بازار؛ گروه بین الملل: «جیم اونیل»، اقتصاددان ارشد شرکت خدمات مالی و بانکداری گلدمنسکس که پیشتر و بین سالهای ۲۰۱۵ تا ۲۰۱۶ به عنوان وزیر خزانهداری بریتانیا در دو دولت دیوید کامرون و ترزا می فعالیت کرده بود، در مقاله ای نوشت: امروزه نادیده گرفتن پوشش رسانهای نفسگیر هوش مصنوعی تقریباً غیرممکن شده است. پیشرفت شتابان این فناوری به عنوان یک امر اجتنابناپذیر تلقی میشود، چشماندازی که هم هیجان و هم ترسهای وجودی را در مورد آینده برمیانگیزد. با قضاوت بر اساس ارزشگذاریهای بالای شرکتهای پیشرو در صنعت در بازار سهام، به نظر میرسد بازارها متقاعد شدهاند که ما وارد یک انقلاب فناوری شدهایم.
با این حال من دیدگاه خودم را دوباره ارزیابی کردهام. به عنوان یک اقتصاددان، دیدگاه من در سالهای اخیر این بود که نوآوریهای پیشگامانه در هوش مصنوعی باید کاملاً مثبت باشند. واقعیت هرگز استدلالهای افراد بدبین و شکاک به فناوری مبنی بر اینکه برخی فناوریهای جدید باعث ایجاد بحران بیکاری گسترده میشوند را تأیید نکرد، بنابراین دیدگاه پیشفرض من این بود که این بار نیز نباید تفاوتی داشته باشد. علاوه بر این، هوش مصنوعی میتواند برای جوامع غربی که با مشکلاتی مانند نیروی کار به سرعت در حال پیر شدن، واکنشهای سیاسی علیه مهاجرت و افزایش بار بدهی دولت مواجه هستند، نعمتی باشد.
اما پاسخی که اغلب از کسانی که عمیقاً در این حوزه غرق شدهاند میشنوم این است که من «درک» نمیکنم که توسعه هوش مصنوعی با چه سرعت وحشتناکی در حال پیشرفت است. من نتوانستهام درک کنم که این فناوری چقدر میتواند خطرناک باشد، به خصوص اگر به نقطهای برسد که بتواند تفکر خود را بدون هیچ گونه ورودی از کنترلکننده خود تطبیق دهد. به همین ترتیب، اگر هوش مصنوعی به دست افراد نادرستی بیفتد - چه سازمانهای جنایتکار باشند و چه کشورهای سرکش - میتواند باعث ویرانی سیاسی و اجتماعی شود.
پذیرش هوش مصنوعی لزوما به این معنی نیست که به ما در حل بزرگترین و مداومترین چالشهایی که جوامع ما با آن مواجه هستند، کمک خواهد کرد
و سپس هزینه فوقالعاده تولید و بهرهبرداری از این فناوری وجود دارد. ما به تازگی شاهد بازدید «دونالد ترامپ»، رئیس جمهور ایالات متحده از بریتانیا بودیم و در کنار تمام شکوه و جلال و مراسم، تمرکز شدیدی بر بسیج سرمایهگذاری بیشتر در مراکز داده و زیرساختهای انرژی برای تأمین انرژی آنها وجود داشت.
با توجه به ارزشگذاریهای بیسابقه بازار و مقیاس عظیم مبالغ مربوطه، باید بپرسم: هدف دقیقاً چیست؟ اگر هوش مصنوعی با تمام قدرت آشکارش، نتواند به شیوههایی هدایت شود که بزرگترین مشکلات ما را به طور مادی حل کند، پس همه این تلاش ها برای چه بوده است؟ من میتوانم بفهمم که چرا صاحبان شرکتهای پیشرو میخواهند همه کسبوکارهای هوش مصنوعی را بپذیرند. اما این بدان معنا نیست که به ما در حل بزرگترین و مداومترین چالشهایی که جوامع ما با آن مواجه هستند، کمک خواهد کرد.
برای کارفرمایان بخش خصوصی، هوش مصنوعی به نظر میرسد راهی بدیهی برای کنترل هزینههای نیروی کار باشد. اکثر اقتصاددانان از هر چیزی که بتواند مدیران شرکتها را از تمرکز زیاد بر نیاز به نیروی کار ارزان و انعطافپذیر منصرف کند، استقبال میکنند. اما این موضوع در تصویر کلی اهمیت خاصی ندارد. به عنوان مثال در بریتانیا، رشد بهرهوری از زمان بحران مالی ۲۰۰۸ ضعیف بوده است و اگر دادهها را بررسی کنید، متوجه میشوید که نهادهای کلیدی بخش دولتی عامل اصلی هستند. با این حال در حالی که همه در مورد افزایش بهرهوری در خدمات بهداشت ملی صحبت میکنند، هیچ کس واقعاً آن را در اولویت بالایی قرار نداده است.
باید اطمینان حاصل کرد که هوش مصنوعی در جایی که بیشتر مورد نیاز است، به رشد بهرهوری کمک میکند
توصیه من این است که یک برنامه جدی تدوین شود تا اطمینان حاصل شود که هوش مصنوعی در جایی که بیشترین نیاز را دارد، به رشد کمک میکند. وقتی در سال ۲۰۲۳ در کمیسیون مستقل سلامت تایمز خدمت میکردم، اغلب مجبور بودم این دیدگاه رایج - هزینههای سلامت به عنوان سهمی از تولید ناخالص داخلی ناگزیر به افزایش خود ادامه خواهد داد - را رد کنم. اما چرا باید چنین باشد؟ در اواخر دهه ۱۹۷۰، هزینههای سلامت به عنوان سهمی از تولید ناخالص داخلی تقریباً برابر با آموزش بود - حدود ۵ درصد. اما امروز این رقم نزدیک به ۱۲ درصد از تولید ناخالص داخلی است که بیش از دو برابر آموزش است.
از نظر من، این روندها هیچ منطقی ندارند وهزینه آموزش باید بیشتر از هزینه مراقبتهای بهداشتی باشد، زیرا جوانان تحصیلکردهتر میتوانند هم بهرهوری نیروی کار آینده را افزایش دهند و هم انتخابهای بهداشتی بهتری داشته باشند. همچنین ممکن است دستیابی به بهرهوری بالاتر در مراقبتهای بهداشتی آسانتر از آموزش باشد. بدتر از آن، هرچه هزینههای مراقبتهای بهداشتی بیشتر افزایش یابد، جلوگیری از کاهش هزینهها در سایر حوزهها، به جز افزایش مالیاتهای کلان، دشوارتر میشود. دفتر مسئولیت بودجه بریتانیا همچنان پیشبینی میکند که تا سال ۲۰۵۰ سطح وحشتناکی از بدهی بالقوه دولت وجود خواهد داشت، مگر اینکه در مورد پرداختهای رفاهی، حقوق بازنشستگی عمومی و سایر خدمات اجتماعی کاری انجام دهیم.
بنابراین توصیه من به سیاستگذاران عمومی، رهبران صنعت و دیگران این است که یک برنامه جدی، روشن و مبتنی بر شواهد تدوین کنند تا اطمینان حاصل شود که هوش مصنوعی در جایی که بیشتر مورد نیاز است، به رشد بهرهوری کمک میکند. این کار لزوماً آسان نخواهد بود، اما با به کارگیری قدرت مغز و استعداد برای توسعه فناوری، مطمئناً خواهیم فهمید چگونه از آن به خوبی استفاده کنیم.
نظر شما