۳۰ مرداد ۱۴۰۰ - ۰۵:۰۹
روحانی گرفتار خطای «اعداد بی معنی» بود| مدیران دولتی به شدت گرفتار خطای زیان گریزی هستند!
خطاهای تصمیم گیری دولت سابق (بخش نخست)

روحانی گرفتار خطای «اعداد بی معنی» بود| مدیران دولتی به شدت گرفتار خطای زیان گریزی هستند!

مصطفی مالکی تهرانی فعال اقتصادی و نویسنده کتاب ۱۰۱ خطای تصمیم گیری در گفتگو با بازار معتقد است: امروز بسیاری از تصمیمات اقتصادی کشور ناشی از خطاهای تصمیم گیری است که دولت جدید باید از آنها پرهیز کند.

مهران ابراهیمیان؛ بازار: در خصوص بررسی رفتارهای مسئولین در حوزه خطاهای تصمیم گیری در مدیریت و ارایه راهکارهای موثر در این حوزه  با دکتر مصطفی مالکی، کارشناس اقتصاد رفتاری و نویسنده کتاب صد و یک خطای تصمیم گیری به گفتگو پرداخته ایم. وی نویسنده کتاب نقش المانهای شهری در تعاملات اجتماعی، انسان جهان شمول و چندین کتاب دیگر و از فعالان اقتصادی است.   او در کتاب ۱۰۱ نکته مدیریتی به سوگیری ها و خطاهای تصمیم گیری اشاره کرده و معتقد است بسیاری از مشکلات اقتصادی ناشی از همین سو گیری های غلط مسئولان در نظام تصمیم گیری است و ای بسا این تصمیمات نادرست با نیت خیر هم اتخاذ می شود اما آنچه را که ما در وضعیت فعلی  اقتصاد با وجود نیروی انسانی  ارزان و زیاد و منابع انرژی و زیر زمینی فراوان شاهد هستیم، نتیجه همین تصمیمات است. بخش اول این گفتگو را که سعی کرده به خطاهای بزرگ دولت اقای روحانی، نگاه دیگر بیندازد را، در زیر می خوانید: 

*شما در کتاب خود بر خطاهای تصمیم گیری زیادی اشاره کردید که نشان می دهد بسیاری از تصمیمات به ویژه در اقتصاد به رغم این که در ظاهر ناشی از «تصمیمات عقلایی» است اما سوگیری ها در تصمیم گیری در نهایت منجر به نتیجه  نادرست می شود.  فاصله گرفتن از اصل عقلایی بودن تصمیمات اقتصادی به تازگی بسیار مطرح شده به ویژه با گسترش اقتصاد رفتاری. لطفا در ابتدا و برای ورود به بحث به سابقه شناخت این خطاهای تصمیم گیری اشاره کنید.
اعتقاد اقتصاددانان در قرن های گذشته به گونه ای بود که دولت ها باید تصمیمات کلان اقتصادی اتخاذ کنند و این تصمیمات باید به خلق ثروت و ارزش در جامعه منجر شود.

به تدریج در اواسط قرن هجدهم و پس از جنگ جهانی دوم عده‌ای به این جمع بندی دست یافتند که همواره  تصمیمات عقلانی که پیشتر اقتصاددانان آن را پایه و اساس رفتار اقتصاد می دانستند؛ صحیح و یا کامل و جامع نیست و گاهی اوقات در چنبره اتفاقاتی قرار می گیرد که از خصوصیات روانی افراد و جامعه به شدت متاثر می شود.  بنابراین فرضیه نخست اقتصاد رفتاری از آن ناحیه شکل گرفت. در هر صورت بسیاری از تصمیم گیری هایی که منبعث از تصمیمات عقلانی نیست به اقتصاد رفتاری باز می گردد و اگر قرار باشد بر اساس اقتصاد رفتاری  و تصمیم گیری های شخصی عمل کنیم به طور قطع با نتایج خطا مواجه خواهیم بود.

 کتاب اخیر بنده به حوزه اقتصاد رفتاری پرداخته که چه تصمیم های اشتباهی مردم و مسئولین می گیرند و چه راهکارهایی برای خروج از این بحران وجود دارد.  باید توجه داشت این مسأله تنها منوط به اکنون نیست بلکه تمامی انسان ها در طول تاریخ می توانستند با این گونه  مسایل دست به گریبان باشند.

*در این کتاب خطاهایی که حوزه تصمیم گیری را در  بخش خرد و کلان تحت تاثیر قرار می دهد، وجود دارد. اما با تغییر دولت مایلم به خطاهای تصمیم گیری دولتمردان بیشتر بپردازیم. از نگاه شما جالب ترین خطا در حوزه مدیریتی و در سطح کلان که در شکل گیری وضعیت موجود موثر بوده، چیست؟ *
نمی توان برای خطاها خیلی  تقدم و تأخر قایل بود  و به عقیده من تمامی این موارد سوگیری از اهمیت یکسانی برخوردارند اما یکی از موضوعاتی که در سال های اخیر با جلوه بسیاری همراه بوده است، خطای «تعمیم تصمیم سطح خرد به کلان» است به طور مثال در زندگی شخصی خودمان یک عادت حسنه به صورت یکنواخت مشاهده می شود یعنی اگر شخصی فاقد شغل مناسب باشد اجازه نمی‌دهیم که برای خواستگاری دخترمان اقدام کند اما آیا می توان آن را به  کل جامعه تعمیم دهیم که اگر شخصی شغل مناسبی نداشت اجازه ازدواج ندارد؟ امروز بسیاری از تصمیمات اقتصادی که در کشور با آن دست به گریبان هستیم ناشی از این گونه خطاهای تصمیم گیری بوده است یعنی طرف مهندس بوده و طرحی را در حوزه مسکن ارایه داده و آثار تورمی آن برای چند سال شهره شد و یا هم اکنون حاشیه نشینی در برخی نقاط به شدت گسترش یافت.

روحانی گرفتار خطای «اعدادبی معنی» بود| مدیران دولتی به شدت گرفتار خطای زیان گریزی هستند!

*در ارتباط با خطاهای تصمیم گیری بیشتر توضیح بدهید.
تصمیمات شخصی که در زندگی یکایک هریک از افراد به ویژه مدیران نقش دارد به تصمیمات کلان در حوزه اخلاق، فرهنگ، سیاست تبدیل می شود و این موجب می شود که کلان کشور در چنبره تصمیمات خرد گرفتار شود.  دولت به جای این که به دنبال بهبود مستمر فضای کسب و کار باشد خود را درگیر ساختمان، تولید خودرو، تخم مرغ، هویج و گوجه می کند. حتی یک زمانی با رییس دولتی مواجه بودیم که  عنوان می کرد که با  پول یارانه سرمایه گذاری کنید که برای آینده است در حالی که وظیفه دولت در حوزه اقتصاد این موارد نیست و نباید مسکن مهر بسازد یا خودرو سازی با مفهوم امروز داشته باشد.

یک خطای دیگری که باید به آن اشاره کنم، خطای «شبیه به من» است به طوری‌که در یک سازمان و اداره تمامی انسان ها شبیه به هم هستند اگر یک نفر برای خرید فرش قسطی اقدام کند، همه دنباله رو آن با مراجعه به تعاونی  اداره خود در پی خرید فرش قسطی خواهند بود بدون این که نیازی به فرش داشته باشند و باید بگوییم همه در تلاش هستیم تا زندگی های خود را شبیه یکدیگر سازیم و خطای شبیه به من بسیار اشکال دارد. این نوع خطادر میان سازمانها نیز هزینه های سنگینی را به جامعه تحمیل کرده است. به عنوان مثال زمانی ایجاد بانک از سوی نهادها و دستگاه های دولتی و عمومی دنبال شد و در مقطعی دیگر  ایجاد کارخانه ماکارانی، پفک و کاشی و  حتی خودرو سازی در هر استان  مطرح شد که در نهایت هزینه های اتلاف شده و نشده از جیب مردم به شکل تورم پرداخت شد.  

*آیا می توان این خطا را هم به ماجرای بورس و رفتارهایی که از پس آن شکل گرفت و یا موج حرکت به سوی رمز ارزها تعمیم داد؟ *
هنگامی که حکومت ها بسته می شوند و قدرت تفکر از مردم گرفته می‌شود بخشی از رفتارها به شدت متاثر از خطای شبیه به من می شود. یعنی همه از یک شبیه سازی  به سوی خطای دسته جمعی می روند.

به شانه خالی کردن مسئولین در برابر خطایشان که به شدت هم در بین مدیران دولتی رواج دارد، «خطای زیان گریزی» گفته می شود

* با توجه به اشاره صد و یک خطای تصمیم گیری در این کتاب، آیا  این خطاها می تواند بهانه ای باشد تا مسئولین به جای شناخت این خطاها و اصلاح آن از پاسخگویی نسبت به وضعیت موجود شانه خالی کنند؟
به شانه خالی کردن مسئولین در برابر خطایشان که به شدت هم در بین مدیران دولتی رواج دارد، «خطای زیان گریزی» گفته می شود. معمولا انسان جایی می رود و هزینه بسیاری را در ارتباط با بخش های مختلف از جمله نیروی انسانی، اداری و... صرف می کند و برای فرار کردن از بار این هزینه و اثبات درست بودن تصمیم همین فرآیند را ادامه می دهد. یعنی خطا های قبلی به همراه این خطا موجب  درجا زدن و حتی عقب ماندن شده و ما روز به روز از تحقق موفقیت ها فاصله می گیریم.

بسیاری از انسان ها در زندگی شخصی خود حرکت نمی کنند و نسبت به آن چیزی که دارند قانع هستند و شاید خیلی تلاش نکنند البته در سطح خرد شاید این عمل آن ها درست بنظر برسد اما در سطح کلان اقتصاد، تولید ناخاص ملی GDP کشور با اشکال مواجه می شود. هنگامی که از GDP صحبت می شود منظور درآمد تک تک افراد در کشور است همانند این که پدر، مادر و فرزند یک خانواده  قانع باشند و به طور حتم پیشرفت و رشدی را شاهد نخواهند بود و در واقع حرکت رو به جلوی آن ها دچار اشکال و ایراد می شود و این نقطه مقابل اقتصاد مقاومتی است و به جای اینکه همه تلاش کنیم و از ترک فعل جلوگیری کنیم و پاسخگو باشیم؛ همچنان منتظر هستیم شاید اتفاقی رخ دهد.

*چه کنیم تا در اثر خطای زیان گریزی دچار ترک فعل در بین مسئولان نشویم؟
اجازه دهید با یک مثال راهکار را بیان کنم. در یکسال و نیم پیش  در اروپا هواپیمای حامل ماسک که باید از یک کشور به کشور دیگر پرواز داشته باشد را توقیف می کنند و در کشور خودشان استفاده می کنند و ما نشان دادیم که در چنین وضعیتی یک حرکت جهادی می تواند به ما کمک کند تا ما از این وضعیت خارج شویم حال اگر هریک از ما بنشینیم و به آن چیزی که هست قناعت کنیم  به طور قطع آن اتفاق زیبا رخ نخواهد داد.

*باتوجه به تحرکاتی که در ارتباط با تامین اقلام پزشکی افتاد می توان گفت  این جریانات ناشی از زور و اجبار بود که توانستیم، یا مقابله با خطای زیان گریزی؟ *
این که بگوییم ناشی از زور بود، نیست چرا که کره شمالی و بسیاری از کشور ها زور داشتند اما به سراغ این داستان نرفتند یعنی خطا می توانست اینجا شکل بگیرد به طوری که کشورهای همسایه ایران توان تولید آن ها در اقتصاد کمتر از ایران نیست و ترجیح دادند که تولید کننده ونتیلاتور نباشند، در هر صورت الزاما  زور و جبر نبوده است.

امروز اتفاقی که در دانشجویان شایع است خطای جهت گیری بازمانده است. آنها با خود می گویند بیل گیتس، استیو جابز و فلان کارآفرین  هم دانشگاه را رها کرد و موفق شد در حالی که  این خطای اساسی است که تنها تعدادی از افرادی که نجات یافتند را مشاهده می کنیم و انسان های شکست خورده را مشاهده نمی کنیم و این قضیه در استارتاپ ها بسیار قوی است

* با توجه به اشاره جنابعالی به خطای زیان گریزی، درست نقطه مقابل این خطا در سطح خرد بین جوانان وجود دارد به طوری که کمتر دوست دارند که به سمت پشتکار قدم بردارند و می خواهند یک شبه پولدار شوند، این رفتار می تواند ناشی از چه خطایی در حوزه کلان و تصمیم گیری باشد؟ آیا در سطح خرد چنین خطایی وجود دارد؟ *
خطایی تحت عنوان «خطای جهت گیری بازمانده» وجود دارد. امروز اتفاقی که در دانشجویان شایع است از این قرار است که بیل گیتس، استیو جابز و فلان کارآفرین  هم دانشگاه را رها کرد و موفق شد در حالی که  این خطای اساسی است که تنها تعدادی از افرادی که نجات یافتند را مشاهده می کنیم و انسان های شکست خورده را مشاهده نمی کنیم و این قضیه در استارتاپ ها بسیار قوی است.

امروز هر جوانی در استارتاپ ها به دنبال کسب و کار استارتاپی است. در کتاب قبرستان استارتاپ ها در این خصوص اشاره شده است حتی در کشور ما استارتاپ های موفقی وجود دارد که به عنوان کسب و کارهای بزرگ معرفی شدند و به نحوی الگوی جوانان محسوب میشوند اما باید توجه داشت که در کنار آن ها چند نفر با شکست مواجه شدند و از بین رفتند بنابراین نباید تنها بازمانده های موفق را الگوی خود قرار دهیم.

*در حالی که به نظر می رسد آقایان موفق مانند بیل گیتس بازمانده نبودند بلکه تمرکز جهت  به عقب اتفاق افتاده است و تمرکزی که باید انجام شود، رخ داده است. *
بله، ما به افراد موفق می گوییم بازماندگان به طور مثال خارج شدگان دانشگاه اما به تلاش ها، شب نخوابیدن ها و... آنها توجه نکردیم.

روحانی گرفتار خطای «اعدادبی معنی» بود| مدیران دولتی به شدت گرفتار خطای زیان گریزی هستند!

*

عمده تصمیمات غلط در میان مسئولان  ناشی از «خطای تمرکز بر آخرین اطلاعات» است.   در مورد ارز ۴۲۰۰ تومانی بسیاری از مسئولین و بدنه کارشناسی  امروز عنوان می کنند که مخالف این قضیه بودند 

*یکی از اتفاقاتی که در سیستم مدیریت کشور وجود دارد، معمولا تصمیم های خلق الساعه است در حالی که کارشناسان و فعالین اقتصادی گوشزد می کردند که ارز ۴۲۰۰تومانی اثر بخشی لازم را ندارد یا در بهبود فضای کسب و کار کمتر به این موضوع توجه می کنند و یک شبه ستاد تنظیم بازار شکل می گیرد و اشتباهات به صورت دومینو وار تکرار می شود، این اتفاقات نتیجه چه نوع خطای تصمیم گیری است؟ *
اگر بخواهیم بر اساس خطا به این نوع تصمیمات نگاه کنیم «خطای تمرکز بر آخرین اطلاعات» است. به طور مثال یک زمانی که میخواهیم موبایلی را خریداری کنیم با مطالعه و دقت و بودجه به سمت بازار برای خرید آن حرکت می کنیم در مسیر یک مشتری ناراضی یا یک عامل رقیب را می بینم که اطلاعات غلطی ویا ناقصی را در اختیار ما می گذارد که بر تمام مطالعات ما خط بطلان کشیده می شود. حتی در مورد ارز ۴۲۰۰ تومانی بسیاری از مسئولین و بدنه کارشناسی  امروز عنوان می کنند که مخالف این قضیه بودند یا در حوزه های اقتصاد، اقتصاد دانان در ارتباط با موضوعی نامه می نویسند و اظهار نظر می کنند و در لحظه آخر یک اطلاعات غلط، سو گیری اشتباه می تواند تمام تصمیمات را تحت الشعاع قرار دهد و این موجب می شود خطای تمرکز بر آخرین اطلاعات رخ دهد، الزاما آخرین اطلاعات صحیح ترین و دقیق ترین نیست.

** یعنی ممکن است که در نشست های دیگرهم مانند ستاد تنظیم بازار تصمیمی که در مورد ارز ۴۲۰۰ تومانی گرفته شد تکرار شود و در دقیقه نود که آخرین اطلاعات جذاب ارایه می شود تصمیم گیران بر اساس آن مصوبه صادر کنند؟
می تواند این جریان منبعث از خطای اشاره شده باشد.

* در سطح کلان اتخاذ یک سری تصمیمات به رفتارهای گله ای منجر شد به طور مثال روغن نایاب شد و به جای این که جلو این روند گرفته شود هجوم به سمت کالاهای دیگر مانند پوشک اتفاق افتاد، آیا این موارد می تواند ناشی از سو گیری باشد یا صرفا به رفتار عقلانی در حوزه اقتصاد باز می گردد؟ 
دو مطلب در پاسخ به این سوال مورد بحث است از جمله «خطای نظریه درگیری» است. ما می گوییم هنگامی که یک نفر گرسنه است، برای خرید غذا اقدام نکند، هنگامی که همین فرد برای فراهم کردن وسایل شام به مغازه ای فرستاده می شود، چیزهای غیر ضرور را خریداری می کند.

هنگامی که یک چیز کمیاب است، مطلوب است و مردم برای آن در صف می ایستند و این خطاهای اقتصاد رفتاری  است. هنگامی که انسانی از منظر مالی در مضیقه بوده و گرسنه است و کالای کمیاب هم پیدا شود این دو موضوع بر هم تاثیر گذار خواهد بود، البته این قضیه مختص برهه کنونی نیست حتی در زمان جنگ نیز در مورد کالایی مانند سیگار به این گونه بود.

*هنگامی که چنین فضاهایی به وجود می آید، چه راهکاری را باید ارایه کرد؟
دو مطلب وجود دارد، در ابتدا باید حس کمیابی از میان برود  در این صورت عطش مردم نیز کاهش پیدا می کند که وظیفه دولت و بخش خصوصی است که بتوانند اعتماد عمومی را احیا کنند.

یکی از اشکالاتی که با آن دست به گریبان هستیم این است که سرمایه اجتماعی دچار نقصان و افت شده است بنابراین سرمایه اجتماعی باید احیا شود در این صورت انسان نه تنها درگیر محیط روزمره نمی شود بلکه رفتار متفاوتی از خود نشان می دهد. این که در فلان کشور یک کالا کمبود آن اعلام می شود و فردی از خانه خود آن را به یک فرد می دهد معنایش این است که آن شخص به آن تفاوت کالا احتیاجی نداشته است.

** بنده بخاطر دارم پیش تر در کنار این شرایط کمبودها رییس جمهور وقت ناگهان اعلام کرد که نرخ رشد ایران در جهان اول شده است، ریشه این مسایل از کجاست؟ چگونه می توان سرمایه اجتماعی داشته باشیم اما همچنان رییس جمهور دغدغه این مسایل را نداشته باشد و از سوی دیگر نرخ رشد را به عنوان دستاورداعلام کند؟ *
در این باره می توان به چند خطا اشاره کرد از جمله خطای «اعداد بی معنی». همان خطایی است که با آمار چگونه دروغ بگوییم. این که نرخ رشد ما مثبت بوده، درست است اما از کجا به کجارسیدیم مهم است. اقای روحانی احتمالا به دلیل مشاوره های غلط و عدم درک کامل از شرایط جامعه گاهی اوقات گرفتار این خطای مدیریتی می شدند.

البته این خطاها مختص کشور و مسئولان و مدیران ما نیست  ولی باید مدیران ما حتما با این خطاهای تصمیم گیری  آشنا باشند تا نتیجه بهتری را ما شاهد باشیم .

برای فهم این خطا اجازه بدهید از مثال خارجی استفاده کنم. به طور مثال کشوری مانند آمریکا در طی ۲۰سال گذشته سدی در آن ساخته نشده است اما در کشور آفریقایی سد ساخته شده است و این به معنای عقب بودن آمریکا در سد سازی و فقدان تکنولوژی نیست بلکه ناشی از تکمیل شدن ظرفیت سد سازی در آن کشور است و بسیاری از آمار مدیران دولتی ما از این دست آمارها است، فکر می کنیم آمار غلط است اما با اندک نگاه کارشناسی متوجه خواهیم شد که آمار درست و رشد اقتصادی بالاست  اما این رشد اقتصادی ناشی از چیست؟

ادامه دارد...

کد خبر: ۱۰۳٬۶۲۰

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha