به گزارش بازار، محمد امین قاضینژاد در خصوص درگیری های مستقیم میان ایران و اسراییل نوشت:
با آغاز درگیریهای مستقیم میان ایران و اسرائیل، چشمها به مواضع جریانهای اسلامگرای عربی دوخته شد؛ بهویژه اخوانالمسلمین که همواره مسأله فلسطین را در کانون گفتمان خود قرار دادهاند. این تنشها که دنباله طبیعی مقاومت ۷ اکتبر غزه تلقی میشود، آزمونی تازه برای جریانهای اسلامی در برابر محور اشغالگر رژیم صهیونیستی است.
در حالی که ایران بهای بالایی در این مقابله پرداخت کرده (از شهادت فرماندهان ارشد تا خسارات سیاسی) سکوت یا واکنشهای محتاطانه برخی بازیگران عربی، سؤالات تازهای درباره اولویتبندی و راهبرد آنها در مواجهه با پروژه مقاومت بهوجود آورده است. با این حال، واکنش جریانهای اسلامگرا نسبت به این تحولات، بهویژه در میان گروههای منتسب به اخوانالمسلمین و سایر طیفهای اسلامی، یکپارچه و همسو نبود و میتوان آن را در قالب دو رویکرد کلی طبقهبندی کرد:
جریانهای حامی یا همدل با مواضع ایران در برابر اسرائیل:
این دسته شامل طیفی از گروهها و چهرههای اسلامگراست که حملات اسرائیل به خاک ایران را محکوم کرده و بهطور صریح یا ضمنی از حق ایران در دفاع از خود حمایت کردند. نمونههای این موضعگیری را میتوان در بیانیههای رسمی شاخه لندن اخوانالمسلمین مصر به رهبری صلاح عبدالحق، موضعگیریهای اتحادیه علمای مسلمان به ریاست علی القرهداغی، و نیز مجمع جهانی انصارالنبی به ریاست محمد الصغیر مشاهده کرد. در فضای رسانهای نیز چهرههایی چون عبدالله الشریف و یوسف حسین (مجری برنامه "جو شو") که از نفوذ اجتماعی بالایی در فضای مجازی برخوردارند، واکنشهایی در مخالفت با تجاوز اسرائیل به ایران و همدلی با موضع مقاومت منتشر کردند. دکتر مختار شنقیطی، استاد دانشگاه قطر با گرایشهای نزدیک به جریان اخوانالمسلمین، نیز با اتخاذ مواضعی صریح و قاطع، حمایت همهجانبهای از ایران در برابر تجاوزات اسرائیل ابراز کرد.
جریانهای معارض یا منتقد ایران که از ابراز حمایت خودداری کردند:
گروه دوم، برخلاف جریان اول، عمدتاً سکوت پیشه کردند یا با ادبیاتی مبهم و گاه دوپهلو (نظیر دعای مشهور «اللهم اشغل الظالمین بالظالمین» از اتخاذ موضع مستقیم امتناع ورزیدند. در این دسته میتوان به اخوانالمسلمین مصر(شاخه استانبول)، اخوان المسلمین سوریه، برخی معارضان سوری، و طیفهای سلفی مخالف با جمهوری اسلامی ایران (عبدالحمید زعکری) اشاره کرد. چهرههایی مانند شیخ محمد حسن الددو(شخصیت های معروف اخوانی در شمال آفریقا) و احمد السید، بدون موضعگیری صریح در قبال حملات رژیم صهیونیستی، عملاً سکوتی پیشه کردند که از سوی برخی ناظران بهعنوان نوعی پذیرش ضمنی تفسیر شده است.
نکته قابل توجه آن است که این تقسیمبندی تا زمانی قابل ردیابی بود که حملهای به پایگاه آمریکایی «العدید» در قطر صورت نگرفته بود. با گسترش دامنه عملیات ایران به آن پایگاه، حتی بخشی از جریانهای حامی سابق، نظیر شاخه لندن اخوانالمسلمین، علی القرهداغی و محمد الصغیر نیز لحن انتقادی نسبت به تهران اتخاذ کردند. این چرخش نشان میدهد که موضعگیری بسیاری از این جریانها، بیش از آنکه مبتنی بر اصول ثابت ایدئولوژیک باشد، تابع ملاحظات سیاسی دولتهای حامیشان از جمله قطر و ترکیه است.
این روند البته مسبوق به سابقه است. در موارد متعددی در سالهای گذشته دیده شده که موضع جریانهای اسلامگرای عربی تا زمانی با ایران همسو بوده که موضوع فلسطین در مرکز قرار داشته و سیاستهای قطر و ترکیه نیز در تعارض با ایران نبوده است. اما در بزنگاههایی که منافع آن دولتها با تهران دچار تقابل شده، همسویی این جریانها نیز به سرعت تضعیف یا معکوس شده است.
با توجه به روندهای فوق، بهنظر میرسد نمیتوان در سطح راهبردی و بلندمدت بر همکاری پایدار با بخش عمدهای از جریانهای اسلامگرای منطقهای حساب کرد، بهویژه آن دسته که بیش از اصول فکری، به ملاحظات سیاسی دولتهای میزبان خود وابستهاند. با این حال، در برخی حوزهها همچون گفتمان دینی و مباحث نظری مرتبط با وحدت اسلامی، ظرفیتهایی برای تعامل و همکاری همچنان وجود دارد که نباید نادیده گرفته شود.
نظر شما