به گزارش بازار، جتهای جنگنده در حالی که ولادیمیر پوتین و دونالد ترامپ در حال گرفتن عکس با هم بودند، بر فراز آسمان آلاسکا پرواز کردند. در زمان گام برداشتن دو رئیسجمهور بر فرش آذرین، صدای جتها کر کننده شده بود. تاریخ سیاسی جهان بارها ثابت کرده است که گفتوگوهای نمایشی رهبران، بهندرت به نتایج ملموس میانجامند. شکست اخیر مذاکرات آلاسکا تنها تأییدی دیگر بر این سنتِ دیرپا بود.
در دوران پیشامدرن، ملاقات صلاحالدین ایوبی و ریچارد یکم (۱۱۹۲) در عکّا، با وجود ظاهر مودبانه، نه تنها جنگ را متوقف نکرد، بلکه تنشها را تشدید نمود. جالب آنکه صلح نهایی را نمایندگان سطح پایینتر در پیمان رمله رقم زدند.
در عصر مدرن نیز، نشستهای پرزرقوبرق رهبران اغلب بیثمر بودهاند. دیدار ناپلئون و تزار الکساندر یکم در تیلسیت (۱۸۰۷) تنها دو سال صلح موقت به ارمغان آورد و پس از آن، جنگهای خونینتری شعلهور شد. حتی کنگره وین (۱۸۱۵) که نظم جدیدی پس از ناپلئون ایجاد کرد، بیش از آنکه محصول مذاکرات چهرهبهچهره باشد، نتیجه خستگی عمومی از سه دهه جنگ بود.
نمونه کلیدی دیگر، پیمان وستفالی (۱۶۴۸) است که نه در یک نشست باشکوه، بلکه پس از ۱۱۰ اجلاس فشرده کارشناسی در شهرهای مونستر و اسنابروک به دست آمد. نکته قابل تأمل، عدم حضور مستقیم فرمانروایان در این مذاکرات بود. این الگو نشان میدهد که صلح پایدار معمولاً زاده فرآیندهای دیپلماتیک خستهکننده و فنی است، نه نمایشهای سیاسی رهبران.
در جنگ سرد، مذاکرات نمادین رهبران مانند نیکسون-برژنف (۱۹۷۲) یا ریگان-گورباچف (۱۹۸۵) نیز نتوانستند رقابتهای ژئوپلیتیکی را مهار کنند. برعکس، پس از هر نشست، بحرانهای جدیدی مانند مداخله در آنگولا یا افغانستان تشدید میشد. همین الگو در آستانه جنگ اوکراین (۲۰۲۲) تکرار شد: مذاکرات پوتین-بایدن نه تنها از جنگ جلوگیری نکرد، بلکه به آزمونی برای سنجش اراده طرفین تبدیل شد.
با این پیشینه، پاسخ به پرسش «آیا آلاسکا میتوانست تغییری اساسی ایجاد کند؟» اکنون روشن است: قطعاً خیر. این مذاکرات را باید نه به چشم مسیری برای توافق، بلکه بهعنوان آینهای از شکافهای ژئوپلیتیک جهان تحلیل کرد.
از این رو، اهمیت نشستهایی مانند آلاسکا در آن نیست که به توافقی دست یابند، بلکه در این است که موقعیت نظام جهانی را در چرخه تاریخی خود آشکار میکنند: آیا جهان به سمت بازتعریف نظم پیش میرود، یا تنشها در آستانه انفجار قرار دارند؟
تاریخ نشان داده که تغییرات بنیادین معمولاً پس از بحرانهای بزرگ (مانند جنگهای جهانی یا فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی) رخ میدهند. هر نظمی نیاز به قدرت اجرایی و نظارتی دارد، و امروزه هیچ یک از این نهادهای کارپرداز در سطح بینالملل وجود ندارند. دو رئیس جمهور، هیچ روندی برای تداوم مذاکرات معرفی نکردند و انتظار آن هم نمیرفت. در نتیجه باید پذیرفت که تعارفات دوستانه در پایان مذاکرات، خوش و بشی بیش نبوده است، و جهان به سمت رویاروییهای سهمگینتر پیش میرود.
نظر شما