بازار؛ گروه بین الملل: چین به لطف توسعه سریع اقتصادی خود موفق شده است در سال های اخیر خود را به عنوان یک ابرقدرت نوظهور در جهان معرفی کند و در استراتژی چین برای تبدیل شدن به برترین کشور جهان، اقتصاد جایگاه بسیار مهمی خواهد داشت. بسیاری از نهادهاو موسسات و شرکت های خارجی در سال های اخیر حضور خود را در چین گسترش داده اند و حتی این احتمال وجود دارد که شهرهای پکن و شانگهای به قطب های مالی و اقتصادی جدید جهان تبدیل شوند.
آمریکا در سال های آینده نفوذ اقتصادی و مالی خود را روی اروپا حفظ خواهد کرد اما در برخی دیگر مناطق نظیر شرق آسیا و آفریقا، شاهد سنگین شدن کفه به نفع چین خواهیم بود. چین در حال حاضر شریک نخست تجاری بسیاری از این کشورهاست و این مساله در آینده هم ادامه خواهد داشت. با این حال سطح استاندارد زندگی در آمریکا حتی در آینده هم بهتر از چین خواهد بود و انتظار می رود کیفیت زندگی شهروندان آمریکایی در سال ۲۰۵۰ حدود ۳۰ درصد بهتر از شهروندان چینی باشد.
در این راستا خبرنگار بازار گفتگویی با پروفسور «ریچارد پومفرت» نویسنده کتاب « ادغام اقتصادی اروپا» و استاد دانشگاه آدلاید استرالیا تنظیم نموده که در ادامه می آید. «پومفرت» مشاور برنامه توسعه سازمان ملل، بانک جهانی و بانک توسعه آسیایی است.
*چین در سیاست خارجی متمرکز بر توسعه اقتصادی است. این در حالی است که امریکا در تلاش است تا این کشور را وارد منازعات ژئوپلیتیک کند. به نظر شما امریکا قادر به این کار خواهد بود؟
برخی درگیری های ژئوپلیتیکی توسط چین و ایالات متحده آمریکا به رسمیت شناخته شده است (وضعیت تایوان، دریای چین جنوبی) که امیدوارم اجازه تشدید نداشته باشد.
به عبارت دیگر رقابتهای ژئوپلیتیک در برخی حوزه ها و مناطق وجود دارد و بیم تشدید آن وجود دارد.
*بحث مهم درباره توسعه اقتصادی چین این است که این کشور بر خلاف مدل لیبرالی به توسعه اقتصادی دست یافته است بدون اینکه مسیر توسعه سیاسی را بپیماید. برخی معتقد هستند که چین در آینده از موضوع عدم توسعه سیاسی با مشکلات حادی مواجه خواهد شد و مطالبات مردم چین وارد فاز توسعه سیاسی هم خواهد شد. پیش بینی شما چیست؟
از زمان درگذشت «مائو تسه تونگ» در سال ۱۹۸۶ تغییرات سیاسی قابل توجهی رخ داده است، هرچند که این روند کند بوده و حزب کمونیست چین(CCP) انحصار خود را بر قدرت حفظ کرده است.
در زمان ریاست جمهوری «شی جینپینک»، از سال ۲۰۱۳، برخی تغییرات سیاسی دوباره در حال بازگشت هستند (به عنوان مثال محدودیت های مدت رئیس جمهور و نخست وزیر). اینکه چگونه و رشد سریع اقتصادی می تواند در برابر خواسته های تغییر سیاسی متعادل شود، نامشخص است.
*در نشست اخیر گروه ۷ سران کشورهای غربی بودجه ای به منظور ترغیب کشورهای در حال توسعه برای مراودات تجاری با غرب و دور کردن آنها از چین تصویب کردند. آیا این راهکار می تواند مانع پروژه «یک کمربند-یک جاده» چین شود؟
نه این اقدام نمی تواند مانعی برای انجام این پروژه باشد.
*در دکترین جدید امنیتی روسیه نقش مهمی برای روابط با چین لحاظ شده است. با توجه به همکاری های دو کشور به نظر می رسد روسیه و چین به رغم برخی اختلاف نظرها ولی در حال تعمیق مناسبات با یکدیگر به ویژه در خصوص پروژه «یک کمربند-یک جاده» هستند. توافق در خصوص گذر برخی کریدورهای مهم این پروژه از مسیر شمالی(روسیه) در این راستا ارزیابی می شود. آیا شاهد قطبی شدن جهان بر اساس مناطق تجاری و اقتصادی خواهیم بود؟ به این معنا که در یک طرف روسیه و چین و متحدان آنها و در طرف دیگر غرب و متحدان آن؟
ترانزیت از طریق کریدورهای شمالی و میانی پل زمینی اوراسیا پایه های اقتصادی محکمی دارد و همچنین چین و روسیه، قزاقستان، بلاروس و اتحادیه اروپا همگی از این خدمات حمل بار ریلی بهره مند می شوند.
انتظار من این است که تقویت ارتباط اقتصادی اوراسیا (از جمله با ایران که سود خوبی می تواند برایش داشته باشد) به جای تعارض، نیرویی برای همکاری باشد. روسیه و چین در این زمینه با هم هستند اما در سایر موارد اقتصادی (به عنوان مثال روسیه گاز قطب شمال را به ژاپن یا چین می فروشد) و سیاسی (به عنوان مثال نفوذ در آسیای میانه و مغولستان) احتمالاً تنش است تا همکاری.
به عنوان مثال، اتحادیه اقتصادی اوراسیا، قزاقستان و جمهوری قرقیزستان را تشویق می کند که با روسیه در شرایط مطلوب تجارت کنند، و واردات این کشورها از چین را تحت تاثیر قرار می دهد.
*مراودات تجاری و اقتصادی چین با حدود ۱۳۰ کشور است و امریکا با حدود ۸۰ کشور. و چین در حال عملیاتی کردن پروژه «یک کمربند-یک جاده» است. وابستگی این کشورها آیا باعث نخواهد شد ما شاهد شکل گیری نوعی نظم چینی باشیم؟
اهمیت چین در اقتصاد جهانی به وضوح در حال افزایش است. ایالات متحده آمریکا بزرگترین اقتصاد را دارد اما قدرت اقتصادی نسبی آن بیش از هفتاد سال است که در حال سقوط است. نقش های دو کشور در نظم بین المللی تکامل می یابد.
من انتظار دارم ترکیبی از «همکاری» (به عنوان مثال در حفظ قوانین WTO در تجارت بین الملل) و «رقابت» وجود داشته باشد. چین از سیستم بازرگانی بین المللی باز بسیار بهره مند شده است و علاقه ای به به چالش کشیدن قوانین ندارد. به همین ترتیب، ما شاهد همکاری در زمینه تغییرات آب و هوا با توانایی رهبری ایالات متحده-اتحادیه اروپا-چین هستیم.
نظر شما