به گزارش بازار، دکتر حامد قدوسی، استاد اقتصاد طی یادداشتی در صفحه شخصی خود نوشت: از همکاران اقتصاددان و تحقیق در عملیات خوانده خواهش و دعوت کردم که یک تکانی بخورند و بیشتر فعال شوند. پرسیدند که مگر کاری هم از ما بر میآید؟ اینجا چند مثال ملموسی از کمکی که اقتصاد و بهینهسازی خواندهها ممکن است بتوانند به سهم خودشان انجام بدهد - بدون اینکه نیاز به «دیتای جزئی» و «مدلسازی شیک» باشد- را مینویسم. به دلایل مختلف وارد جزئیات نمیشوم و اینها را بیشتر «مثالهای خیلی سادهسازیشده» تلقی کنید.
۱) درک و فهم توزیع بهینه در شرایط قیود عرضه: با چند دوست که درگیر کمکرسانی به طبقات محروم هستند صحبت کردیم. دیدهاند که مواد ضدعفونی بسیار گران شده و میخواهند کمپینهایی برای جمعآوری پول برای کمک به افراد کم درآمد برای خرید این اقلام راه بیندازند. با دوستان دیگری که سمت کسب و کار و تولید و واردات هستند صحبت کردیم. قضیه این بود که فهمیدیم در بهترین حالت ظرفیت تولید الکل و مواد ضدعفونی در کشور یک چندم نیاز این روزها است.
شما اگر اقتصاد خوانده باشی حتماً مثالهایی از اینکه وقتی عرضه در کوتاهمدت محدود باشد، توزیع پول کمک چندانی به دستیابی فقرا به غذا (یا محصولات بهداشتی) نمیکند در ذهن داری. پس اول صورت مساله را به صورت یک موضوع با عرضه محدود چسبنده و تقاضای شدیداً تحریک شده مدل میکنی و به زبان ساده به کمکرسانها توضیح میدهی و بعد دنبال راهحلهای جایگزین در این شرایط میگردی.
۲) تأثیر کرونا روی فناوری تولید: با دوست دیگری صحبت میکردیم و در فکر کردن یک برنامه تولید وسیع ماسک بودند که به شدت «کاربر» (Labor Intensive) بود.
یک مقاله کوتاه از یک اقتصاددان خارجی هشدار میداد که در اپیدمی، بازار کار افراد سالم هم به شدت مختل میشود. این نکته ساده را بحث کردیم و احتمالاً استراتژی تولید کمی تغییر کند.
۳) کاهش هزینه مبادله زنجیره تأمین: چند روز پیش گفتم که یک پلتفورم جفت و جور کردن تولیدکنندگان میتواند برای افزایش ظرفیت تولید کمک کند. دوستان زیادی این را دیدند و پیشنهاد کمک کردند و از تجربههایشان گفتند و در نهایت چند شرکت ایرانی داوطلب شدند که پلتفورمهای موجودشان را برای کمک به خلأ Matchingهای متعددی که این روزها لازم است، کاستومایز کنند و در اختیار جامعه بگذارند. ریش و قیچی کار دیگر دست خودشان است. من متخصص زنجیره تأمین و جفت و جورسازی نیستم. مطمئنم اگر چند نفر متخصص این حوزهها روی چنین ضعفهایی فکر میکردند پیشنهادهای خیلی دقیقتر و بهتری ارائه میکردند.
شخصاً در هیچکدام از این حوزههای بالا متخصص نیستم و با یک توان ذهنی و دانش و اطلاعات و وقت خیلی محدود این حرفها را زدم. حالا فکر کنید اگر دوستان ما به جای نشستن در برج عاج، هر کدام روی یکی از همین سه موضوع ساده بیشتر مینوشتند و بقیه بحث میکردند. در یک حالت واقعبینامه مثلاً پنجاه نفر آدم متخصص و پرانرژی مرتب به این نوع مسائل فکر میکردند و شواهد جمع میکردند و ادبیات را میخواندند و با دادههای ساده یک چیزهایی را تخمین میزدند و قضیه پختهتر میشد و چکش میخورد، احتمالاً آدمهایی که این روزها وسط معرکه دارند کمک میرسانند، مشورتها و ایدههای بهتری میگرفتند. و طبعاً موضوعات خیلی خیلی بیشتر از این سه مثال است.
نظر شما