۱ فروردین ۱۳۹۹ - ۰۷:۲۰
اولین نوشته در آخرین سال قرن

اولین نوشته در آخرین سال قرن

خبرگزاری بازار آغاز سال۱۳۹۹ هجری شمسی را همراه بهترین آرزوها، محضر همه مخاطبان و شهروندان ایران اسلامی تبریک می گوید و به بهانه تحویل سال نو،در همین لحظه آغازین، یادداشت مهدی محمدی، روزنامه نگار را با عنوان « اولین نوشته در آخرین سال قرن» تقدیم حضور می کند.

مهدی محمدی- این اولین مطلب در آغاز آخرین سال قرن است؛ آخرین سال قرن ۱۴ هجری شمسی. قرنی که آغازش با پایانش، بیش از یک صد سال فاصله دارد. به هزاره می ماند تا سده. آغاز این قرن از هر کجا که بود، به پایانی رسید ناکجا آباد.

 صد ساله هایمان را خوب مراقبت کنید. اینها عجیب ترین مدل های تاریخ اند. دنیا وقتی یاد تولد این صدساله ها میفتد سرگیجه میگیرد از خود؛ چنان تحولی گرفته که آغاز و انجام این صد سال انگار فاصله ای به اندازه چندین قرن است. در لابلای سالهای این قرن، انگار سده ها و قرنهایی رخنه کرده اند متوالی و متناوب، که فاصله آغاز و پایان را چندین صد برابر یک قرن ساده می کند.

به هر سمتی  رو کنی، به هر چه دست زنی، به هر چه تخیل کنی، جهان در همان مسیر، در همان شی، در همان تخیل، چندین و چند لایه فرو رفته و شکافته و پرداخته، و هزاران بار، هزاران چیز تازه‌تر یافته است؛ آنگونه که هزاران هزار یافته، هزاران هزار بار کهنه شده اند و فراموش شده اند و حالا اگر باشند، عتیقه اند.

 صد سالی که به اندازه صد بار جهانی تازه تر برای انسان شکل داده است، ریشه ها بر هم زده، میوه ها تازه تر کرده، جهانی ساخته و جهانها برانداخته، جهان بینی ها بر هم زده، مذاهب رانده و مذاهب خوانده؛ بی هیچ پیغمبری و بی هیچ معجزه ای. تکان خورده دنیا و صدبار دنیای تازه تری زاییده است.

اما... در چنین دنیایی، و در چنین قرنی،... پدر پدربزرگ من مرد تلاشگری بوده که فقیر بوده. بعد از او، اما پدر بزرگم را به خاطر دارم که اصالت انسان را به کار و نان می دانست و به زحمت توانست سه فرزندش را با سواد بار بیاورد و سختی ها کشید. پدرم هم معلم سه شیفته ای بود که چندین شغل دوم و سوم را هم اجبارا و نه مختارا داشت و بیش از این حرفها، همواره چیزی نداشت.  حقوق بازنشستگی اش بعد از چهل و سه سال از خدمت، حالا با کسر دو قسطش یک میلیون نهصد هزار تومان است . و من در نهایت این زنجیره، که اوضاعم هر چه هست، به گرد پای خط فقر نمی رسد. این یعنی من  یک قرن هزار ساله را فقیر زیسته ام. نسبتی بین این همه تحول، و روزگار چون منی در اول و پایان این قرن، وجود ندارد. اصلا انگار همه آنچه در آغاز نوشتم و گفتم دروغی بیش نبوده است. یا این که نه، جایی از کار، اساسی لنگ دارد.

حالا من در آغاز فصلی نو با بهاری تحریم خورده و ویروس زده، در آخرین سال قرن، هر طور که می اندیشم و هر طور که می بینم باور می کنم که هر چند اقتصاد همه چیز نیست، اما همه درد من در این صد سال بوده است. صد سال فقر باید روزی پایان بگیرد. این تراژدی باید از دامن علم و مدیریت و کاردانی بگیرد و یک بار برای همیشه برخیزد.

ای کاش که سال پایانی قرن، با این همه بیم، و نیز مختصری امید، آغازی باشد بر اندیشیدن و درست اندیشیدن؛ که جهان هر چه هست، و هر چه خواهد شد، اما درد صد ساله من درمان شود.

کد خبر: ۱۰٬۲۵۳

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha