاطر آشفتگی، گردش مالی نحیف و اینکه همه دنبال پیدا کردن پول هستند تا بتوانند فیلم‌هایشان را بسازند، این تعبیر پیدا شده است که هر کسی که پول داشته باشد و بتواند در ۳.۴ فیلم سرمایه‌گذاری کند می‌تواند کارت تهیه‌کنندگی بگیرد. پول لازمه تولید یک فیلم است اما لزوما همه آن نیست. بنظرم یکی از وظایفی که تهیه‌کننده دارد این است که قصه‌اش را درست انتخاب کند. اگر بتواند قصه‌اش را درست انتخاب کند و در مرحله بعد کارگردان درست انتخاب شود، از آنجا به بعد باید بعنوان مشاور در خدمت کارگردان باشد که بتوانند این بار را با مشورت هم به مقصد برسانند، ولی وقتی که تهیه‌کننده از همان اول قصه را اشتباه انتخاب کند، از ابتدا دیوار کج ساخته می‌شود و نتیجه‌ آن فیلم‌هایی می‌شود که داریم می‌بینیم. اگر تهیه‌کننده با کارگردان هم فکر نباشد باز هم همین مشکل پیش می‌آید. بعضی‌ها به صرف داشتن پول همه امور را به کارگردان محول می‌کنند؛ کارگردان هم یک آدم است و ممکن است در جاهایی اشتباه کند. اگر تهیه کننده بتواند وظیفه‌اش را به درستی انجام دهد شاهد اثرهای قابل قبولی خواهیم بود.
     
  • ما حدود ۵۰۰ تهیه‌کننده داریم که بخاطر اقتصاد نحیف سینما بخش اعظم آنها نه توان اقتصادی دارند و نه ریسک می‌کنند که سرمایه‌گذاری کنند. در وزارت ارشاد قانونی وجود دارد که اگر کسی بخواهد پروانه ساخت بگیرد، باید توسط یک تهیه‌کننده که کارت حرفه‌ای تهیه‌کنندگی دارد این کار را انجام دهد. تهیه‌کنندگان هم به دلایل اقتصادی ریسک نمی‌کنند که خودشان سرمایه بگذارند. هر کارگردانی هم به سراغشان بیاید می‌گویند من حاضرم فیلمت را بسازم ولی خودت باید سرمایه‌اش را بیاوری. بعضی اوقات می‌شنویم که تهیه‌کنندگان کارتشان را می‌فروشند و خودشان هم هیچ دخل و تصرفی در فیلم ندارند و فقط کارت حرفه‌ای خود را در اختیار فیلم می‌گذارند و مثل بقیه عوامل از سرمایه گذار حقوق می‌گیرند و خود را مستخدم فیلم می‌کنند.
     
  • در سال گذشته حدود ۲۷ میلیون قطعه بلیط در سینمای کشور فروخته شده است. ۲۷ میلیون قطعه در قبال ۸۰ میلیون نفر جمعیت یعنی از هر سه نفر یک نفر به سینما رفته است. در آمریکا پارسال ۱ میلیارد و ۲۴۰ میلیون قطعه بلیط به فروش رسیده است و گردش مالی آن ۱۱/۱ میلیارد دلار بوده است. یک میلیارد و ۲۴۰ میلیون قطعه بلیط یعنی هر آمریکایی سالی ۴ بار به سینما رفته است. وقتی در ایران از هر ۳ نفر ۱ نفر به سینما می‌رود اقتصاد سینما نحیف می‌شود. در سال‌های اخیر همه‌چیز چندین و چند برابر شده است بجز بنزین و بلیط سینما که بنزین هم قیمتش افزایش یافت اما بلیط سینما همچنان به همان قیمت است. قیمت بلیط سینمای ما تقریبا ۶۵ سنت است، در صورتی که همین سرویس که ما در ایران می‌دهیم در اروپا حدود ۱۷ تا ۲۰ یوروست. اما برای ما حتی به یک یورو هم نمی‌رسد.
     
  • برای اینکه فیلم‌های ما به سمت گیشه رفته است دلایل مختلفی وجود دارد. من خودم مقصر اصلی را وزارت ارشاد می‌دانم. در وزارت ارشاد هم آن مسئولی که آنجا نشسته مقصر نیست. فشاری که از بیرون به وزارت ارشاد وارد می‌شود، مدیران را خیلی محطاط کرده است و این کار  ناخودآگاه باعث یک خودسانسوری در فیلم‌ها می‌شود. این خود سانسوری باعث شده است که سینما اعتماد به نفسش را از دست بدهد. مگر یک مدیر چقدر توان دارد که بخواهد هر روز به این اداره و آن اداره جواب پس بدهد؟ این عوامل باعث می‌شود که مدیران محطاط شوند و این حس به تهیه‌کننده و کارگردان هم مننتقل  می‌شود و نتیجه این می‌شود که فیلم‌ها مثل شیر بی یال و دم می‌شوند. ما در این صنف حدود ۶ هزار نفر داریم که امرار معاششان از این راه است و حرفه دیگری بلد نیستند. وقتی یک نفر ۳.۴ سال است که کار نکرده است و می‌خواهد اموراتش بگذرد، فیلم‌های بی‌مخاطب این چنینی ساخته می‌شوند.
     
  • متاسفانه مدیران ما تکلیفشان با سینما مشخص نیست. یک جاهایی از سینما را می‌خواهند، یک جاهایی را نمی‌خواهند. جنسی از سینما را میخواهند که مردم نمی‌خواهند. فیلم‌هایی که با مردم ارتباط برقرار می‌کند مدیران با آنها مشکل دارند و فیلم‌هایی که مدیران با آنها ارتباط برقرار می‌کنند مردم را مردم دوست ندارند. این سردرگمی در سینما وجود دارد.
     
  • سرانه صندلی در سینما به شدت پایین است. بخشی از سینماهای ما متروکه و قدیمی هستند. زمانی مرکز تفرجگاه مردم سینماهای لاله زار بود، اما امروزه حدود ۳ میلیون نفر از ونک به بالا زندگی می‌کنند که هنر می‌تواند در سبد اقتصادیشان وجود داشته باشد. در این مناطق چند سینما وجود دارد؟  خب فاجعه است. یک آدمی می‌خواهد در تجریش یک تئاتر ببیند باید یک سفر داخلی را تجربه کند و شاید حتی فیلم هم برایش آنچنان جذاب نباشد و بخاطر اینکه برایش جذاب نیست این فاصله را دیگر طی نکند. اما اگر یک اثر فوق العاده تولید شود، حاضر به سفر به راه‌های دورتر هم می‌شود.
     
  • در هالیوود اینطور نیست که همه فیلم‌ها سود کنند، هر ساله هزاران فیلم ساخته می‌شوند که فقط ۲۰تا ۳۰ تا از آنها اکران جهانی می‌گیرند و سر زبان‌ها میافتند. خیلی از فیلم‌ها هم ساخته می‌شوند که رنگ پرده را به خود نمی‌بینند. اما در ازای این اتفاق یکسری ابزارهای غیرسینمایی وجود دارد، مثل قانون کپی رایت. آن نقش تهیه‌کننده است که بتواند تبلیغات این کار را انجام دهد. ما در ایران به سینما منحصر شدیم. قرار نیست هر فیلمی که ساخته می‌شود رنگ پرده به خود ببیند. تمام فیلم‌هایی که ساخته می‌شوند به سمت سینماها هجوم می‌برند،اما برای تبلیغاتشان چه ابزاری وجود دارد؟
     
  • هم می‌توانیم بگوییم سینما مافیا دارد و هم می‌توانیم بگوییم ندارد. باید ببینیم مافیا را چگونه تعریف می‌کنیم. برای مثال وثتی حوصله‌تان سررفته و میخواهید قدم بزنید، به دو دوستی که با آنها صمیمی هستید زنگ می‌زنید، نه کسی که با آن مشکل دارید.اینکه می‌گویند بعضی‌ها با بعضی‌ها کار می‌کنند بله این درست است. بعضی کارگردانان با بعضی بازیگران راحت‌ترند و خروجی فیلم مطلوب است. متأسفانه بعضی‌ها نتوانسته‌اند خودشان را هماهنگ کنند و در این بازار جایگاهی پیدا کنند، و همه را متهم می‌کنند. من نمی‌گویم مافیا نیست اما به این غلظتی که مطرح می‌کنند وجود ندارد. اینکه بحث مافیا یا پولشویی در سینما را مطرح می‌کنند من واقعا نمی‌فهمم. این پول‌شویی که می‌گویند کجاست که من نمی‌بینم و بعضی از دوستان می‌بینند. مثلا یک فیلم که ۱۰.۲۰ میلیارد می‌فروشد، در برابر اقتصاد کلان کشور که نزدیک ۳ ترلیلون نقدینگی کشور است، چه پول‌شویی است؟  همه گیر داده‌ایم به این گردش ۳۰۰ میلیاردی که در سینما وجود دارد.
     
  • در سینما اینقدر بزرگ‌نمایی وجود دارد که هر آدمی بیاید ساده‌ترین رفتار پشت پرده‌اش سریعا به بیرون منتقل می‌شود. ۲.۳ نفر در سینما آمدند و به محض اینکه فهمیدند پول‌هایشان شبهه‌ناک است به آنها رسیدگی شد. این همه پول‌های نامشروع در کشور جابجا می‌شود آب از آب تکان نمی‌خورد. اما به محض اینکه افرادی در سینما خودی نشان می‌دهند مثل آن پرده سینما  زندگیشان بزرگ و کالبد شکافی می‌شود و اگر ناخالصی وجود داشته باشد سریعا رسیدگی می‌شود.
     
  • بعضی اوقات شاهد آن هستیم که افرادی پول‌هایی را از بیرون وارد می‌کنند و می‌گویند من این بازیگر را میخواهم. ممکن است بازیگر قصه را هم دوست نداشته باشد و و نخواهد در آن فیلم بازی کند، اما او را به زور پول می‌آورند. بعضی بازیگران می‌گویند ما قیمتی گفتیم که بگویند نه، بعد دیدیم امضا کردند و چکش را دادند. این مشکلاتی است که سینما با آنها درگیر است.
     
  • اینکه فیلمی فروش نمی‌رود به سینمادار و مردم چه ربطی دارد؟ شما اگر یک محصولی داشته باشید که متقاضی داشته باشد خود سینمادار اجازه نمی‌دهد که آن را در خانه نگه دارید و حتما آن را اکران می‌کند. فیلم‌هایی که به سختی رنگ پرده می‌بینند، از نظر سینمادار این فیلم‌ها نمی‌توانند گیشه موفقی داشته باشند. من بعنوان تهیه‌کننده یک فیلمی را ساختم و موفق هم نبوده است. چرا باید دودش در چشم مردم یا سینمادار برود؟ معمولا برای فیلم‌هایی که در جشنواره نمایش داده می‌شوند، سینماداران بر اساس تجربه و سلیقه مخاطب، در همان جشنواره فیلم‌ها را انتخاب می‌کنند. به نظرم اینکه بعضی فیلم‌ها در صف اکران ماندند مقصر خودشان هستند. کدام فیلم موفقی در گیشه بوده است که مافیا نگذاشته اکران شود؟ تمام حرف‌هایی که در این باره شینده می‌شود برای فیلم‌هایی است که عموما گیشه‌های موفقی ندارد.
     
  • من شخصا از پارسال تا الان حدود ۷۰ الی ۸۰ سناریو خوانده‌ام. تمام فیلمنامه‌هایی هم که خواندم مدعی بودند که برلین و کن و اسکار منتظرشان است مدعی هستند فیلمشان شاهکار عالم است. اما ۳۰ صفحه‌اش را نمی‌توان خواند. فوندانسیون و اصول نوشتن همه قصه‌ها غلط است.  از یک صورت مسئله غلط چطور می‌توان یک نتیجه درست گرفت؟ وقتی یک قصه غلط باشد، قطعا نمی‌تواند گیشه مناسبی داشته باشد.
     
  • علت گرایش افراد به سمت نمایش خانگی یک بخش آن مربوط به اشتغال است و یک بخش آن به محتوای که باید به مخاطب عرضه شود. من وقتی فیلمی می‌سازم باید در ۱۰۰ دقیقه حرفم را بزنم اما در نمایش خانگی در ۱۵۰۰ دقیقه می‌توانم این کار را بکنم. از مسائل اقتصادی آن هم نمی‌توان گذشت. بازیگر در یک فیلم سینمایی ۲ ماه کار می‌کند و در سریال ۱ سال. برای سایر عوامل هم به همین صورت است.
     
  • ما ظرفیت تولید سالیانه ۳۰۰ الی ۴۰۰ فیلم را داریم و به لحاظ اقتصادی می تواند کمک حال اقتصاد سینما هم باشد. ما نباید تمام پولی را که صرف تولید می‌کنیم، انتظارش بازگشت سرمایه‌اش را از سینما داشته باشیم. پارسال در دنیا ۴۳ میلیارد دلار پول چرخیده است و در نمایش خانگی ۴۸ میلیارد دلار. در آنجا پتانسیل و ظرفیت بیشتری وجود داردکه می‌توان از آن بهره برد.
کد خبر: ۵۲٬۴۰۵

اخبار مرتبط

اخبار رمزارزها

    برچسب‌ها

    نظر شما

    شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha