تهمینه غمخوار؛ بازار: تجارت بینالملل مدرن یک فرآیند پیچیده است. از طرفی، عملکرد بهتر تجارت مستلزم اتصال در امتداد نه تنها راه زمینی، راه آهن و مسیرهای دریایی، بلکه در ارتباطات راه دور، بازارهای مالی و پردازش اطلاعات است.
ناکارآمدی در سیستمهای زیرساختی مرتبط با حمل و نقل، لجستیک و تجارت میتواند به شدت مانع از توانایی یک کشور برای رقابت جهانی شود. این چالش ها به ویژه در کشورهای در حال توسعه محصور در خشکی حاد است، زیرا تسهیل تجارت و ابتکارات ترانزیت برای آنها اهمیت ویژه ای دارد.
اتصال و ارتباطات به عنوان یک مفهوم شامل امکانات فیزیکی، خدمات و راه هایی برای تسهیل حرکت کالاها و افراد در داخل و خارج از مرزها بدون توجه به موقعیت نسبی آنها در یک شبکه است در حالی که اتصال اقتصادی یک کشور به ارتباط همه شرکای آن بستگی دارد. بهبود ارتباطات همچنین مستلزم دسترسی به اطلاعات مربوط به هزینه های تجاری و فاصله اقتصادی است که نشان دهنده میانگین هزینه دسترسی به بازار به عنوان خریدار یا تامین کننده است.
به طور کلی توافق بر این است که تمام قدرت های بزرگ اقتصادی در داخل و اطراف خشکی اوراسیا دارای منافع حیاتی در تقویت ارتباطات هستند به طوری که هریک از اقتصادهای عمده قاره ای به لجستیک برای جریان های تجاری دوجانبه توجه دارند. بر همین اساس، کشورهای اوراسیا باید عملیات شبکههای قارهای را گسترش دهند تا از اثرات شبکهای که ممکن است به بهبود پویایی اقتصادی آنها کمک کند، همراه با ظهور پلتفرمها و اکوسیستمهای دیجیتال شرکتها و منطقهای بهرهمند شوند. با توجه به برجسته بودن فاصله به عنوان عاملی که شدت همکاری اقتصادی در منطقه را محدود می کند، از بین تمام مناطق اقتصاد جهانی، اوراسیا از بهبود اتصال دیجیتالی بیشترین سود را خواهد برد.
علاوه بر این، از ۴۴ کشور اوراسیا، ۲۶ کشور محصور در خشکی هستند. در میان قدرتهای بزرگ اوراسیا، چین همچنان به دنبال هدف بلندپروازانه اتصال این کشور به اروپا از طریق راه زمینی با اجرای طرح یک کمربند_ یک جاده خود ادامه میدهد. از طرفی، روسیه و اتحادیه اروپا نیز ذینفعان ضروری هستند که بدون آنها، بعید است این ارتباط قارهای محقق شود. بنابراین آنها باید پاسخهای سیاستی نسبت به ابتکار چین ایجاد کنند که تمایل غیرمنتظرهای را برای همکاری نشان دهد. در واقع امکان همکاری در زمینه اتصال بین اتحادیه اروپا، چین و روسیه در آسیای مرکزی وجود دارد.
چین «یک کمربند_ یک جاده» را برای اتصال قاره از طریق «جادههای ابریشم در خشکی و دریا» ارائه کرد و در عین حال، بانک سرمایهگذاری زیرساخت آسیا را به عنوان یک موسسه مالی برای اجرای این طرح راهاندازی نمود. از سوی دیگر، روسیه تحت تأثیر رونق کالاها از رشد اقتصادی برخوردار بوده و سیاست توسعه ای را برای خاور دور تجسم کرده، ضمن اینکه تأسیس اتحادیه اقتصادی اوراسیا را برای تقویت پیوندهای اقتصادی خود با آسیای مرکزی دنبال کرده است.
هدف نهایی این تلاش ها رفع موانع تجاری بین کشورهای منطقه و تقویت تجارت و سرمایه گذاری درون منطقه ای است. بر همین اساس، استدلال شده است که یکپارچگی اقتصادی لزوماً به سطح بالاتری از رفاه منجر نمی شود، مگر اینکه یکی از شرکای تجاری طبیعی نباشد.
تجزیه و تحلیل توسعه پیوندهای درون دولتی در اوراسیا نشان می دهد که منشا آن بازار محور بوده است. بنابراین، بهبود اتصال به طور مداوم در اطلاعیه های سیاست اقتصادی خارجی مهم توسط رئیس جمهور چین، اسناد رسمی یک کمربند_یک جاده و گزارش کمیسیون اروپا مبنی بر ارتباط اروپا و آسیا ذکر شده است. افزون براین، در هر انحطاط سیاسی دوجانبه، اگر پایه اقتصادی قوی باشد، شانس بقای اتصال به دست آمده، وجود دارد.
منطقه مورد توجه دیگر، کمربند کشورهای اروپای شرقی است که از کشورهای بالتیک لیتوانی، لتونی و استونی تا بلاروس، اوکراین و مولداوی امتداد دارد. این مناطق که بین هسته های اروپایی و آسیایی اوراسیا واقع شده اند، از نظر جغرافیایی مستقیماً در جایی قرار دارند که قاره اوراسیا به دو قسمت تقسیم شده است. این منطقه شاهد رقابت و رویارویی بین کشورهای اوراسیا بوده است که با دورههای همکاری با شدتهای متفاوت در هم آمیخته است در حالی که از نظر سیاسی، اروپای شرقی امروز از همگن بودن فاصله زیادی دارد.
بر همین اساس، تجزیه و تحلیل شبکه های تجاری و ساختار آنها باید سؤالات مهمی را در مورد رابطه بین آنها و زمینه های ژئوپلیتیکی که در حال حرکت هستند، مطرح کند در حالی که زندگی و فعالیت بازرگانان، از یک سو، مستقیماً تحت تأثیر جاه طلبی های ژئوپلیتیکی دولت و ملت های متعدد قرار می گیرد.
آنها همچنین به دنبال استفاده ابزاری از شبکههای تجاری و جوامعی هستند که در سرتاسر قلمرو خود به عنوان ابزاری برای گسترش دامنه و نفوذ خود از نظر ژئوپلیتیکی استفاده میکنند. اقدامات چنین قدرتهای بزرگ اوراسیا و پویایی پروژههای مختلف ژئوپلیتیکی میتواند پیامدهای مهمی برای سیاستهای خارجی کشورهای ضعیفتر که بین همسایگان قدرتمندتر فشرده شدهاند در بر داشته باشد. بنابراین، منافع قدرتهای بزرگ و منطقهای در ارتقاء ارتباط بیشتر در اوراسیا قابل بحث و بررسی است.
استراتژی روسیه در اتصالات اوراسیا
روسیه با روحیه جسورانه اقتصادی خود به دنبال بازگرداندن جایگاه خود در صحنه بین المللی از طریق جاه طلبی های روشن در جهت افزایش نفوذ در همسایگی نزدیک خود است زیرا پوتین معتقد است که روسیه باید در سطح بین المللی جایگاهی تأثیرگذار داشته باشد که به بهترین نحو با منافع کشورش به عنوان یکی از مراکز جهانی منطبق باشد. در عین حال، باید شرایط خارجی مطلوبی، برای نوسازی اقتصاد روسیه ایجاد شود.
در سالهای گذشته، به منظور تقویت بیشتر یکپارچگی منطقهای، سازمانهایی به رهبری روسیه وجود داشتند که به عنوان سکوی پرتاب پروژه اتحادیه اوراسیا پوتین عمل میکردند که در درجه نخست، بیشتر کشورهای اوراسیا به عنوان اعضای کشورهای مشترک المنافع (CIS) روابط تاریخی خود را حفظ کردند؛ در حالی که اعضای فعلی، روسیه، ارمنستان، آذربایجان، بلاروس، قزاقستان، قرقیزستان، مولداوی، تاجیکستان و ازبکستان هستند.
اوکراین بطور رسمی یک شرکت کننده است، اما عضو این کشورها نیست و گرجستان در سال ۲۰۰۹ پس از جنگ کوتاه خود با روسیه، از این مجموعه خارج شد. کشورهای مشترک المنافع، با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی با هدف حفظ روابط بین جمهوری های اتحاد جماهیر شوروی سابق شکل گرفت.
روسیه که مهمترین بازیگر اقتصادی در اتحادیه اقتصادی اوراسیا است، هنوز به عنوان یک بازیگر قوی اقتصادی در آسیا ظاهر نشده است
علاوه بر آن، کشورهای مستقل مشترک المنافع همچنان یک ارتباط سست از دولت ها با هدف اعلام شده هماهنگ کردن سیاست خارجی و اقتصادی آنها باقی مانده است؛ اگرچه کشورهای عضو نتوانستند این جاه طلبی ها را به طور کامل نهادینه کنند. با این حال کشورهای CIS، هنوز نقشی حیاتی در اوراسیا ایفا می کنند در حالی که قدرت های خارجی مانند آمریکا، اتحادیه اروپا و ترکیه نیز با کشورهای پس از فروپاشی شوروی درگیر هستند. آنها رقابت شدیدی با روسیه دارند که به طور سنتی در آنجا حضور دارند و چین تازه وارد شده است.
روسیه که مهمترین بازیگر اقتصادی در اتحادیه اقتصادی اوراسیا است، هنوز به عنوان یک بازیگر قوی اقتصادی در آسیا ظاهر نشده است. روابط این کشور همچنان بیشتر بر اتحادیه اروپا متمرکز است که به دلیل تحریم های غرب به اقتصاد این کشور آسیب زیادی وارد کرده است. تمرکز سیاست روسیه بر سازمان همکاری شانگهای و مثلث ریک شامل روسیه، هند، چین با هدف تحقق چشم انداز اوراسیای بزرگ، چند برابر شده است، زیرا رقابت چین و هند در کنار تشدید رقابت ایالات متحده و چین افزایش یافته است. از طرفی، هدف روسیه به عنوان رهبر فضای پس از اتحاد جماهیر شوروی، تضمین ادغام نزدیکتر با اروپا بوده است.
اروپای بزرگ در مفهوم سازی مسکو از لیسبون تا ولادی وستوک امتداد داشت که با جهت گیری شبکه جاده ای آن، منعکس شده است. پس از بحران مالی جهانی ۲۰۰۸ تا ۲۰۰۹، هدف اصلی جذب سرمایه گذاری برای سیبری و خاور دور روسیه و ترویج گشایش آن به چین و کشورهای آسیا و اقیانوسیه بود.
بر همین اساس، انتظار می رود در تلاش های مشترک روسیه و چین، نیروهای محرکه ای که جنبش اوراسیا مرکزی به رهبری قزاقستان، روسیه و بلاروس و ابتکار کمربند_ جاده در پشت آن قرار دارند، اوراسیا مرکزی را متحول کنند. همانطور که در گزارش در مورد تغییر نقش ادغام اوراسیا برای اقتصاد روسیه تاکید شده است، انتظار می رود اوراسیا شرایطی را برای توسعه پایدار و ارتقای استانداردهای زندگی کشورهای عضو خود ایجاد کند.
از این رو، تلاشها برای بهبود ارتباط با بازارهای جهانی و مدرنسازی تحت تحریمهای غرب ادامه دارد که همچنان چالشی برای اقتصاد روسیه است. طرح یک کمربند_یک جاده و صندوق راه ابریشم، سرمایه گذاری در زیرساخت های جذاب برای روسیه را تسهیل می کنند.
در همین راستا، استدلال می شود که یک کمربند_یک جاده و اتحادیه اقتصادی اوراسیا با کمک یکدیگر مشکل اتصال را برای اقتصادهای محصور در خشکی آسیای مرکزی حل می کنند. به عنوان مثال، اتحادیه اوراسیا نقش مهمی در بهبود دسترسی اعضای خود دارد، به طوری که چهار کشور از پنج جمهوری آن محصور در خشکی است.
همانطور که گفته شد، همکاری مسکو و پکن، فرصتی برای تبدیل آسیای مرکزی به منطقه توسعه مشترک است که کاری دشوارتر از آنچه امروز در میان کشورهای عضو اتحادیه اروپا وجود دارد، نیست. بر همین اساس، می توان گفت که اتحادیه اقتصادی اوراسیا و طرح یک کمربند_یک جاده بدون شک مکمل یکدیگر هستند.
ترکیب این ابتکارات ممکن است پایه و اساس فضای همکاری اقتصادی را که در ایده مشارکت اوراسیای بزرگ پیش بینی شده است، ایجاد کند که تا حد امکان از همه موانع آزاد باشد.
ابتکار کمربند چینی
اتحادیه اروپا و چین از طریق تسهیلات اتصال اروپا (CEF) و استراتژی اتصال اروپا و آسیا و ابتکار کمربند_ جاده ، هدفی چون تغییر شکل و ادغام مناظر در داخل و خارج را دنبال می کنند. اینجاست که همکاری عمیق تر از طریق مشاوره در سطح دولت، تلاش های مشترک صنعتی یا بخشی و تبادلات اجتماعی و بین فردی بیشتر می تواند هماهنگی سیاست دوجانبه را افزایش دهد.
حفظ برخی از مناطق اصلی مرزی اوراسیا، مانند سین کیانگ و تبت، نگرانی بزرگی برای چین ایجاد کرده است. از این رو، پکن برای گسترش دامنه خود، روی فرصت های استراتژیک در آسیای مرکزی شرط بندی کرده است. از این رو، توسعه اقتصادی این مناطق مرزی چین به منظور دستیابی به ادغام عمیق تر آنها در اقتصاد مدرن چین باید تسریع شود چرا که ژئوپلیتیک و الزامات داخلی دولت سازی در محور اوراسیایی پکن در هم تنیده شده اند.
ابتکار «یک کمربند، یک جاده» شامل کمربند اقتصادی جاده ابریشم است، یک گذرگاه بین قاره ای که چین را از طریق زمینی به آسیای جنوب شرقی، جنوب آسیا، آسیای مرکزی، روسیه و اروپا متصل می کند. همچنین، جاده ابریشم دریایی قرن بیست و یکم، یک مسیر دریایی است که مناطق ساحلی چین را با جنوب شرق و جنوب آسیا، اقیانوس آرام جنوبی، خاورمیانه و شرق آفریقا تا اروپا وصل می کند.
بنابراین، این تشکیل از شش کریدور بزرگ اقتصادی است که قرار است به عنوان پل زمینی جدید اوراسیا عمل کند. این ابتکار دارای دو لایه و بعد بین المللی و داخلی، مربوط به پروژه های زیرساختی انجام شده با کشورهای همسایه و پروژه های انجام شده در مناطق داخلی چین است.
بنابراین، چین تقریباً مطمئن است که از طریق ابتکار یک کمربند_-یک جاده خود، بزرگترین سرمایه گذار در آسیای مرکزی باقی خواهد ماند چرا که تنها کشوری است که می تواند بسیار بالاتر از آنچه کشورهای غربی و روسیه می توانند ارائه دهند ، سرمایه گذاری های عظیم را برای منطقه انجام دهد.
با این حال، موانعی برای این پروژه در جهت دستیابی به تأثیر اقتصادی بالاتر وجود دارد که می تواند به مشاغل محلی بیشتر و انتقال دانش مربوط باشد. صرف نظر از این موضوع، افزایش مشارکت چین در آسیای مرکزی احتمالاً یک پدیده بلندمدت است و نقطه عطفی در تاریخ و توسعه اقتصادی آسیای مرکزی پس از شوروی در نظر گرفته می شود.
این ابتکار، فرصتی را برای تقویت ارتباط محلی و منطقه ای کشورهای آسیای مرکزی با ایجاد تأسیسات زیرساختی و زمانی که با تلاش برای صنعتی سازی محلی ترکیب می شود، ارائه می دهد. گستره تجارت همراه با تامین مالی چین بهترین فرصت را برای خارج کردن مردم محلی از انزوا، فقر و به حاشیه راندن خواهد داشت.
ایران و منافع آن از اتصالات
از آنجایی که یکپارچگی اقتصادی به دستیابی به نرخ رشد اقتصادی بالاتر در اروپا و آسیا کمک می کند، دیگر کافی است که ایران را فقط یک کشور خاورمیانه ببینیم. در ابتکارات اوراسیایی پکن، ایران نقش حیاتی دارد. این موضوع به خوبی با دیدگاه متفکران استراتژیک ایرانی مطابقت دارد که مدتها استدلال کردهاند که در شرایط جدید اوراسیا، ایران نه به خاورمیانه، بلکه به غرب آسیا، فضایی بین اروپا و آسیا، تعلق دارد.
کریدور اقتصادی چین_آسیای مرکزی_غرب آسیا، جایی که ایران قطب مرکزی آن است، شبکه ای از پیوندهای زمینی را در جاده ابریشم جدید تشکیل می دهد. کریدور اقتصادی غرب آسیا از اهمیت استراتژیک بالایی برخوردار است زیرا به چین اجازه می دهد تا به آب های گرم دریای مدیترانه دست یابد و از روسیه اجتناب کند.
چین با گنجاندن ایران در نظم نوظهور اوراسیا به موقعیت منطقهای قویتری دست خواهد یافت و در عین حال دیدگاه جایگزین، پیچیدهتر و جامعتر خود را نسبت به امور جهانی ترویج میکند. چنین گزینهای برای بازیگری که موقعیت رهبری خود را در منطقه شکل میدهد و راهبردی به سمت غرب میسازد که اوراسیا در مرکز آن قرار دارد، بسیار مفید به نظر میرسد. در همین حال، مقامات ایران نیز بر تعمیق روابط با کشورهای آسیایی تاکید دارند.
چنین سیاستی ناشی از تصور آنها از نظام بینالملل است که دوران گذار را سپری میکند و در آن قطب قدرت اقتصادی و سیاسی به تدریج از غرب به شرق به سمت آسیا تغییر میکند. به نظر آنها، این گذار به قدرت های در حال ظهور و بازیگران منطقه ای فضای بیشتری برای شکل دادن به نظم بین المللی می دهد.
دولت فعلی در تهران به دنبال افزایش ارتباطات با کشورهای آسیایی تحت سیاست شرق و هدف آن تغییر تمرکز از صادرات نفت به پروژه های سرمایه گذاری است. واقعیت های ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک نیز جای خود را به همکاری استراتژیک با روسیه می دهد.
ایران همچنین یک بازیگر مهم در ابتکار اتصال کریدور شمال_جنوب؛ یعنی کریدور بین المللی حمل و نقل روسیه است. علاوه بر آن، واقعیت های استراتژیک در منطقه تحت تأثیر همکاری روسیه و ایران در دو جبهه نظامی و اقتصادی است در حالی که عدم حضور نیروهای مسلح غیر متعلق به طرفین در دریای خزر، ترس آنها از حضور نظامی ناتو در منطقه خزر را برطرف می کند. این موضوع، یک دستاورد از دیدگاه روسیه و ایران است.
نظر شما