به گزارش بازار به نقل از زاویه، تحولات فناورانه در قرن بیستویکم، نهتنها شیوههای زندگی روزمره، اقتصاد و ارتباطات اجتماعی را دگرگون کردهاند، بلکه به شکلی بنیادین ساختار و کارکرد ارتشها و نهادهای امنیتی را نیز تغییر دادهاند. ارتشهای سنتی که پیشتر متکی به منابع انسانی، توان نظامی فیزیکی و ساختارهای سلسلهمراتبی بودند، اکنون ناچارند خود را با منطق جدید نبردهای فناورانه که بر پایه داده، الگوریتم، هوش مصنوعی و سیستمهای دیجیتال استوار است، سازگار کنند. در این میان، بازیگران بخش خصوصی و بهویژه شرکتهای بزرگ فناوری با در اختیار داشتن تخصص، زیرساخت و منابع انسانی پیشرفته، به بازیگرانی کلیدی در اکوسیستم امنیت ملی ایالات متحده تبدیل شدهاند.
در یکی از تازهترین نمودهای این همگرایی، چهار تن از مدیران ارشد شرکتهای برجسته فناوری شامل «پالانتیر»، «متا»، «OpenAI» و «Thinking Machines»، در قالب یک واحد نظامی تازه تأسیس به نام «Detachment ۲۰۱»، به ساختار رسمی ذخیره ارتش آمریکا پیوستند. به عقیده کارشناسان، این خبر صرفاً یک اتفاق نمادین یا تشریفاتی محسوب نمیشود، بلکه نشاندهنده آغاز یک مسیر جدید در سیاستگذاری دفاعی ایالات متحده است؛ مسیری که در آن مرز میان قدرت نرم فناورانه و قدرت سخت نظامی به شکل فزایندهای کمرنگ شده و همکاری مستقیم میان رهبران صنعت فناوری و فرماندهان نظامی، در قالب ساختارهای رسمی، در حال نهادینهشدن است.
زاویه در این نوشتار کوتاه، با تمرکز بر سازوکار اجرای این طرح، اهداف آشکار و پنهان آن و پیامدهای راهبردی چنین اقداماتی برای آینده میروهای نظامی و صنایع فناورانه آمریکا، به بررسی دقیق این تحول بنیادین میپردازد.
تشکیل یگان نوآوری «Detachment ۲۰۱»
بر اساس گزارشهای منتشر شده، واحد جدید موسوم به «Detachment ۲۰۱»، با الهام از کد وضعیت «HTTP ۲۰۱» (به معنای «منبع جدید ایجاد شده»)، با هدف بهرهگیری هدفمند و راهبردی از تخصص مدیران ارشد فناوری در راستای نوسازی ساختاری و فناورانه ارتش آمریکا تأسیس شده است. کارشناسان معتقدند که انتخاب این نام نمادی از رویکرد نوآورانه ارتش در مواجهه با چالشهای فناورانه قرن بیستویکم است؛ یعنی ایجاد یک منبع انسانی و دانشی تازه که بتواند در لایههای تصمیمسازی و توسعه فناوری نظامی ایفای نقش کند.
بر همین مبنا، چهار تن از مدیران برجسته صنعت فناوری به عنوان تأثیرگذارترین چهرههای حال حاضر در حوزه نوآوری دیجیتال و هوش مصنوعی به این واحد پیوستهاند:
شایام سانکار، مدیر ارشد فناوری شرکت «پالانتیر»، یکی از بازیگران کلیدی در توسعه نرمافزارهای تحلیل داده برای ارتش و نهادهای اطلاعاتی آمریکا
اندرو بوسورث، مدیر ارشد فناوری شرکت «متا»، با تجربه رهبری توسعه فناوریهای واقعیت مجازی و افزوده در کارنامه
کوین ویل، مدیر ارشد محصولات «OpenAI»، با سابقه طراحی محصولات مبتنی بر هوش مصنوعی در مقیاس جهانی
باب مک گرو، مشاور شرکت «Thinking Machines» و مدیر سابق تحقیقات «OpenAI»، با سابقه علمی برجسته در حوزه الگوریتمها و یادگیری ماشینی
نکته حائز اهمیت آن است که این افراد، بدون گذراندن دورههای سنتی آموزش نظامی و تنها با طی مراحل گزینش و ارزیابی ویژه، مستقیماً با درجه سرهنگ دومی وارد ساختار ذخیره ارتش ایالات متحده شدند. به زعم بسیاری از صاحبنظران، این امر بیانگر سطح بالای اعتماد و اهمیت ارتش ایالات متحده به تخصص فناورانه در کنار تجربه میدانی سنتی است.
سازوکار جذب: مسیر جایگزین برای استعدادهای فناورانه
در این طرح، افراد به جای گذراندن دورههای معمول آموزش نظامی که شامل هفتهها آموزش سختافزاری، تاکتیکی و انضباطی است، تنها یک برنامه آموزشی فشرده را پشت سر میگذارند. این برنامه شامل آشنایی ابتدایی با اصول تیراندازی، آمادگی جسمانی پایه، تاریخچه ارتش آمریکا، ساختار سازمانی آن و آموزشهای اولیه درباره پروتکلهای نظامی و انضباطی است. هدف از این آموزش فشرده، آشنایی حداقلی با الزامات نظامی بدون ایجاد مانع در مسیر جذب نخبگان فناوری است. همچنین، اعضای این طرح موظف هستند سالانه حداقل ۱۲۰ ساعت خدمت فعال انجام دهند و در آزمونهای آمادگی جسمانی مشخصی شرکت کنند تا وضعیت بدنی آنها با استانداردهای حداقلی ارتش هماهنگ باقی بماند.
این نوع جذب که در گذشته صرفاً برای تخصصهایی چون پزشکان، پرستاران، کشیشان و حقوقدانان بهکار گرفته میشد، اکنون با یک چرخش راهبردی برای جذب نخبگان فناوری و دانشمندان در نیروهای مسلح آمریکا گسترش یافته است. این تغییر مبین آن است که ارتش آمریکا، فناوری را یک حوزه حیاتی همتراز با خدمات درمانی و حقوقی تلقی میکند و نیاز دارد که ظرفیتهای دانشی و تخصصی خارج از ساختار سنتی نظامی را در زمان صلح، پیشاپیش در ساختار خود نهادینه کند.
اهداف راهبردی ارتش از جذب نخبگان فناوری
بر اساس بیانیه ارتش ایالات متحده، این مدیران در پروژههایی هدفمند برای توسعه راهحلهای فناورانه سریع، قابل پیادهسازی و مقیاسپذیر در حوزههای مختلف نظامی مشارکت دارند. برخلاف نقشهای تشریفاتی که در برخی موارد به نخبگان مدنی اعطا میشود، مأموریت آنها ماهیتی عملیاتی، مشورتی و راهبردی خواهد داشت. این مأموریتها شامل موارد زیر میشود:
مشاوره در توسعه سامانههای هوش مصنوعی نظامی، از جمله الگوریتمهای تشخیص تهدید، تصمیمیارهای میدانی، تحلیل دادههای میدان نبرد، و سامانههای خودکار برای پایش و فرماندهی عملیات
ارائه راهحلهایی برای بهینهسازی عملکرد و آمادگی سربازان، شامل طراحی ابزارهای شخصیسازیشده آموزش نظامی، سیستمهای مانیتورینگ سلامت و ارزیابی آمادگی رزمی مبتنی بر داده
طراحی سیستمهای پیشرفته لجستیک و فرماندهی، از جمله سیستمهای زنجیره تأمین هوشمند، سامانههای فرماندهی بلادرنگ و بهرهگیری از واقعیت افزوده برای پشتیبانی میدانی
ارتش ایالات متحده همچنین اعلام کرده است که برای جلوگیری از بروز هرگونه تعارض منافع بین موقعیت این افراد در ارتش و مسئولیتهای شغلی آنها در شرکتهای متبوعشان، چارچوبهای حقوقی و اخلاقی مشخصی تدوین و فرایند نظارت دقیق بر پروژهها در نظر گرفته شده است. بر اساس برآوردهای صورت گرفته، این سازوکارها تضمین میکنند که تجربیات صنعتی به نفع امنیت ملی مورد استفاده قرار گیرد، بدون آنکه منافعی تجاری بر تصمیمات نظامی سایه افکند.
