۱۶ آذر ۱۴۰۰ - ۰۷:۰۶
طرح‌های استانی و ضرورت برنامه‌ریزی غیرمتمرکز در اجرای آنها
یادداشت؛

طرح‌های استانی و ضرورت برنامه‌ریزی غیرمتمرکز در اجرای آنها

همدان- «اجرای برنامه های منطقه‌ای و استانی و نگاه به پتانسیل و ظرفیت آن ها در مسیر توسعه به برنامه غیرمتمرکز نیاز دارد»؛ این جمله بخشی از یادداشت بهرام هاشمی؛ مشاور و تحلیلگر اقتصادی برای بازار است:

بهرام هاشمی؛ بازاروجود متخصص و مدیر برنامه ریزی و فرآیند آن رابطه مستقیم و تاثیر گذاری در ارکان و سطوح جامعه و کشور و تابع هدف دارد ضمن اینکه تاثیرات آن بر توسعه و عدم توسعه، توسعه همگون و ناهمگون کشور، عدالت و احساس عدالت برای کشور و جامعه هدف، بهره وری، اولویت بندی مسائل و مشکلات و حفظ و رشد و رقابت پذیری در سطح بین الملل و منطقه و غیره مشخص است.

همان طور که مسلم است شناخت نقاط ضعف و قوت و همچنین نقاط تهدید، فرصت، سرعت، درصد رشد و آیندهنگری با آینده پژوهی انجام شده و همگرا بودن با قوانین و مقررات بالادستی (برنامه اول تا ششم و هفتم، اقتصاد مقاومتی، گام دوم انقلاب) می تواند برای یک کشور، استان و بنگاه اقتصادی و صنعتی و یا یک قشر اثرات مناسبی را به همراه داشته باشد.

همین جمله مورد تاکید قرار می دهد که باید در مجلس (ریاست و اعضای کمیسیون برنامه و بودجه)، در دولت (معاون برنامه ریزی و ریاست و مدیران سازمان برنامه و بودجه) و وزارتخانه ها، سازمان ها و شرکت های دولتی و خصوصی و بنگاه های اقتصادی، صنعتی و خدماتی از مدیران تحصیل کرده و باتجربه که عموماً مدیران مهندس برنامه ریز که مسلط به مدیریت ریسک و مدیریت بحران و استراتژیک و پروژه و مدیریت مهندسی مالی (مهندسان صنایع) هستند؛ استفاده کرد؟

البته در بخش خصوصی با هدف کسب سود توجه به این مهم برای بنگاه های اقتصادی بزرگ بالای ۹۵ درصد و در بنگاه های کوچک و متوسط زیر ۴۰ درصد و در شرکت ها و بنگاه های صنعتی ۳۰ درصد، خدماتی ۱۵ درصد و ارکان بزرگ وزارتخانه ها و سازمان های دولتی و استان ها و مجلس که از نیازهای ضروری است، به کمتر پنج درصد می رسد و عموماً از کسانی که تجربه فرهنگی و علوم انسانی و تحصیلان زیر شاخه علوم انسانی دارند استفاده می شود.

به عنوان مثال ریاست برنامه و بودجه در دولت و مجلس از فرهنگیان و بدون تخصص و تحصیلات مرتبط با برنامه ریزی است و متاسفانه بعضی از سازمان ها و شرکت های خدماتی دولتی از رشته تحصیلی و با تجربه حسابداری به غلط جهت برنامه ریزی و تخصیص منابع استفاده می کنند و از حقوق و مزایای مدیر برنامه ریزی و اقتصادی استفاده می کنند که معمولاً این نوع مدیران از رانت حزبی، انتخاباتی، فامیلی وغیره نیز استفاده می کنند که معمولاً در استان، سازمان و شرکت به دلیل عدم بهره وری، کسری بودجه، عدم آینده نگری و مشتری مداری با چالش های زیادی مواجه هستند؛ مانند نبود برخی از کالاها و اقلام که هر بار شوکی را به بازار وارد می کنند.

برنامه ریزی یکی از مهم ترین و با اولویت ترین ارکان مدیریت است؛ آثار به جای مانده از زندگی بشر اولیه طی صدها هزار سال پیش نشان می دهد که در هر زمانی برنامه ریزی به نوعی صورت می پذیرفته است

جا دارد در این مسیر به سیر تکامل برنامه ریزی نگاهی بیندازیم؛ برنامه ریزی یکی از مهم ترین و با اولویت ترین ارکان مدیریت است؛ آثار به جای مانده از زندگی بشر اولیه طی صدها هزار سال پیش نشان می دهد که در هر زمانی برنامه ریزی به نوعی صورت می پذیرفته است.

از بدوی ترین و ساده ترین فعالیت های گروهی بشر در رفع نیازهای خود (نظیر شکار یا خوشه چینی) تا جدیدترین و پیچیده ترین فعالیت های اقتصادی، اجتماعی و صنعتی که عمدتاً از اواخر قرن هفدهم و در چارچوب صنایع و بازرگانی رونق گرفت و در دوران انقلاب صنعتی متجلی شد عموماً نیاز به برنامه ریزی را ثابت می کند چراکه گردآوری افراد و ابزار و سازماندهی و هدایت آن ها در زمان مناسب برای شکار، مدیریت اولیه را به برنامه ریزی ابتدایی پیوند می داد.

مراکز بزرگ تمدن باستان نظیر چین، مصر، ایران، یونان و روم هرکدام به سهم خود دارای برنامه ریزی های ضمنی بوده اند؛ اولین برنامه ریزی توسعه به اوایل دوران زمامداری استالین در اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی سابق برمی گردد؛ کمی پس از سال ۱۵۰۰ میلادی، عقاید ماکیاولی مبتنی بر لزوم حداکثر استفاده از هر چیز در خدمت حاکم، طرفداران زیادی یافت.

در حدود سال ۱۶۵۰ میلادی، لویی چهاردهم، امپراتور فرانسه زندگی روزمره و شیوه حکومت خود را بر اساس یک زمان بندی دقیق قرار داده بود که طبیعتاً دستگاه دولت نیز تا حدودی ملزم به رعایت این برنامه ریزی بود.

در اواخر قرن ۱۷ برنامه ریزی با اهدافی صرفاً اقتصادی متجلی شد؛ توماس هابز؛ دانشمند انگلیسی بر این باور بود که منافع افراد، انگیزه واقعی حرکات و فعالیت آنان است.

در قرن ۱۸ آدام اسمیت اقتصاد دان معروف انگلیسی اصل تخصیص، تفکیک و تقسیم کار را ارائه نمود و در سال ۱۸۳۲ چارلز بابیچ روش علمی مدیریت را مورد تاکید قرار داد؛ مدیریت علمی فردریک تیلور در اواخر قرن نوزدهم پدید آمد که چیزی جز یک ساختار برنامه ریزی و به تبعیت آن سازماندهی نبود و دهه های میانی قرن بیستم شاهد دو نوع برنامه ریزی متمرکز برگرفته از نظام سوسیالیستی و برنامه ریزی غیر متمرکز، ناشی از نظام کاپیتالیستی بوده است.

از سویی، توجه به برنامه ریزی از نظر دین مبین اسلام نیز بایستی همواره مدنظر باشد چنانکه دین مبین اسلام نیز به برنامه ریزی توجه خاصی دارد؛ در آیه شریف ۴۵ سوره مبارکه اعراف آمده است«به موسی در هر موردی پند دادیم و به او گفتیم آنها را با قوت اجرا کن و به قوم خود فرمان ده که بهترین آنها را انتخاب کنند و اجرا نمایند» و این یعنی در برنامه ریزی باید بهترین روش را انتخاب نمود و آن را با تمام توان انجام داد.

در  آیه شریف ۴۷ سوره مبارکه یوسف می فرماید: یوسف گفت ۷ سال پی در پی کشت کنید و آنچه را درو کردید جز اندکی را که می خورید در خوشه اش کنار بگذارید.

پرواح است که برنامه ریزی ماهیتاً با پیش بینی همراه است، اصولاً قبل از این که عملی انجام شود بایستی نوع کار و چگونگی انجام آن را معلوم کرد؛ از سویی، برنامه ریزی یک نظام تصمیم گیری است و بر نتایج مطلوبی تاکید دارد که در آینده به دست می آید بدین ترتیب، عملیات برنامه ریزی جهت ۶ عامل صورت می پذیرد: ۱- تعیین مسیر، ۲- کاهش تاثیر تغییرات، ۳- افزایش کارایی و اثر بخشی، ۴- تغییر محیط، ۵- تدوین استاندارهایی برای تسهیل کنترل و ۶- کاهش ضایعات و اضافات.

بدین ترتیب بایستی در تمامی امور به این مهم توجه شود؛ در نظام متمرکز معمولاً برنامه ریزی برای کل سیستم یا سازمان و یا کشور به صورت یکسان انجام می شود و سطوح پایین تر سازمان دخالتی در برنامه ریزی ندارند و ارتباط به صورت یکطرفه و از جانب مقامات بالا به طرف مجریان در سطوح پایین جریان دارد.

اما در نظام برنامه ریزی غیر متمرکز تصمیمات در پایین ترین سطوح یعنی واحدهای اجرایی اتخاذ، ارتباط به صورت دو طرفه و در تمام سطوح جریان دارد و توجه به نیازها، امکانات و انتظارات در مناطق مختلف کشور یا سازمان بیشتر لحاظ می شود.

از سویی دیگر موضوع برنامه ریزی استراتژیک و عملیاتی مطرح است؛ به نوعی که برنامه ریزی استراتژیک به منافع آتی سازمان توجه می کند اما برنامه ریزی عملیاتی به منافع فعلی واحدها توجه دارد ضمن اینکه برنامه ریزی عملیاتی نسبت به برنامه ریزی استراتژیک بطور نسبی مخاطرات کمتری دارد.

برنامه ریزی استراتژیک روش های نو و تجربه نشده را نیز مورد مطالعه قرار می دهد

برنامه ریزی عملیاتی بیشتر بر بازدهی و کارایی (انجام درست کار) تاکید دارد ولی در برنامه ریزی استراتژیک اثر بخشی و انتخاب اهداف مناسب مد نظر است (یعنی انتخاب کارهای درست)؛ در برنامه ریزی عملیاتی روش های کار غالباً تجربه شده و متکی به دستاوردهای گذشته است در حالی که برنامه ریزی استراتژیک روش های نو و تجربه نشده را نیز مورد مطالعه قرار می دهد.

در برنامه ریزی استراتژیک ساختار، شرایط و محیط متغیر فرض می شود بنابراین تصمیمات باید با انعطاف بیشتر اتخاذ شود ولی در برنامه ریزی عملیاتی ساختار و شرایط محیطی دارای ثبات نسبی فرض می شود و انعطاف پذیری تصمیمات کمتر است.

مطالب عنوان شده مورد تاکید قرار می دهد که اجرای برنامه های منطقه و استانی و نگاه به پتانسیل و ظرفیت آن ها برای توسعه نیاز به برنامه غیرمتمرکز دارد و باید به این موضوع توجه کرد.

کد خبر: ۱۲۰٬۸۳۸

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha