بازار؛ گروه بین الملل: سایت تحلیلی نشنال اینترست اخیرا در مقاله ای با قلم «پل آر. پیلار» نوشت: در سیاست فعلی اسرائیل، قتل عام و اخراج مکمل یکدیگر هستند. اسرائیل به کشورهای مصر تا کنگو فشار می آورد تا فلسطینی ها را از نوار غزه بپذیرند. اسرائیل چنین جابهجایی را «داوطلبانه» میداند، حتی اگر تنها جایگزین برای فلسطینیهای درگیر، مرگ و ویرانی بیشتر اسرائیل در داخل غزه باشد.
ترجمه متن مقاله در ادامه می آید.
دیوان بینالمللی دادگستری بررسی این موضوع را آغاز کرد که آیا ویرانیها و محرومیتهایی که اسرائیل به نوار غزه تحمیل میکند نسلکشی است یا خیر. محرکی که دیوان بینالمللی دادگستری به این پرونده رسیدگی میکند، تشکیل پرونده توسط دولت آفریقای جنوبی است. ابتکار آفریقای جنوبی حمایت آشکاری از چندین دولت دیگر، سازمان پنجاه و هفت عضوی کشورهای اسلامی، سازمانهای غیردولتی متعدد در سراسر جهان و حتی برخی از اسرائیلیهای نگران دریافت کرده است.
پرونده هشتاد و چهار صفحه ای با دقت ساخته، طور کامل مستند شده و به طرز عاقلانه ای بیان شده است. این پرونده مستند شده بحران کنونی را نه تنها با توجه به صلاحیت دادگاه بلکه به کل تاریخ انقیاد فلسطینیان توسط اسرائیل نیز در نظر می گیرد. این پرونده با جزئیات جنبههای مختلفی از آنچه اسرائیل بر غزه تحمیل کرده است: از جمله کشته شدن هزاران غیرنظامی، مجروح شدن آنها، تخریب خانهها و زیرساختها، جابجایی اجباری و محرومیت از غذا، آب، بهداشت و درمان را توصیف میکند. سپس اظهارات متعدد خود اسرائیلی ها - از رئیس و نخست وزیر به پایین - را مستند می کند که نشان می دهد اقدامات مرگبار آنها نه تنها علیه حماس یا گروه دیگری که به اسرائیل آسیب رسانده است، بلکه علیه فلسطینی ها به طور کلی هدف قرار می دهد.
با وجود شواهد گسترده از آنچه در نوار غزه در طول سه ماه گذشته رخ داده است، مقاومت قابل توجهی در برابر استناد به مفهوم نسل کشی وجود دارد. برخی از دلایل این مقاومت کلی هستند و دلایل دیگر در مورد اسرائیل و فلسطینیان است.
یکی از دلایل کلی، نگرانی در مورد مقایسه با پرونده های تاریخی است که از هر موردی که در دست است فاحش تر است. مورد بسیار فاحشی که بلافاصله به ذهن خطور می کند، هولوکاست نازی هاست و اگر مفهوم نسل کشی به طور مکرر در جاهای دیگر به کار گرفته شود، نگرانی مشروعی در مورد تحقیر درک تاریخی آن رویداد وجود دارد.
چارچوب قانونی مربوطه کنوانسیون نسل کشی ۱۹۴۸ است که ۱۵۲ کشور (از جمله اسرائیل، آفریقای جنوبی و ایالات متحده) طرف آن هستند
یکی دیگر از دلایل عمومی برای نگرانی در مورد پیامدهای بعدی این است که دیوان دادگستری بین المللی قضاوت قانونی رسمی مبنی بر وقوع نسل کشی داشته باشد. چارچوب قانونی مربوطه کنوانسیون نسل کشی ۱۹۴۸ است که ۱۵۲ کشور (از جمله اسرائیل، آفریقای جنوبی و ایالات متحده) طرف آن هستند. این کنوانسیون خواستار تعقیب کیفری افرادی است که مرتکب هر یک از اعمالی شده اند که کنوانسیون پوشش می دهد. اگر یک دادگاه ملی نتواند این مسئولیت را انجام دهد، آنگاه یک دادگاه بین المللی ممکن است این کار را انجام دهد.
اکنون که ایالات متحده هزاران تن مهمات را برای اسرائیل که در ویرانی غزه به کار گرفته است ارسال نموده و از حق وتوی خود برای جلوگیری از فراخوان های بین المللی برای آتش بس استفاده کرده است، سهمی از همدستی در نسل کشی را بر عهده گرفته است
دلایل خاص پرونده اسرائیل و فلسطین شامل همه عوامل سیاسی است که به ویژه در ایالات متحده آمریکا و همچنین تا حدی در بخشهایی از اروپا باعث شده است به اسرائیل برای اکثر کارهایی که با فلسطینیها کرده است مجوز داده شود. اکنون که ایالات متحده هزاران تن مهمات را برای اسرائیل که در ویرانی غزه به کار گرفته است ارسال نموده و از حق وتوی خود برای جلوگیری از فراخوان های بین المللی برای آتش بس استفاده کرده است، سهمی از مسئولیت این آتش بس را بر عهده گرفته است. این موضوع به ماده سوم کنوانسیون نسلکشی مربوط می شود که نه تنها خود نسلکشی، بلکه «همدستی» در نسلکشی را نیز بهعنوان اعمال قابل مجازات فهرست میکند.
بنابراین به گفته «جان کربی»، سخنگوی شورای امنیت ملی واکنش عمومی دولت بایدن به ابتکار آفریقای جنوبی در دیوان بین المللی دادگستری تعجب آور نیست: پرونده آفریقای جنوبی «بی ارزش و معکوس بوده و به طور کامل هیچ مبنایی در واقعیت ندارد». این واکنش تعجب آور نیست اما به عنوان توصیف پرونده ای پر از حقایق مستند و مرتبط بسیار نادرست است.
پاسخ ایالات متحده فقط کمی آرام تر از ادعای رسمی اسرائیل است که به طرز هیستریکی بیان می کند اقدام آفریقای جنوبی افترای خونین است، پاسخی که بدون شک نشان دهنده نگرانی واقعی در اسرائیل از این است که آفریقای جنوبی یک مورد قوی دارد. مفهومی که در مورد آنچه اسرائیل با غزه انجام میدهد می توان به کار برد - اما کمی ملایمتر از نسلکشی، پاکسازی قومی است. هیچ کنوانسیون پاکسازی قومی در سطح بین الملل وجود ندارد، اگرچه برخی از اقداماتی که عموماً تحت عنوان پاکسازی قومی قرار گرفته اند، نقض قوانین بین المللی از جمله قوانین جنگ هستند. برخی از کارشناسان در به کار بردن آن برچسب مانند نسلکشی تردید دارند و به دلایلی مشابه عمدتاً شامل تلاشهایی برای محافظت از دولت خود و متحدان در برابر اتهامات رفتار پلید است.
«مگان گاریتی» از دانشگاه جورج میسون در مقالهای در مورد کنار گذاشتن اصطلاح پاکسازی قومی استدلال میکند. یکی از دلایل این است که این اصطلاح از برخی از مرتکبین، به ویژه در یوگسلاوی سابق که این اصطلاح را با قصدی غیر توهین آمیز برای اعمال خود به کار می بردند، سرچشمه گرفته است. دلیل دیگر، سردرگمی مفهومی ناشی از اشاره مفسران به رفتارهای خاص مختلف هنگام صحبت از پاکسازی قومی است.
گاریتی به منظور دقت توصیفی و تحلیلی، جایگزینی آن اصطلاح با چهار جزء خاص دیگر از نوع ستم قومی را که معمولاً این اصطلاح به آن اطلاق می شود، پیشنهاد می کند. این مؤلفهها عبارتند از: ۱) کنترل که برای تحت سلطه درآوردن جمعیت هدف در نظر گرفته شده است. ۲) جذب اجباری، با هدف از بین بردن یک هویت فرهنگی منحصر به فرد. ۳) اخراج دسته جمعی با هدف حذف جمعیت هدف و ۴) قتل عام با هدف نابودی آن جمعیت.
گاریتی مقاله خود را قبل از حمله کنونی اسرائیل به غزه نوشت، اما گونهشناسی او با جنبههای مختلف و مراحل مختلف سیاست اسرائیل در قبال فلسطینیها مطابقت دارد. ادغام با زندگی اسرائیلی تحت سلطه یهودیان هرگز بخشی از این سیاست نبوده است. با این حال، انکار هویت ملی و فرهنگی منحصربهفرد فلسطینی قطعاً به زمان توجیهات اولیه پروژه صهیونیستی به عنوان «سرزمین بدون مردم برای مردم بدون سرزمین» برمیگردد.
انقیاد از طریق کنترل، جنبه غالب و متداوم سیاست اسرائیل در نیم قرن پس از فتح سرزمین های فلسطینی توسط اسرائیل در جنگ ۱۹۶۷ بوده است. اخراج - شامل آواره شدن حدود ۷۵۰۰۰۰ فلسطینی - یکی از ویژگی های اصلی فاجعه مرتبط با جنگ ۱۹۴۸ در فلسطین بود. اکنون، وزیر کشاورزی اسرائیل (و رئیس سابق سرویس امنیتی شین بت) آشکارا اعلام میکند که اسرائیل در حال گسترش حمله به غزه است. در مورد قتل عام باید گفت تعداد کشته شدگان فلسطینی عمدتا غیرنظامی در اثر کشتار کنونی در نوار غزه - که اکنون تقریباً ۲۳۰۰۰ نفر بوده و همچنان در حال افزایش است - بزرگترین قتل عام در تمام دور خشونت های اسرائیلی-فلسطینی است.
در سیاست فعلی اسرائیل، قتل عام و اخراج مکمل یکدیگر هستند. اسرائیل به کشورهای مصر تا کنگو فشار می آورد تا فلسطینی ها را از نوار غزه بپذیرند. اسرائیل چنین جابهجایی را «داوطلبانه» میداند، حتی اگر تنها جایگزین برای فلسطینیهای درگیر، مرگ و ویرانی بیشتر اسرائیل در داخل غزه باشد.
بنابراین، مفهوم نسل کشی چگونه در این تصویر جای می گیرد؟ گاریتی اشاره می کند که این بخشی از همان سردرگمی مفهومی و معنایی است که ارجاعات به پاکسازی قومی را تحت تأثیر قرار داده است. وی خاطرنشان می کند که برخی از تحلیلگران و مفسران نسل کشی را نوعی فرعی از پاکسازی قومی می دانند، برخی این دو پدیده را جدا از هم می دانند و برخی آنها را همپوشانی می دانند.
گاریتی دانشی در ذهن دارد و پیشنهاد میکند که جایگزینی او از چهار بعد کنترل، جذب، اخراج و کشتار، تحقیقات دقیقی را در مورد اینکه چرا برای مثال یک رژیم یکی از این روشها را انتخاب میکند، تسهیل میکند. در واقع، پرونده اسرائیلی-فلسطینی مطالب زیادی را برای چنین تحقیقاتی فراهم می کند، مانند کالبدشکافی تصمیم اسرائیل برای تکیه شدید در این زمان بر ترکیب اخراج و قتل عام.
درس سیاست در این موارد باید این باشد که جوهر مهمتر از معناشناسی است. در حالی که پرونده آفریقای جنوبی در دیوان بینالمللی دادگستری پیش میرود، انتظار داشته باشید که اسرائیل و مدافعان آن تلاش کنند این روند را به یکی از جنبههای معنایی تبدیل کنند - نسلکشی را محدود تعریف کنند.
تا جایی که این تاکتیک موفق شود، توجه را از آنچه در واقع در نوار غزه اتفاق میافتد منحرف میکند، از جمله درد و رنج عظیم انسانی. کنترل، انکار فرهنگی، اخراج و قتل عام، همگی سیاست های نفرت انگیزی هستند که یک قوم علیه قوم دیگر اعمال می کند و باید با آنها مخالفت کرد، صرف نظر از اینکه دادگاه یا هر شخص دیگری اصطلاح یا برچسب فراگیر خاصی را برای چنین سیاست هایی اعمال می کند.
نظر شما