چرخش راهبردی در زمان صلح: آمادهسازی پیشینی برای جنگ
از منظر بسیاری از متخصصان، این اقدام بخشی از رویکرد جدید ارتش ایالات متحده برای مقابله پیشدستانه با چالشهای امنیتی آتی به شمار میرود. به گفته یکی از افسران ارشد ارتش آمریکا، این برنامه تغییری بنیادین در فلسفه نظامیگری ایالات متحده مبتنی بر جایگزینی واکنش با پیشبینی محسوب میشود. در حالیکه در گذشته جذب استعدادها عمدتاً در میانه جنگها و در واکنش به نیازهای فوری صورت میگرفت، اکنون ارتش آمریکا در حال برنامهریزی برای مواجهه با تهدیدات آینده از طریق تلفیق ظرفیتهای فناورانه در ساختار خود است.
با توجه به چالشهای رو به رشد آمریکا در حوزههای ژئوپلیتیک مختلف همچون اروپا (در سایه جنگ اوکراین)، غرب آسیا (تجاوز رژیم صهیونیستی به خاک ایران) و شرق آسیا (تنش فزاینده با چین در خصوص تایوان)، ارتش ایالات متحده در حال بازتعریف الگوی نوسازی دفاعی خود است؛ الگویی که به جای اتکا بر توسعه تسلیحات سنتی، تمرکز خود را بر جذب نخبگان فناوری، ایجاد معماری دیجیتال در فرماندهی و کنترل و ادغام سامانههای هوش مصنوعی در عملیات میدانی قرار داده است. به باور متخصصان، این تحول نشان میدهد که قدرت فناوری نهتنها مکمل قدرت نظامی محسوب میشود، بلکه در حال تبدیل شدن به ستون فقرات راهبرد دفاعی ایالات متحده است.
بازگشت به ریشهها: پیوند تاریخی سیلیکونولی و ارتش
به تعبیر شایام سانکار، این روند بازتابی از «کشف مجدد ریشههای دفاعی سیلیکونولی» است؛ منطقهای که برخلاف تصور عمومی مبنی بر منشأ صرفاً تجاری آن، از ابتدا پیوندی تنگاتنگ با ساختارهای نظامی و اطلاعاتی ایالات متحده داشته است. بسیاری از فناوریهای بنیادین مانند اینترنت، سامانه موقعیتیابی جهانی (GPS)، ریزپردازندهها و حتی فناوریهای رمزنگاری، در بستر همکاری میان دانشگاهها، شرکتهای نوپا و نهادهای نظامی آمریکا در دوره جنگ جهانی دوم و جنگ سرد توسعه یافتند. سیلیکونولی در آن زمان به عنوان بازوی فناورانه ارتش عمل میکرد و سرمایهگذاریهای مستقیم وزارت دفاع آمریکا، از جمله از طریق آژانس پروژههای تحقیقاتی پیشرفته دفاعی (DARPA)، بستری برای شکوفایی نوآوریهای استراتژیک فراهم کرد.
تحولات اخیر، از جمله ایجاد واحدهایی چون «Detachment ۲۰۱» و ادغام تخصصهای فناوری در ساختار ارتش، حاکی از آن است که نیروهای نظامی ایالات متحده بار دیگر در حال بازگشت به الگوی همگرایی تاریخی با اکوسیستم فناوری هستند. این بار، اما نه صرفاً برای تولید ابزارهای جنگی، بلکه برای بازطراحی کل ساختارهای تصمیمگیری، فرماندهی و عملیات بر مبنای داده، هوش مصنوعی و فناوری دیجیتال؛ به بیان دیگر، ارتش آمریکا در حال تطبیق خود با منطق جنگهای فناورانه عصر جدید است، جایی که برتری در میدان نبرد نه صرفاً با تسلیحات، بلکه با الگوریتمها، زیرساختهای دیجیتال و سرعت پردازش اطلاعات تعیین میشود.
رویکرد فردی یا سیاست کلان؟
گرچه چهرههایی مانند اندرو بوسورث تأکید کردهاند که این اقدام را با تکیه بر ظرفیت شخصی انجام دادهاند و عضویت در ارتش ارتباطی مستقیم با مسئولیتهای سازمانی آنها در شرکتهای فناوری ندارد، اما واقعیت این است که این مشارکتها نمیتوانند بهطور کامل از چارچوب کلان همگرایی نظامی-فناوری در ایالات متحده منفک شوند. پیوستن مدیران ارشد فناوری به ارتش، حتی با انگیزههای فردی، در نهایت در بستری شکل میگیرد که طی سالهای اخیر شاهد گسترش چشمگیر همکاری میان غولهای فناوری و ساختارهای دفاعی آمریکا بوده است.
در نهایت به نظر میرسد که این همکاریها نهتنها شامل توسعه تجهیزات پوشیدنی و سیستمهای ارتقاء یافته برای سربازان میشود، بلکه بسترهای مشترکی برای پردازش دادههای میدانی، پیوند با شبکههای فرماندهی و بهکارگیری الگوریتمهای یادگیری ماشین فراهم میآورد. در چنین شرایطی، تصمیم فردی یک مدیر فناوری برای پیوستن به ارتش، در عمل تبدیل به بخشی از یک روند ساختاری و کلاننگر میشود که در آن بخش خصوصی بهطور فعال به بازوی استراتژیک امنیت ملی آمریکا بدل شده است.
مرزهای تازه میان بخش نظامی و فناوری
ورود مدیران شرکتهای فناوری به ساختار رسمی ارتش آمریکا، نهتنها فراتر از همکاریهای قراردادی و پروژهای سنتی با دولت به شمار میرود، بلکه بیانگر نوعی همگرایی نهادی و ساختاری میان نهاد نظامی و بازیگران برجسته بخش خصوصی است. این اقدام، نشانهای از بازتعریف اساسی مرزهای میان سیاست دفاعی، نوآوری فناورانه و قدرت نرم در عصر دیجیتال محسوب میشود؛ عصری که در آن مرز میان جنگ و صلح، سختافزار و نرمافزار و سیاست و فناوری روزبهروز کمرنگتر میشود.
ارتش ایالات متحده اکنون نهتنها به دنبال بهرهگیری از فناوریهای نوین است، بلکه راهبردی فعالانه را در پیش گرفته تا طراحان، تصمیمسازان و پیشگامان تحول فناورانه را بهطور مستقیم در ساختار خود جذب کند. این تغییر پارادایمی، به ارتش این امکان را میدهد تا بهجای وابستگی به بیرون، بخشی از توان فناورانه مورد نیاز خود را از درون ساختار سازمانی و مدیریتی تأمین کند.
چنین رویکردی، اگر موفق باشد، میتواند به الگویی برای ارتشهای دیگر کشورها نیز بدل شود؛ کشورهایی که در حال مواجهه با چالشهای مشابه در زمینه جنگهای اطلاعاتی، نبردهای الگوریتمی و تهدیدات سایبری هستند.
نظر شما