به گزارش بازار، اندیشکده «سیاست خارجی» اسپانیا در مطلبی با تیتر «ترامپ، اخلالگر بزرگ»، بر نقش رئیسجمهوری آمریکا در «تضعیف نظم جهانی» تاکید و تجاوز آمریکا علیه ایران را در چارچوب این روند و سیاست خارجی «بیش از حد مردسالارانه» واشنگتن ارزیابی کرد.
این اندیشکده اسپانیایی (politicaexterior.com) در یادداشتی به قلم «اندرس اورتگا» نویسنده و تحلیلگر بینالمللی عنوان کرد: دونالد ترامپ در تضعیف نظم جهانی و از بین بردن برخی از عناصر ثبات نقش داشته است. بمباران ایران و تسلیم کردن متحدان ناتو بخشی از این روند است که پس از سایر تصمیماتی که در دوره نخست ریاست جمهوری او و در ماههای اولیه دوره دوم ریاست جمهوریاش گرفته شد، اتخاذ شد.
در ادامه این مطلب آمده است: در حالی که روندهایی در جریان بود، ترامپ در طول دور نخست ریاست جمهوری و ماههای ابتدایی دور دوم، آنچه از نظم جهانی باقی مانده بود را مختل کرد؛ بدون آنکه در ایجاد یک نظم جدید، معقول و قابل پیشبینی نقشی داشته باشد. در حالی که مشخص نیست سیاستهای ترامپ به کدام سو خواهد رفت، احتمال زیادی وجود دارد که سرنوشت آنها هرجومرج باشد.
اروپاییها که به نگاه به آمریکا، به عنوان برادر بزرگتر عادت کردهاند، اکنون با یک قلدر روبرو شدهاند. بسیاری تحت این توهم زندگی میکنند که ترامپ و ترامپیسم بیش از چهار سال دوام نخواهد آورد، بنابراین ترجیح میدهند او را راضی کنند تا دوران او به سر آید و سپس راه خود را در پیش گیرند.
نویسنده در ادامه آورده است: حمله به تاسیسات هستهای ایران، منشور سازمان ملل متحد را نقض کرده است. طبق یک تحلیل، این حمله نشاندهنده «فروپاشی فاجعهبار هنجارهای ضد استفاده از زور» است. یا چنان که «آلیس لاسمن» در یادداشتی در فارن پالسی اشاره میکند، این حمله واکنشی به سیاست خارجی «بیش از حد مردسالارانه» است که بخشی از بحران اجتماعی-سیاسی داخلی ایالات متحده را به بیرون منعکس میکند. این حمله همچنین، روح پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT) را که هم ایالات متحده و هم ایران (و نه رژیم اسرائیل، با وجود اینکه یک قدرت هستهای به رسمیت شناخته نشده است) عضو آن هستند، نقض میکند. چندین کشور یا رژیم به این نتیجه رسیدهاند که اگر ایران سلاح هستهای داشت، به آن حمله نمیشد. اوکراین نیز توسط روسیه مورد حمله قرار نمیگرفت. بنابراین، باید انتظار گسترش بیشتر سلاحهای هستهای را داشته باشیم.
به نوشته این اندیشکده اروپایی «نباید فراموش کرد که برنامه انرژی هستهای ایران توسط واشنگتن (به عنوان بخشی از برنامه «اتم برای صلح» آیزنهاور) در سال ۱۹۵۷ در زمان رژیم پهلوی آغاز شد که به افتتاح مرکز تحقیقات هستهای تهران در سال ۱۹۶۷ منجر شد».
در ادامه این یادداشت آمده است: به نظر میرسد که آمریکا به طور دائم در حال تولید هیولاهای خود است. با این حال، نباید خود را فریب دهیم که انرژی هستهای - انرژی قبل از بمب - بخشی از هویت ایران باقی خواهد ماند. ما با کشوری روبرو هستیم که همه تمدن پارس پشت آن است.
نویسنده با بیانی انتقادی و صعنهآمیز تاکید میکند: ترامپ بدون مشورت با هیچ متحدی، به جز نتانیاهو (نخست وزیر رژیم صهیونیستی)، دستور بمباران ایران را صادر کرد و این در حالی بود که اروپاییها در حال مذاکره برای یافتن راهحلی مسالمتآمیز با ایرانیان بودند. از اروپا باید پرسید که چطور اجازه دادی اینطور با تو بدرفتاری شود! اما به نظر میرسد اکثر رهبران اروپایی اهمیت چندانی نمیدهند و در اجلاس اخیر ناتو دور ترامپ جمع شدند.
«با وجود حمایت اعلام شده از سوی اتحاد ناتو برای افزایش هزینههای دفاعی و امنیتی، ترامپ اعتبار بازدارندگی هستهای آمریکا در حمایت از اروپا را زیر سوال برده است. اگرچه بیانیه نهایی اجلاس لاهه یادآور ماده ۵ معروف پیمان واشنگتن بود، ترامپ خاطرنشان کرده است که این ماده قابل تفسیر است. با وجود تعهد به افزایش هزینههای نظامی، ترامپ اعتبار داخلی و خارجی ناتو را که بر اعتماد متحدان به ایالات متحده استوار بوده، تضعیف کرده است.
به نوشته این تارنمای تحلیلی اسپانیا، «در اینجا فقط مسئله هستهای مطرح نیست. ایالات متحده، که نظمی به اصطلاح «لیبرال» را ترویج کرده بود، در نابودی و بینظمی آن نقش داشته است. ترامپ بدون ارائه حتی یک ایده جامع و فراگیر، در حال نابودی این نظم است. شاید در نظر ترامپ، نظم به معنای حکومت کردن میلی، غیرقابل پیشبینی بودن و نوسان داشتن، در رفتار و حتی سیاست است.
ترامپ در دوره اول ریاست جمهوری خود (۲۰۱۷-۲۰۲۱)، از توافقنامه تغییرات اقلیمی پاریس، پیمان مشارکت ترانس پاسیفیک (TPP)، پیمان نیروهای هستهای میانبرد (INF)، توافق هستهای ایران (JCPOA)، یونسکو و شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد خارج شد و در طول همهگیری کووید-۱۹ اقدامات یکجانبهای را علیه سازمان بهداشت جهانی انجام داد.
ترامپ در طول ماههای ابتدایی دور دوم ریاست جمهوری خود در سال جاری (۲۰۲۵)، بار دیگر آمریکا را از توافقنامه پاریس (که دولت جو بایدن، همتای سلف ترامپ به آن بازگشته بود) خارج کرد؛ خروج از سازمان بهداشت جهانی را آغاز و با احکام ریاست جمهوری، دستور بررسی شماری دیگر از پروندهها را صادر کرد؛ دستور اعمال تحریمها مبنی بر اعمال محدودیتها علیه مقامهای دادگاه کیفری بینالمللی را صادر کرد؛ صدور دستور کاهش شدید کمکهای بینالمللی ایالات متحده (USAID) نیز از دیگر اقدامات ترامپ بود؛ اهداف توسعه پایدار سازمان ملل متحد را رد و همه حمایت آمریکا از آژانس پناهندگان سازمان ملل (آنروا) را قطع کرد.
ترامپ همچنین تهدید کرده است که به دلیل ایدئولوژی ادعایی ضد آمریکایی یا هر چیز دیگری که او چنین میداند، ممکن است بودجه سایر آژانسهای سازمان ملل را کاهش دهد.
چنان که در این یادداشت تاکید شده است: ترامپ نه تنها به دنبال فلج کردن دولت، به جز در بُعد امنیتی آن است بلکه به دنبال از بین بردن چارچوب بینالمللی و جهانی - از جمله در حوزه تجارت - است که از نگاه او در خدمت منافع آمریکا نیست. درباره رویه ترامپ مبنی بر استفاده از زور (که از زمان جنگ جهانی دوم و حتی پس از جنگ سرد، بیش از حد به آن تکیه داشته است) نیز میتوان گفت که آمریکا تقریبا در هر جنگی که وارد شده است، خواه غیرقانونی و خواه قانونی، مغلوب شده یا دستکم پیروز نشده است.
به نوشته اورتگا «در درازمدت خواهیم دید که در ایران و منطقه چه اتفاقی میافتد؛ این در شرایطی است که تاثیر واقعی بمباران بر برنامه هستهای نظامی ادعایی ایران توسط برخی تحلیلهای سرویسهای اطلاعاتی ایالات متحده و آژانس بینالمللی انرژی اتمی (IAEA) زیر سوال رفته است».
نویسنده با بیان اینکه «موضعگیری دولت اسپانیا علیه اصرار رئیسجمهوری آمریکا مبنی بر اختصاص پنج درصد از تولید ناخالص داخلی برای هزینههای دفاعی و امنیتی، اگر چه منطقی است اما هزینههایی به همراه خواهد داشت» میافزاید: این در حالی است که انسان از پیامهای خصوصی «چاپلوسانه» دبیرکل ناتو به ترامپ احساس شرم میکند. این نگرش رعیتمآبانه، با دموکراسی سازگار نیست.
در پایان مطلب این اندیشکده اروپایی آمده است: با نزدیک شدن به صدمین سالگرد کتاب «شورش تودهها» (۱۹۲۹-۱۹۳۰) اثر «خوسه اورتگا ای گاست»، یادآوری این نکته خالی از لطف نیست که این فیلسوف اسپانیایی تردید خود در مورد آمادگی آمریکا برای اعمال رهبری جهانی را ابراز کرد؛ نه به دلیل فقدان قدرت، بلکه به دلیل فقدان یک دیدگاه تاریخی یا فرهنگی جهانی. «ایالات متحده به طرز شگفتآوری بر تکنیک زندگی تسلط یافته است، اما به نظر نمیرسد هیچ ایدهای برای سازماندهی تاریخ داشته باشد. […] میتوان گفت که آنها برای خودشان ثروتمند هستند، نه برای بشریت. به طور دقیق، آنها به هیچ چیز خارج از خود علاقهای ندارند. […] اروپا برای آنها بیگانه است. […] آمریکاییها احساس انزجار عمیقی نسبت به تاریخ دارند.» دیدگاهی که شاید این روزها اهمیت بیشتری پیدا کند.
نظر شما