۲۳ خرداد ۱۳۹۹ - ۰۹:۴۵
نوآوری باز؛ الگویی نوین در  عالم کسب و کار

نوآوری باز؛ الگویی نوین در عالم کسب و کار

بهمن خداپناه در مقاله‌ای که برای بازار تدوین نموده به تشریح مفهوم نوآوری باز و رسوخ آن در برخی زمینه‌ها پرداخته است. الگوی نوآوری باز در حقیقت در نقطه مقابل مدل‌های عمودی و سنتی است که در آن‌ها تولید یک محصول ناشی از تحقیق و توسعه در داخل شرکت‌ها می‌باشد.

بهمن خداپناه؛ بازار: امروزه در جهانی زندگی می‌کنیم که پیچیدگی و عدم قطعیت در آن افزایش پیدا کرده است، چرخه عمر محصولات کم شده است، تغییرات به ‌سرعت اتفاق می‌افتند و به بیان دقیق‌تر، نوآوری و در نتیجه اتخاذ رویکردهای جدید برای سرعت بخشیدن به آن اهمیت بسیار زیادی پیدا کرده است. در این مقاله با نوآوری باز و رسوخ آن بر زمینه ­های  تحقیقاتی  و عملیاتی  کسب و کارها خواهیم پرداخت.

نوآوری باز مفهومی است که برای اولین بار توسط استاد دانشگاه برکلی کالیفرنیا، پروفسور هنری چسبرو در سال ۲۰۰۳ مورد استفاده قرار گرفت. الگوی نوآوری باز در حقیقت در نقطه مقابل مدل‌های عمودی و سنتی است که در آن‌ها تولید یک محصول ناشی از تحقیق و توسعه در داخل شرکت‌ها می‌باشد. اگر بخواهیم مفهوم نوآوری باز را در یک جمله بیان کنیم، نوآوری باز یعنی استفاده از جریان‌های داخلی سودمند (دانش و ایده‌های داخلی) و دانش خارج از شرکت به منظور شتاب دادن به نوآوری داخلی. نوآوری باز الگویی است که به شرکت‌ها توصیه می‌کند تا همان مقدار که به ایده‌های داخلی شرکت بها می‌دهند به ایده‌هایی که در دنیای بیرون از شرکت وجود دارند و در جریان هستند نیز اهمیت دهند تا از این طریق به بازارهای مختلف دسترسی پیدا کرده و این الگو باعث پیشبرد تکنولوژی شرکت‌ها شود. فرآیندهای نوآوری باز ایده‌های داخلی و خارجی را در غالب معماری‌ها و سیستم‌های مختلف با یکدیگر ترکیب می‌کند و با استفاده از مدل‌های کسب‌وکار به تعریف نیازمندی‌های معماری‌ها و سیستم‌ها می‌پردازد. این مدل کسب‌وکار از ایده‌های داخلی و خارجی برای ایجاد ارزش استفاده می‌کند در حالیکه در حال تعریف مکانیزم‌های داخلی برای مطالبه کردن بخشی از آن ارزش می‌باشد. نوآوری باز اعتقاد دارد که ایده‌های داخلی می‌توانند برای تولید ارزش از طریق مسیرهای خارجی و جدا از جریان داخلی کسب‌وکار شرکت به بازار عرضه شده و تجاری سازی شوند. الگوی نوآوری باز به تحقیق و توسعه (R&D) به عنوان یک سیستم باز نگاه می‌کند و معتقد است که ایده‌های ارزشمند می‌توانند از داخل یا خارج شرکت آمده باشند و همچنین این ایده‌ها می‌توانند از طریق شرکت یا خارج از شرکت تجاری‌سازی شوند.

مفهوم نوآوری باز در مقالات مدیریتی مربوط به فناوری و نوآوری محبوبیت قابل توجهی  کسب کرده است. نوآوری باز یک دهه قدمت، عمر و فعالیت دارد. چسبرو و برانسویکر (۲۰۱۳) به‌تازگی اولین نظرسنجی بزرگ پذیرش نوآوری باز توسط شرکت‌های بزرگ (فروش فراتر از ۲۵۰ میلیون دلار آمریکا) را انجام دادند. هیچ یک از پاسخ‌دهندگان گزارش ندادند که شیوه نوآوری بازشان را رها کرده‌اند و ۸۲ درصد پاسخ گویان معتقد بودند که امروزه  نوآوری باز، نسبت به  سه سال قبل، باشدت بیشتری اعمال می‌شود. نتایج این نظرسنجی حاکی از آنست که نوآوری باز شیوه‌ای است که برای سال‌ها ادامه خواهد یافت و به‌طور گسترده برای بهبود عملکرد مهم تلقی می‌شود.

با وجود محبوبیت نوآوری باز بسیاری از شرکت‌ها هنوز هم در کشاکش مدیریت صحیح نوآوری باز هستند. هرچند نوآوری باز در هنگام پذیرش، چالش‌های جدید بسیاری را برای شرکت‌ها ایجاد می‌کند، این چالش‌های سازمانی داخلی هستند که مدیریت آنها را از همه سخت‌تر می‌کند. مدیریت حرکت از نوآوری بسته به باز نیازمند تغییر سازمانی در سطوح مختلف شرکت است. به گفتة پاسخ‌دهندگان، ایجاد این تغییرات دشوار است. همچنین، پاسخ‌دهندگان نظرسنجی از معیارهای خود برای اندازه‌گیری نوآوری باز راضی نبودند.

نفوذ رو به ‌رشد نوآوری باز در شرکت‌ها در رشد شگفت‌آور تعداد نشریات مرتبط با نوآوری باز منعکس می‌شود. با این‌حال، با وجود حجم زیادی نشریات مربوط به نوآوری باز هنوز هم موضوعات تحقیقاتی مهم بسیاری وجود دارند که به‌ طور کامل به آنها پرداخته نشده است. نوآوری باز اغلب در سطح شرکت‌ها مطالعه شده و  دیگر سطوح تجزیه و تحلیل که می‌توانند درک ما را غنی در  این رابطه غنی کند بررسی نشده‌اند. با وجود حجم قارچی‌شکل کارهای تجربی، هنوز هم فرضیه‌های بسیاری وجود دارند که باید از طریق مطالعات تجربی بر اساس داده‌های خرد و کارهای تجربی پیشرفته‌تر آزمایش شوند. دستورالعمل‌هایی که پیشنهاد می‌شوند، اغلب نسبتاً کلی‌ بوده و مرتبط به زمینه ها و مقتضیات خاص نیستند.

مرتبط‌کردن نوآوری باز با تحقیقات دیگر
ادبیات نوآوری باز، با تعمق مشاهدات مربوط به تغییر شیوه‌های مدیریت نوآوری در شرکت‌ها نشأت گرفت. مقالات مربوط به نوآوری باز به سرعت رشد کرده‌اند و نیاز رو به ‌رشدی برای ارتباط یا ادغام آن در تحقیقات مدیریت نوآوری کنونی وجود دارد.

نخست، باید نوآوری باز را در جریان گسترده‌تر مقالات نوآوری متمرکز بر همکاری با شرکای خارجی ادغام کنیم. این قبیل همکاری‌های خارجی، به ‌طور فزاینده برای شرکت‌ها مهم می‌شوند و محققان دیگر (قبل و بعد از چسبرو) این قبیل همکاری‌ها را از دیدگاه‌هایی غیر از نوآوری باز بررسی کرده‌اند. چنین ازدیاد دیدگاه‌ها و اصطلاحاتی موجب ایجاد ابهام و سردرگمی می‌شود، درحالی‌که مقابله و ادغام نوآوری باز با تحقیقات دیگر باید دقت و ارزش پیش‌بینانههر دو جریان تحقیقاتی را بهبود بخشد.

نوآوری باز بین سازمان‌ها، ظهور و رشد اکوسیستم‌های نوآوری را توسعه می‌دهد. ادبیات نوآوری باز اغلب بر روابط دوجانبه با شرکای نوآوری، از نقطه‌نظر شرکتی واحد (و معمولاً اتخاذکننده فناوری)، متمرکز بوده‌اند. با این‌حال، شرکت‌های بیشتر و بیشتری از پلتفرم‌ها و شبکه‌های چندشریکی به‌عنوان مبنای مدل کسب‌وکار خود استفاده می‌کنند. در نتیجه، مقالات نوآوری باز باید توجه خود را فراتر از روابط یک‌ به ‌یک بین شرکای نوآوری به تنظیمات پیچیده‌تر شراکت‌ها برای ایجاد مدل‌های کسب‌وکار جدید جابه‌جا کنند. برای‌ مثال، وست  پس از تبیین تفاوت‌ها بین شبکه‌ها، اکوسیستم و پلتفرم‌ها چالش‌هایی را بررسی می‌کند که شرکت‌های نوپا در مدیریت و تأمین بودجه استراتژی پلتفرم نوآوری باز با آنها مواجه می‌شود.

تعمیم نوآوری باز به حوزه‌های کاربردی جدید
نوآوری باز در اصل به‌عنوان تغییر پارادایمی برای شرکت‌های تولیدی بزرگ تصور شد. این شرکت‌ها در بین اولین شرکت‌هایی بودند که اغلب نوآوری باز را به ‌عنوان بخشی از استراتژی نوآوری خود پذیرفتند ... پروکتر و گمبل، جنرال مایلز، فیلیپس، زیمنس، لگو، ناتورا و دی‌اس‌ام نمونه‌های خوبی از شرکت‌هایی هستند که نوآوری باز را پذیرفته‌اند و مدیریت نوآوری باز را به ‌صورت سیستماتیک در طول زمان بهبود داده‌اند.

چسبرو خود، محدوده نوآوری باز را در دهه گذشته گسترش داد. نخست، تمرکزش را از نوآوری به مدل‌های کسب‌وکار تعمیم داد، با این استدلال که شرکت‌ها می‌توانند ارزش بیشتری را از طریق مدل‌های کسب‌وکار باز ایجاد و تسخیر کنند. بعدها، نوآوری باز را در خدمات معرفی کرد که نشان می‌دهد چگونه شرکت‌ها در طیف گسترده‌ای از صنایع خدماتی می‌تواند از اعمال شیوه‌های نوآوری باز بهره‌مند شوند. زمانی‌ که شرکت‌های خدماتی شروع به پذیرش نوآوری باز بازی-تغییر و مدل‌های کسب‌وکار باز حیاتی می‌کنند، بدون شک تغییرات عمده‌ای در بخش‌هایی مانند بانکداری، بیمه، چاپ و نشر، خرده‌فروشی، تدارکات، و ارتباطات از راه‌ دور دیده خواهد شد.  ازآنجاکه ذکر تمام تعمیم‌های احتمالی غیرممکن است، در اینجا تنها تعداد اندکی از نمونه‌های جالب‌تر را توصیف می‌کنیم.

نوآوری باز در کسب‌ و کارهای کوچک و متوسط
حوزه تحقیقاتی که در ابتدا نادیده گرفته شد نحوه اعمال نوآوری باز و مدل‌های کسب‌وکار باز در کسب‌وکارهای کوچک و متوسط بود. محققان بعداً ارتباط و ماهیت خاص نوآوری باز در کسب‌ و کارهای کوچک و متوسط را بررسی کردند و هنوز هم موارد زیادی در مورد نوآوری باز در کسب ‌و کارهای کوچک و متوسط وجود دارند که ما از  آنها بی خبریم.

ون‌ دی ‌ورانده و برانسویکر صحنه را برای تحقیقات آتی نوآوری باز در کسب‌وکارهای کوچک و متوسط فراهم کردند. آنها ماهیت خاص این زمینه را بحث کرده و از زمینه تحقیقات موجود نقشه‌برداری کردند. آنها در برابر این پس‌زمینه، دستورکار تحقیقات آینده را پیشنهاد داده و در مورد چهار حوزه کلیدی تحقیقات نوآوری باز در کسب‌وکارهای کوچک و متوسط که هنوز هم مورد توجه کافی محققان قرار نگرفته‌اند، بحث کردند: جمع‌سپاری توانمندشده بر اساس فناوری اطلاعات در کسب‌وکارهای کوچک و متوسط برای دخیل‌کردن تعداد زیادی از «بیرونی‌ها»؛ اهمیت انواع مختلف شبکه‌ها (شبکه‌های شخصی، تحقیق‌ و توسعه و ارزش) زمانی‌که کسب‌وکارهای کوچک و متوسط در نوآوری باز دخیل‌اند؛ تعامل مدیریت مالکیت و نوآوری باز در کسب‌وکارهای کوچک و متوسط؛ و ابعاد داخلی مدیریت نوآوری باز در کسب‌وکارهای کوچک و متوسط.

آنچه تحقیقات محدود انجام شده تاکنون پیشنهاد داده اند  این است که  کسب‌وکارهای کوچک و متوسط می‌توانند نوآوری باز را با موفقیت بپذیرند و اینکه بازبودن به میزان قابل ملاحظه‌ای به عملکرد نوآورانه و مالی‌شان کمک می‌کند. با این‌حال، این امر همچنین نشان می‌دهد که مدیریت نوآوری باز در کسب‌وکارهای کوچک و متوسط به طور قابل ملاحظه‌ای متفاوت از مدیریت نوآوری باز در شرکت‌های (تولیدی) بزرگ است. ما قویاً محققان را تشویق به توسعة شناخت مفهومی از چرایی تفاوت اساسی نوآوری باز در کسب‌وکارهای کوچک و متوسط نوآوری باز در شرکت‌های بزرگ، و در نتیجه چرایی مناسب‌نبودن اتخاذ شیوه‌های نوآوری باز شرکت‌های بزرگ برای کسب‌وکارهای کوچک و متوسط می‌کنیم. ون‌هاوربرک (۲۰۱۲)، بر اساس مصاحبه‌های جامع در ۱۰ کسب‌وکار کوچک و متوسط که نوآوری باز را پذیرفته‌اند، نتیجه گرفت که مدیریت نوآوری باز در کسب‌وکارهای کوچک و متوسط (سنتی) به اندازه‌ای از نوآوری باز در شرکت‌های بزرگ متفاوت است، که دروس آموخته‌شده از شیوه‌های مناسب در شرکت‌های بزرگ را نمی‌توان به کسب‌وکارهای کوچک و متوسط منتقل کرد.

در اینجا برخی از موضوعات تحقیقات احتمالی برای نحوه مفهوم‌سازی مجدد نوآوری باز هنگام استفاده در کسب‌وکارهای کوچک‌ و متوسط مطرح شده‌اند. نخست اینکه، نوآوری باز به‌ طور جدایی‌ناپذیری با استراتژی یا مدل کسب‌وکار شرکت مرتبط است و بنابراین نقش آن را تنها می‌توان در درون زمینه استراتژیک گسترده درک کرد. بنابراین تجزیه‌وتحلیل نوآوری مدل کسب‌وکار، منطقاً اول می‌آید و سودمندی نوآوری باز حول نقش آن در دستیابی به اهداف استراتژیک گسترده‌تر است. موضوع تحقیقاتی دوم که باید با جزئیات بیشتری بررسی شود، ارتباط بین نوآوری باز در کسب‌وکارهای کوچک و متوسط و نقش مؤسس یا مدیر شرکت است. در کسب‌وکارهای کوچک و متوسط، کارآفرین نقش بسیار مهمی در شکل‌دهی به کل فرآیند نوآوری ایفا می‌کند. او فرصت‌های کسب‌وکار جدید را درک و بررسی می‌کند و تعهد و اعتقاد شخصی وی، به تعیین موفقیت و توسعه شبکه نوآوری کمک می‌کند. این امر، فرصتی را برای پیوند نوآوری باز با ادبیات کارآفرینی پیشنهاد می‌دهد، به‌ خصوص در نگرش‌ها و رفتارهای مؤسسان. سوم اینکه، یک رویکرد برای کسب‌وکارهای کوچک و متوسط برای استفاده از نوآوری باز، می‌تواند اعمال اصول نظریه رشد اکتشاف محور برای به حداکثررساندن فرصت‌ها و به حداقل رساندن ریسک‌ها باشد. درنهایت، باید رشته‌های مختلف مانند مدیریت نوآوری، کارآفرینی و استراتژی را ادغام کنیم، که بین این دیدگاه‌های مستقل برای درک پیچیدگی نوآوری باز در کسب‌وکارهای کوچک و متوسط ارتباط ایجاد می‌کند.

نوآوری باز در صنایعی با سطح فناوری پیشرفته و پایین
نوآوری باز اغلب با زمینه‌هایی با سطح فناوری پیشرفته مرتبط بوده است که در آنها شرکت‌ها فرصت‌های کسب‌وکار جدید را بر اساس فناوری منبع‌یابی‌شده از دیگر سازمان‌ها ایجاد می‌کنند. این موضوع تعجب‌آور نیست، زیرا این قبیل پیشرفت‌های فناورانه شکل مهمی از نوآوری هستند. با این‌حال، فناوری‌های جدید تنها شیوه‌ای نیستند که در آن شرکت‌ها می‌توانند پیشنهادات جدید را ایجاد کنند و مزیت رقابتی تولید کنند. طراحی محصول، بینش‌های جدید در بازار، صمیمیت مشتری و نوآوری مدل کسب‌وکار نمونه‌هایی هستند که شرکت می‌تواند مزایای نوآوری باز را از عوامل غیرفناورانه درک کند و گمان می‌کنیم که این محرک‌ها به‌ خصوص در محیط‌هایی با سطح فناوری پایین مهم هستند.  

شرکت‌های محصولات مصرفی مانند پروکتر و گمبل و ماتسوشیتا پیشگامان نوآوری باز در داخل بودند و بسیاری از کسب‌ وکارهای کوچک و متوسط در صنایع با سطح فناوری پایین بودند. با این حال، تنها چند مقاله به صراحت بر نوآوری باز در محیط‌های با سطح فناوری پایین تمرکز کرده‌اند و به تجزیه و تحلیل سیستماتیک چگونگی کارکرد نوآوری باز در این قبیل محیط‌ها نیاز وجود دارند.

شیوه‌های نوآوری بازی که در محیط‌هایی با سطح فناوری پیشرفته مؤثرند، ممکن است در صنایع با سطح فناوری پایین کار نکنند: شرکت‌ها در صنایعی با سطح فناوری پایین با قابلیت‌های تحقیق و توسعه داخلی کم یا هیچ، ممکن است در نوآوری‌های فناورانه خود کار نکنند (از جمله شرکت‌های با قابلیت‌های تحقیق و توسعه داخلی که به‌ صورت ضعیف توسعه یافته‌اند)، اما هنوز هم می‌توانند با استفاده از نوآوری‌های توسعه‌یافته توسط شرکت‌ها در دیگر صنایع (با سطح فناوری پیشرفته) رشد کنند. لارسن و سالتر (۲۰۰۶) دریافتند که شرکت‌هایی با سطح فناوری پایین در صنایعی مانند کاغذ و چاپ‌ ونشر، جست ‌وجوی نسبتاً محدودی برای نوآوری‌های خارجی داشتند؛ درمقابل، شرکت‌های این صنایع، تمایل به اتکا بر تأمین‌کنندگان (تجهیزات سرمایه‌ای یا ورودی‌های کلیدی) برای ارائه نوآوری داشتند. منطق استراتژیک پشت کاربردهای موفقیت‌آمیز نوآوری باز در صنایع با سطح فناوری پایین را باید به تفصیل تجزیه و تحلیل کرد و با شیوه‌های نوآوری باز در شرکت‌های موجود در صنایع با سطح فناوری پیشرفته مقایسه کرد. اگر این مقایسه به این نتیجه‌گیری منجر شود که شیوه‌های نوآوری باز در صنایع با سطح فناوری پایین تفاوت قابل توجهی  از شیوه‌های موجود در صنایع با سطح فناوری پیشرفته دارند، این قبیل بینش‌ها به نظریه متنوع‌ و پیش‌بینانه‌ تر از نوآوری باز منجر می‌شوند.

نوآوری باز و سازمان‌های غیرانتفاعی
نوآوری باز تاحد زیادی در بخش خصوصی اقتصاد مطالعه شده است. در سال‌های اخیر، بخش غیرانتفاعی به‌طور فزاینده‌ای درک کرده است که نوآوری باز می‌تواند مزایای بالقوة قابل توجهی را برای سازمان‌هایی مانند سازمان‌های خیریه، سازمان‌های غیردولتی یا سازمان‌های دولتی تولید کند. چسبرو و دی‌مینین مطالعات موردی سه مورد از سازمان‌هایی را که با موفقیت نوآوری باز را در هستة استراتژی‌شان به‌کار گرفته‌اند، بررسی کردند. آنها نتیجه گرفتند که نوآوری باز برای کارآفرینان اجتماعی، سازمان‌های غیرانتفاعی و عمومی نیز برای حمایت تلاش‌هایشان برای رشد عملیات‌هایشان و ایجاد شراکت‌ها برای دستیابی به تغییر اجتماعی مرتبط است. چسبرو و دی‌مینین توضیح می‌دهند که چگونه اصول نوآوری باز را می‌توان از طریق فرآیندی که آن را نوآوری اجتماعی باز نامیدند در این زمینه به‌کار گرفت.  

نمونه‌های دیگری از سازمان‌های غیردولتی و دیگر سازمان‌های غیرانتفاعی وجود دارند که در مرکز طرح‌های نوآوری باز دخیل‌اند. برای مثال، صندوق حیات‌وحش جهانی، انکوباتوری(مراکز رشد) را ایجاد کرده است که در آن افراد یا گروه‌ها در خارج از آن می‌توانند ایده‌هایی را تنظیم کنند که توسط آن تأمین مالی و هدایت می‌شوند. همچنین، دنبال‌کردن افزایش تعداد همکاری‌های بین شرکت‌های چندملّیتی و سازمان‌های غیردولتی با استفاده از این فرآیند برای توسعة اکوسیستم‌های نوآوری کاملاً جدید جالب توجه است. در ماه می ۲۰۰۷، یونیلیور اولین شرکتی بود که متعهد به منبع‌یابی تمام چای خود به شیوه‌ای پایدار شد. لیپتون و شرکت مادر آن، یونیلیور، در کارکردن با رینفورست الیانس، سازمان‌های غیردولتی زیست‌محیطی بین‌المللی، اعلام کرد که تمام کیسه‌های چای با برچسب لیپتون زرد فروخته‌شده در اروپای غربی تا ۲۰۱۰ مجوز خواهد داشت. در این مورد، رینفورست الیانس مزارع چای لیپتون را در آفریقا گواهی می‌کند. همکاری با سازمان‌های غیردولتی به مصرف‌کنندگان تضمین می‌دهد چایی که آنها می‌نوشند به درآمد و امرار معاش نزدیک به یک میلیون آفریقایی و به حفاظت از محیط‌زیست کمک می‌کند. این اتحادیه برای یونیلیور روشی منحصربه‌فرد برای متمایز ساختن برند لیپتون از رقبا فراهم می‌کند.

با این‌حال، تنها کارآفرینان اجتماعی و سازمان‌های غیردولتی نیستند که می‌تواند از نوآوری‌ها بهره‌مند شوند. انواعی از سازمان‌های غیرانتفاعی وجود دارند که می‌توانند ازطریق دیدگاه نوآوری باز تجزیه و تحلیل شوند: دانشگاه‌ها، آزمایشگاه‌های تحقیقاتی، کتابخانه‌ها، ائتلاف‌ها، موزه‌ها و حتی سازمان‌های نظارتی. هر یک از این‌ها، با چالش‌های استراتژیک قابل توجهی برای رشد و تجدید مواجهند و -مانند شرکت‌ها- نوآوری باز می‌تواند راهی رو به جلو فراهم کند. همانند شرکت‌ها، سازمان‌های غیرانتفاعی به‌طور فزاینده، نقش حیاتی مشارکت‌ها را در اجرای استراتژی موفق درک می‌کنند. بنابراین، قویاً دانشمندان را به بررسی بیشتر پتانسیل کاربردهای نوآوری باز در بخش غیرانتفاعی تشویق می‌کنیم.

نوآوری باز و سیاست‌گذاری عمومی
وآوری باز پیامدهای عمده‌ای برای سیاست‌گذاری عمومی دارد. چسبرو و ون‌هاوربرک (۲۰۱۲)، در مطالعه‌ای مربوط به پیامدهای سیاست‌گذاری نوآوری باز در اتحادیه اروپا استدلال می‌کنند که سیاست‌گذاری عمومی باید تحول بخش خصوصی به سمت استراتژی‌های نوآوری باز را دنبال کند. این مطالعه، با شروع فهم نوآوری باز مجموعه‌ای از دستورالعمل‌های گسترده را در مورد نحوه تسهیل نوآوری باز در اتحادیه اروپا و ایجاد رشد اقتصادی و مشاغل بیشتر توسط سیاست‌گذاری عمومی را گزارش می‌دهد. توصیه‌های آنها از نقاط عمل در آموزش و توسعه سرمایه انسانی، در مورد ایده‌های مربوط به نحوه تأمین مالی نوآوری باز شروع می‌شود تا رویکردی جدید به مالکیت معنوی در سازمان‌هایی با بودجه دولتی ادامه ‌یابد. توصیه‌های سیاست‌گذاری دیگر، نوآوری باز را با حمایت از شرکت‌های نوپا و کسب‌وکارهای کوچک و متوسط تسهیل می‌کنند که ایده‌های جدیدی را به بازار می‌آورند و رقابت را توسط شرکت‌های تأسیس‌شده تحریک می‌کنند. درنهایت، این گزارش از دولت‌ها می‌خواهد که دولت باز را گسترش دهند.

درمجموع، حمایت از سیاست‌گذاری نوآوری باز به‌ معنی فراتر رفتن از سیاست‌گذاری‌های نوآوری سنتی با رویکردهای جدیدی است که حوزه‌های سیاست‌گذاری مختلف را برای پیشبرد و حمایت از نوآوری قطع می‌کنند. ما باور داریم که بسیاری از اقدامات سیاست‌گذاری در کشورهای توسعه‌یافته برای دوره نوآوری بسته ایجاد شده‌اند و از آن زمان به بعد تاحد زیادی بدون تغییر باقی مانده‌اند. از آنجا که اقتصادها وارد دوران نوآوری باز شده‌اند، به همین ترتیب، سیاست‌گذاری نوآوری نیازمند تغییر است تا مؤثر باقی بماند. بنابراین، قویاً محققان و سیاست‌گذاران را به توسعه چارچوب‌های سیاست‌گذاری تشویق می‌کنیم که نوآوری باز را تسهیل می‌کنند.

وسعت جغرافیایی نوآوری باز
یکی  از جنبه های قابل توجه  اخیر، گسترش ابعاد جغرافیایی نوآوری باز است. در گذشته، مقالات نوآوری باز بر چرایی مهم‌بودن دانش خارجی متمرکز بودند، اما به‌ندرت آنجایی را که دانش باید منبع‌یابی شود در نظر گرفتند. اسکاوا، سونگ و کیم اظهار داشتند که از آنجا که نوآوری باز به‌طور فزاینده‌ای جهانی می‌شود و تحقیق و توسعه جهانی به‌طور فزاینده‌ای باز می‌شود، پیوند متقابل بین نوآوری باز و جریان‌های ادبیات مدیریت تحقیق و توسعه جهانی طبیعی است. اتصال نوآوری باز با جهانی‌شدن تحقیق و توسعه که در حال حاضر توسط تعداد رو به رشدی از  شرکت‌های چندملّیتی اعمال می‌شود، نوآوری باز را جالب‌تر خواهد کرد و مربوط به شرکت‌های چندملّیتی خواهد بود که با ابعاد جغرافیایی نوآوری باز در کشاکشند. سازمان نوآوری باز پیچیده‌تر می‌شود، زیرا مدیریت باید دانش را در بخش‌های مختلف جهان منبع‌یابی کند، درعین حال سازماندهی و هماهنگی داخلی جریان‌ دانش برای استخراج بیشترِ دانشی است که به صورت مشارکتی ایجادشده و  یا دارای منبع داخلی است.

با این‌حال، این که چگونه نوآوری باز با مدیریت تحقیق و توسعه جهانی در شرکت‌های چندملّیتی می‌تواند ترکیب شود تنها یکی از موضوعات بالقوه‌ای است که در آن  بُعد جغرافیایی را در نوآوری باز وارد می‌کنیم. محققان تأثیر تفاوت‌ها در فرهنگ سازمانی و نه ملی  را بر نوآوری باز در نظر گرفته‌اند. محققان اولیه نوآوری، نحوه تأثیرگذاری تفاوت‌های نوع دوم بر فرآیندهای نوآوری شرکت را بررسی کرده‌اند، شین، ونکاترامان و مک‌میلان (۱۹۹۵) به تفاوت‌هایی در شیوه‌های رهبری نوآوری بین کشورها با مطالعه ۳۰ فرهنگ ملی رسیده اند. بنابراین، بررسی ارتباط بین تفاوت‌ها در فرهنگ با تفاوت‌ها در بروز و موفقیت نوآوری باز به شناسایی تعدیل‌کننده‌ها و محدودیت‌های نوآوری باز کمک می‌کند.

یک رویکرد احتمالی برای محققان، تجزیه‌ وتحلیل تأثیر نوآوری باز در اقتصادهای آسیایی و مقایسه نتایج آن با اقتصادهای غربی است. تصور می‌شود که بیشتر فرهنگ‌ها در شرق دور، پیوندهای رابطه‌ای را به‌ جای رویکرد مبادله‌ای مورد استفاده در بیشتر اقتصادهای غربی ترجیح می‌دهند. چگونه فرهنگ‌های مختلف رویکرد ایجاد همکاری‌ها با خارجی‌ها را تغییر می‌دهند؟ چگونه بر سرعت ساخت و حل‌وفصل روابط تأثیر می‌گذارند؟ آیا روابط در اقتصادهای آسیایی با ثبات‌ترند؟ این امر، چه پیامدی برای مفهوم اعتماد در اقتصادهای آسیایی دارد؟ تا کنون شواهد مقدماتی مبنی تفاوت عملکرد  نوآوری باز در شمال و جنوب اروپا جود داشته است.  درحالی‌که ممکن است پیوندی نیز بین نفوذ سرمایه‌گذاران در کشور و ادراک نوآوری باز وجود داشته باشد.  

درنهایت، باید نقش خوشه‌های محلی را در تعیین اثربخشی نوآوری باز تجزیه و تحلیل کنیم. ادبیات نوآوری باز ارتباط شبکه‌های شرکت‌های مرتبط را به‌عنوان عامل کلیدی توانایی برای نوآوری موفقیت‌آمیز برجسته می‌کنند. خوشه‌های منطقه‌ای را می‌توان به صورت «نقاط جغرافیایی از شرکت‌ها و مؤسسات متقابلاً مرتبط در زمینه‌ای خاص» تعریف کرد. سیمارد و وست (۲۰۰۶) در  مطالعه خود، به این نتیجه رسیدند که مزایای نوآوری باز ممکن است در خوشه‌های منطقه‌ای که محیطی بهبودیافته برای تبادل اطلاعات فراهم می‌کنند و به این دلیل که همکاری بین شرکت‌ها (و سازمان‌های تحقیقاتی) در خوشه عامل کلیدی در موفقیت این قبیل خوشه‌هاست، بهتر محقق شوند. آنها به ارتباط بالقوه بین نظریه‌های رابطه‌ای تجزیه و تحلیل شبکه اجتماعی و فرآیندهای همکارانه که در قلب نوآوری باز قرار دارند اشاره کردند.

West, J., Salter, A., Vanhaverbeke, W., & Chesbrough, H. (۲۰۱۴). Open innovation: The next decade.‌

کد خبر: ۲۳٬۷۳۳

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha