۲۹ دی ۱۴۰۲ - ۱۲:۳۲
بزرگترین ابرقدرت چه کشوری است؟؛  چالشهای جهانی آمریکا
نشنال اینترست گزارش داد؛

بزرگترین ابرقدرت چه کشوری است؟؛ چالشهای جهانی آمریکا

انتخابی که واشنگتن با آن روبرو خواهد شد بین ادامه تلاش برای تسلط یا همکاری با دیگر قدرت ها جهت مهار تهدیدات علیه سیستم بین المللی خواهد بود.

بازار؛ گروه بین الملل: سایت تحلیلی نشنال اینترست اخیرا مقاله ای با قلم «لئون هادار» با عنوان «آمریکا در سال ۲۰۲۴: آیا هنوز در میان برابران اول خواهد بود؟» منتشر نموده است. ترجمه متن مقاله در ادامه می آید.

بزرگترین ابرقدرت چه کشوری است؟ این سوالی است که توسط کارشناسان سیاست خارجی در واشنگتن، مانند سایر کارشناسان در کشورهای دیگر پرسیده می شود - با در نظر گرفتن اینکه آمریکا و جهان وارد سال ۲۰۲۴ می شوند.

در سال ۲۰۲۳ ایالات متحده آمریکا به لحاظ دیپلماتیک و نظامی در سه جبهه جهانی درگیر شد: پاسخ به روسیه در جنگ با اوکراین از طریق تقویت اتحاد غربی؛ مهار جهش ژئواستراتژیک و ژئواکونومیک چین و به ویژه تهدید آن برای استقلال تایوان؛ مقابله با تهدیدی که ایران و نیروهای نیابتی آن در منطقه - برای متحدان آمریکا در خاورمیانه در پس‌زمینه جنگ اسرائیل و حماس ایجاد می‌کند.

یکی از راه‌های ارزیابی پاسخ‌های آمریکا به این چالش‌ها این است که آنها را بخشی از تلاش یک هژمون درگیر جهانی برای حفظ نظم بین‌المللی که همراه با متحدانش پس از جنگ جهانی دوم برقرار کرده بود، بدانیم. در چارچوب همین نظم بود که آمریکا در «لحظه تک قطبی» پس از فروپاشی دیوار برلین، فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و آغاز عصر جهانی شدن، موقعیت مسلط را به دست آورد.

آمریکایی ها نتوانستند خاورمیانه را از طریق تغییر رژیم و ملت سازی بازسازی کنند. این به نوبه خود منجر به عقب‌نشینی‌های تحقیرآمیز از عراق و افغانستان شد که تردیدهایی را در مورد توانایی ایالات متحده برای حفظ موقعیت رهبری جهانی خود ایجاد کرد

به نظر می‌رسد این نظم بین‌المللی تاکنون در آزمون چالش‌های راهبردی و دیپلماتیک که پس از شکست‌های پرهزینه نظامی ایالات متحده در خاورمیانه بزرگ به وجود آمد، مقاومت کرده است. درست است آمریکایی ها نتوانستند خاورمیانه را از طریق تغییر رژیم و ملت سازی بازسازی کنند. این به نوبه خود منجر به عقب‌نشینی‌های تحقیرآمیز از عراق و افغانستان شد که تردیدهایی را در مورد توانایی ایالات متحده برای حفظ موقعیت رهبری جهانی خود ایجاد کرد و با این حال جنبه های دیگر رویدادهای اخیر ثابت کرد که آمریکا هنوز می تواند دستور کار جهانی را شکل دهد.

بنابراین در حالی که بحران مالی سال ۲۰۰۸ و ترس های متعاقب آن از بازگشت رکود بزرگ به نظر می رسید تهدیدی برای برتری اقتصاد جهانی ایالات متحده آمریکا در زمانی که چین در حال تقویت ماهیچه های اقتصادی خود بود، باشد در واقع به عنوان یک آزمون استرس برای ادامه رهبری ایالات متحده آمریکا، جهانی شدن اقتصاد و آزادسازی تجارت عمل کرد.

با این حال تشخیص هزینه‌های اقتصادی و نظامی ناشی از مداخلات نظامی آمریکا در خاورمیانه و همچنین سیاست‌های آزادسازی تجاری در قالب افزایش کسری بودجه و نابسامانی‌های اجتماعی-اقتصادی، برای آمریکایی‌ها و اروپایی‌های غربی زمان می‌برد. این تأثیرات به ایجاد واکنش های سیاسی کمک کرد که باعث افزایش پوپولیسم شد و در نهایت منجر به برگزیت و بعداً به انتخاب دونالد ترامپ به عنوان رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا و ظهور منتقدان جهانی شدن در جاهای دیگر شد.

تهاجم پوتین - همراه با تداوم ظهور جهانی چین - به نخبگان غربی فهماند که وابستگی متقابل اقتصادی به خودی خود لزوماً به حل منازعات ملی کمک نمی کند

بنابراین، تغییرات سیاسی که منعکس کننده احساسات عمومی انزواطلبانه و حمایت گرایانه فزاینده بود، سیاستمداران آمریکایی را از تعقیب طرح های استراتژیک بزرگ یا حتی مداخلات نظامی محدود در خارج از کشور باز داشت. آنها همچنین ترویج جهانی شدن به عنوان شکل مرکزی سیاست گذاری ژئواکونومیک را دشوارتر کردند. این امر عدم تمایل آمریکا به واکنش قاطعانه‌تر در واکنش به حمله روسیه به گرجستان در سال ۲۰۰۸ و حمله این کشور به کریمه در سال ۲۰۱۴ و تلاش واشنگتن برای جلوگیری از درگیری نظامی با ایران از طریق امضای توافقنامه هسته‌ای ۲۰۱۵ با تهران را توضیح می‌دهد.

در عین حال وضعیت رو به رشد ژئواکونومیک چین، نگرش‌های ضد چینی دو حزبی را در واشنگتن برانگیخته است و تعامل ایالات متحده آمریکا با چین را به طور فزاینده‌ای محدود کرده و دستور کار تجارت آزاد حاکم را با الگوی کم و بیش ناسیونالیستی اقتصادی جایگزین کرده است. دومی در طول همه‌گیری ویروس کرونا و پس از حمله روسیه به اوکراین غالب شد.

در واقع تهاجم پوتین - همراه با تداوم ظهور جهانی چین - به نخبگان غربی فهماند که وابستگی متقابل اقتصادی به خودی خود لزوماً به حل منازعات ملی کمک نمی کند. از این رو پیگیری منافع ملی باید در سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا نقش اساسی داشته باشد. واشنگتن با ظهور مجدد رقابت شدید قدرت‌های بزرگ مواجه شد و مجبور شد سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) را احیا و شبکه‌ای از مشارکت‌های نظامی مشابه را در سراسر اقیانوس آرام ایجاد کند. در همان زمان آمریکا از پایگاه تولید نظامی و همچنین قدرت اقتصادی خود برای تنبیه روسیه به دلیل تجاوزاتش در اوکراین استفاده کرد و دسترسی چین به فناوری‌های جدیدی را که می‌توان برای اهداف نظامی به کار برد، محدود کرد.

توازن جدید قدرت که منعکس کننده رقابت بزرگ قدرت است، بر نقشه ژئواستراتژیک و ژئواکونومیک ۲۰۲۴ مسلط خواهد شد

توازن جدید قدرت که منعکس کننده این رقابت بزرگ قدرت است و به نظر می رسد به طور فزاینده ای تحت تأثیر فشارهای ملی گرایانه و حمایت گرایانه است، بر نقشه ژئواستراتژیک و ژئواکونومیک ۲۰۲۴ مسلط خواهد شد. در مرکز این سیستم ایالات متحده آمریکا و متحدان غربی آن باقی خواهند ماند - با وجود اینکه آنها با محور در حال تحول به رهبری روسیه و چین، کره شمالی و ایران روبرو هستند - که هدف آنها تضعیف جهانی قدرت آمریکا و موقعیت و نظم بین المللی که سعی در دفاع از آن داشته است، می باشد.

با پایان سال ۲۰۲۳، ایالات متحده آمریکا برای حفظ موقعیت جهانی خود به چالش کشیده شد زیرا شرکای آن - اوکراین در اروپا و اسرائیل در خاورمیانه - تحت فشار قدرت های ضد غربی بودند که به شدت به دنبال سرنگونی وضعیت موجود بودند. در اروپا، پس از شکست ضد حمله اوکراین، روسیه اکنون در موقعیت بهتری برای حفظ تسلط خود بر مناطقی از اوکراین و به ویژه کریمه است که در حال حاضر تحت کنترلش هستند. افزایش مقاومت جمهوری خواهان انزواطلب در برابر افزایش کمک های نظامی و اقتصادی ایالات متحده آمریکا به اوکراین، مستقیماً به نفع روسیه است که امیدوار است بار دیگر ترامپ را در سال ۲۰۲۴ در کاخ سفید ببیند.

اگر این اتفاق رخ دهد و متحدان اروپایی آمریکا نتوانند یا نخواهند واشنگتن را به عنوان حامی آخرین راه حل جایگزین کنند - فشار فزاینده ای بر کیف برای موافقت با آتش بس و در نهایت انجام یک توافق دیپلماتیک با مسکو وجود خواهد داشت. در حالی که ممکن است در آینده از اوکراین برای پیوستن به اتحادیه اروپا (EU) و شاید حتی ناتو دعوت شود، هر گونه توافق بین روسیه و اوکراین پوتین را در موقعیت قوی تری قرار می دهد، به خصوص اگر ترامپ رئیس جمهور دوره دوم باشد. همانطور که بسیاری انتظار دارند، اقداماتی برای تضعیف تعهد آمریکا به ناتو انجام خواهد شد.

حمله حماس به اسرائیل موفق شد استراتژی آمریکا برای عادی سازی روابط بین عربستان سعودی و اسرائیل و ایجاد شراکت اعراب و اسرائیل با هدف مهار ایران و اردوگاهش را تخریب کند

در این شرایط ایستادگی در برابر ایران در خاورمیانه اهمیت جهانی و همچنین منطقه‌ای دارد و به واکنش در حال تحول جو بایدن به تلاش های موفق کنونی ایران و متحدان منطقه ای آن از جمله حماس، حزب الله و حوثی ها در یمن برای به چالش کشیدن موقعیت آمریکا در خاورمیانه بستگی دارد. در واقع حمله حماس به اسرائیل موفق شد استراتژی آمریکا برای عادی سازی روابط بین عربستان سعودی و اسرائیل و ایجاد شراکت اعراب و اسرائیل با هدف مهار ایران و اردوگاهش را خراب کند.

حمله حماس، همراه با حملات حزب الله علیه شمال اسرائیل تلاش آمریکا برای تغییر موازنه قوا در منطقه به نفع خود را از بین برده است. آمریکایی‌ها به امید تعمیر آن، دو ناو هواپیمابر، تجهیزات هوایی و یک گروه تفنگداران دریایی را به خاورمیانه اعزام کرده‌اند تا هشداری برای ایران باشد تا از تبدیل جنگ غزه به آتش‌سوزی منطقه‌ای خودداری کند. اما وقتی صحبت از برخورد مستقیم با ایران به میان می‌آید، دولت بایدن از پاسخ دادن خودداری کرده است.

این مهم به تهران قدرت بیشتری می‌دهد و کشورهای عربی خلیج‌فارس را تشویق می‌کند با آن مماشات کنند و همچنین موقعیت روسیه و چین را تقویت می‌کند. ایران روابط خود را با روسیه گسترش داده و هواپیماهای بدون سرنشین و سایر تسلیحات را در اختیار آن قرار می دهد، در حالی که چین تلاش می کند نفوذ خود را در خاورمیانه افزایش دهد و حتی در میانجیگری توافق بین عربستان سعودی و ایران با هدف پایان دادن به تعارضات منطقه ای موفق بوده است.

روسیه و چین هر دو در تلاش هستند با افزایش روابط دیپلماتیک و اقتصادی با عربستان سعودی و امارات متحده عربی، جایگاه ژئواکونومیک خود را تقویت کنند. این تصور که قدرت آمریکا در خاورمیانه رو به افول است، آنها را تشویق می کند علاوه بر تهران، با مسکو و پکن نیز معامله کنند. با توجه به این دیدگاه، اگر بایدن از کشیدن ماشه در دوئل نوظهور با ایران خودداری کند، احتمال اینکه جمهوری اسلامی بتواند نقشی مسلط در خلیج فارس و شام داشته باشد و در نتیجه در موقعیت قوی تری قرار گیرد، افزایش خواهد یافت - برای دستیابی به هدف بلندمدت خود برای بیرون راندن کامل ایالات متحده آمریکا از خاورمیانه – و حذف اسرائیل از منطقه. باید گفت ادراک ضعیف آمریکا اهرم واشنگتن را بر کشورهای نفتی عربی تضعیف می‌کند و به پکن و مسکو اجازه می‌دهد گشایش راهبردی گسترده‌تری در منطقه داشته باشند.

موضع امریکا در مورد جنگ اوکراین و غزه، فرصتی برای چین فراهم کرده است قدرت خود را گسترش دهد و در عین حال قدرت آمریکا را تضعیف کند

در مورد توازن با چین باید گفت آمریکا مجبور شده است در واکنش به جنگ‌های اوکراین و غزه توجه و منابع بیشتری را به این موارد اختصاص دهد. این یک موهبت برای چین بوده است، زیرا این امر تمرکز آمریکا را از منطقه هند و اقیانوس آرام منحرف می‌کند و احتمالاً در تضاد با تعهدات قبلی آمریکا در مورد این منطقه است. این موضع آمریکا، همانطور که توسط هیلاری کلینتون به عنوان وزیر امور خارجه مطرح شد، فرصتی برای چین فراهم کرده است تا قدرت خود را گسترش دهد و در عین حال قدرت آمریکا را تضعیف کند.

واشنگتن ممکن است همچنان مشغول اوکراین باشد و در باتلاق نظامی در خاورمیانه سقوط کند. این نتیجه می تواند پیامی برای متحدان و شرکای آمریکا در آسیا، به ویژه اعضای انجمن کشورهای جنوب شرقی آسیا (آسه آن) ارسال کند که ممکن است نتوانند برای امنیت خود روی واشنگتن حساب کنند و بنابراین نیاز به مماشات با چین دارند.

باید گفت سیاست های آمریکا در خاورمیانه و اوکراین بر موقعیت این کشور در شرق آسیا تأثیر خواهد گذاشت. فرسایش تعهد آمریکا در قبال اوکراین و شکست در مهار جاه طلبی های ایران برای تسلط، پیامی از ضعف به پکن خواهد فرستاد و می تواند آن را تشویق کند عزم آمریکا را در اقیانوس هند و اقیانوس آرام آزمایش کند.

با ورود به سال ۲۰۲۴، ایالات متحده آمریکا بزرگترین و پیشرفته ترین اقتصاد و تا حد زیادی بزرگترین و قدرتمندترین ارتش را دارد. حتی آنهایی که امروز چین را تشویق می‌کنند موافقند این کشور تا قبل از سال ۲۰۵۰ به بزرگترین اقتصاد جهان تبدیل نخواهد شد. بنابراین می‌توان این را به عنوان یک فرض پذیرفت که هیچ قدرت بزرگی - یا حتی ترکیبی از قدرت‌ها - آماده به چالش کشیدن ایالات متحده برای برتری جهانی در این برهه از تاریخ نیستند. در حالی که ایالات متحده آمریکا احتمالاً برای مدت زیادی قدرت شماره یک خواهد ماند، سه چالشی که اکنون در سراسر جهان با آن مواجه است - در اوکراین، خاورمیانه و اقیانوس آرام - کار را برای آن دشوارتر خواهد کرد.

در نتیجه مفهوم انحصار طلبی ایالات متحده آمریکا در سیستم بین المللی باید با مفهوم انحصارطلبی همفکر جایگزین شود. انتخابی که واشنگتن با آن روبرو خواهد شد، بین ادامه تلاش برای تسلط یا همکاری با دیگر قدرت ها - ناتو در اروپا، شراکت اسرائیل و اعراب در خاورمیانه و متحدان چهارگانه در آسیا - برای مهار تهدیدات علیه سیستم بین المللی است. در این صورت، ایالات متحده آمریکا در میان برابرها اول خواهد بود.

کد خبر: ۲۶۷٬۳۱۰

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha