بازار؛ گروه بین الملل: سازمان همکاری شانگهای در سال ۱۹۹۶ میلادی و با عنوان «شانگهای پنج» با عضویت پنج کشور چین، روسیه، قزاقستان، قرقیزستان و تاجیکستان و در واکنش به فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و برای پر کردن خلأ به وجود آمده از آن تشکیل شد.
هدف اولیه تشکیل سازمان«شانگهای پنج» ممانعت از حضور قدرتهای غربی در منطقه اوراسیا و در مرزهای میان چین و روسیه و دیگر کشورهای تازه استقلال یافته شوروی بود.
پس ماهیت اصلی این سازمان ماهیتی امنیتی بود که بعدها صبغه های اقتصادی و فرهنگی نیز یافت. در سال ۲۰۰۱ با پیوستن ازبکستان به این سازمان نام آن به «شانگهای شش» و سپس پیمان همکاری های شانگهای تغییر پیدا کرد.
در سال ۲۰۰۱ میلادی اساسنامه این سازمان به صورت متقنی به تصویب اعضا رسید و از منظر حقوق بین الملل جنبه رسمی یافت. شش کشور ایران، مغولستان ، افغانستان، بلاروس، هند و پاکستان نیز در سال ۲۰۰۵ به عنوان اعضای ناظر این پیمان پذیرفته شدند که در میان این کشورها تنها هند و پاکستان در سال ۲۰۱۶ میلادی با انجام ساز و کارهای لازم و مورد مطالبه این پیمان به عضویت رسمی پذیرفته شدند.
جمهوری اسلامی ایران نیز در دو بار در طی سالهای ۲۰۰۶ و ۲۰۱۵ تقاضای عضویت رسمی در این پیمان را داشت که اگرچه با استقبال چین و روسیه دو قدرت برتر این سازمان روبرو شد، اما در سال ۲۰۰۶ به دلیل مخالفت تاجیکستان که با اتهام واهی حمایت جمهوری اسلامی از حزب نهضت اسلامی تاجیکستان با عضویت ایران ایران در پیمان شانگهای مخالفت کرده بود و در سال ۲۰۱۵ به دلیل تحریمهای یکجانبه غرب در مورد برنامه صلحآمیز هستهای ایران، هر دو بار تقاضای عضویت جمهوری اسلامی ایران در این پیمان رد شد.
این امر یعنی اینکه علاوه بر اهمیت ملاحظات امنیتی در پایهگذاری این پیمان، عضویت در آن نیز بیشتر تابع مباحث امنیتی است. به طور مثال در سال ۲۰۱۵ هوجین تائو رئیس جمهور وقت چین در گفتگو با محمود احمدینژاد رئیسجمهور سابق ایران ضمن استقبال از عضویت ایران در این پیمان از جمهوری اسلامی خواسته بود تا قبل از پیوستن به این پیمان گامهای ملموسی در زمینه ایجاد اعتماد در جامعه بین المللی که اشاره به پرونده هستهای ایران بود، بر دارد.
مدودوف رئیس جمهور وقت روسیه نیز همانند همتای چینی خود ضمن استقبال از عضویت ایران در پیمان شانگهای آن را منوط به رویکرد سازنده تر ایران در قبال برنامه اتمی صلح آمیز ایران کرده بود.
این مسئله به این معنی بود که ضمن اینکه این پیمان بر اساس ملاحظات امنیتی و ژئوپلتیکی بنا گردیده است، اما همزمان چشمانداز آن نیز در قبول اعضای جدید بر این نکته تاکید دارد که کشورهای عضو کمترین چالش امنیتی و حقوق بینالمللی را برای مجموعه این سازمان به وجود آورند و بر این اساس نیز عضویت هند و پاکستان در این سازمان پس از ایجاد فاکتورهای ثبات در سیاست خارجی این دو کشور نسبت به هم و صد البته منطقه و بالاخص در مورد پاکستان با تقویت معیارهای ثبات سیاسی داخلی امکان پذیر شد.
اما در مورد عضویت جمهوری اسلامی در این پیمان ذکر چند نکته حائز اهمیت است. بخشی از این نکات به ماهیت ممتاز ژئوپلیتیک ایران بر میگردد و بخشی دیگر نیز به ماهیت جهتگیریهای سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران مربوط میشود. از منظر ژئوپلیتیک ایران در منتها الیه غربی جغرافیای این پیمان حضور دارد. پیمانی که وسعتی به اندازه ۲۰ درصد خشکی های جهان با حدود سه و نیم میلیارد نفر جمعیت را شامل می شود.
ایران کشوری است که دارای مرزهای آبی در خلیج فارس و دریای عمان است. مرزهای دریایی که گشوده به اقیانوس هند است و دارای تأسیسات بندری نسبتا پیشرفته ای است. از سوی دیگر دارای مرزهای خشکی متنوع با کشورهای عراق، ترکیه و منطقه قفقاز است و دروازه ورودی پیمان شانگهای به اروپا از طریق مرزهای خشکی و آفریقا و دیگر کشورهای خاورمیانه عربی از طریق مرزهای دریایی خود است.
این امر با توجه به اهمیت روزافزون ابعاد اقتصادی پیمان شانگهای و طرح دولت چین برای احیای جاده ابریشم باستانی تحت عنوان پروژه «یک کمربند_یک جاده» اهمیتی فوقالعاده پیدا کرده و جایگاه ایران را در چشم این سازمان ارتقاء می دهد.
طرحهایی نظیر سند برنامه جامع همکاری ۲۵ ساله میان ایران و چین و همینطور سند برنامه جامع همکاری با روسیه نیز در صورت تایید میان حاکمیت هر سه کشور، بر اهمیت جایگاه ایران در چشم این سازمان و مخصوصاً دو قدرت مسلط در آن یعنی چین و روسیه میافزاید.
طرحهایی نظیر سند برنامه جامع همکاری ۲۵ ساله میان ایران و چین و همینطور سند برنامه جامع همکاری با روسیه نیز در صورت تایید میان حاکمیت هر سه کشور، بر اهمیت جایگاه ایران در چشم سازمان شانگهای و مخصوصاً دو قدرت مسلط در آن یعنی چین و روسیه میافزاید
این امر بدین معنی است که به عنوان مثال با طرحهایی نظیر پیوستن خط راه آهن ایران به افغانستان و اوراسیا، حمل و نقل کالا از چین از راه زمینی به اروپا از طریق ایران در مقایسه با مسیر های دریایی که چین کالاهای خود را به این منطقه صادر میکند به صرفه تر و کمتر زمان بر خواهد بود.
همچنین توان بالقوه ایران در صادرات برق و انرژی شامل نفت و گاز در کنار منابع هیدروکربن روسیه امنیت پایداری را برای کشورهای عضو به وجود میآورد و چشمانداز مثبتی را در جهت پیوستن ایران به این سازمان فراهم میکند. تاسیسات بندری ایران نیز این امر را تقویت میکند و در کنار سیستم حمل و نقل ریلی و جادهای ایران، امکان رساندن ارزانتر کالا را به کشورهای جنوبی خلیج فارس برای چین روسیه و سایر کشورهای عضو این سازمان که به غیر از هند در خشکی محصور بوده و یا پاکستان که دارای تاسیسات بندری نه چندان مطلوبی است فراهم میکند.
پروژههای نظیر سرمایهگذاری هند در بندر چابهار و یا چین در جزیره قشم نیز این چشمانداز را تقویت می کند. ثبات سیاسی جمهوری اسلامی نیز بستر امنیتی لازم برای عضویت را فراهم میکند. اما سوال اینجاست که با همه این پتانسیلها چرا عضویت ایران در این سازمان مورد تایید اعضا قرار نگرفته است. پاسخ به این سوال را باید در ماهیت جهتگیریهای سیاست خارجی ایران جستجو کرد.
از منظر سیاست خارجی ایران، عضویت کشور در این پیمان از اهمیت بالایی برخوردار است. این امر بدین معنی است که ضمن بهره بردن ایران از بازارهای گسترده کشورهای عضو، یک عقبه اطمینانبخش نیز برای سیاست خارجی ایران هم در زمینه های حمایت های دیپلماتیک و هم از لحاظ اطمینان از عدم حضور قدرتهای غربی در منطقه شرق دور مرزهای جمهوری اسلامی ایران به وجود میآید. جایی که آمریکاییها و غربیها در آنجا نفوذی ندارند و به غیر از مورد افغانستان پایگاهی هم برای استقرار نداشته و نخواهند داشت.
در عین حال نیز این امر در راستای سیاست نگاه به شرق نیز هست. اگر این موضوع را با واقعیت نفوذ غرب و آمریکا و اسرائیل در مرزهای جنوبی حوزه قفقاز و مرزهای غربی ایران شامل عراق و یا کشورهای عربی جنوب خلیج فارس مقایسه کنیم، اهمیت آن به خوبی آشکار می شود.
اما هر چقدر که سیاست خارجی ایران به این عقبه اطمینانبخش مشتاق باشد باید این نکته را نیز در ذهن داشته باشد که اصولاً سیاست خارجی اعضای پیمان شانگهای نه در تقابل با غرب بلکه بر همکاری با آن استوار است. به جز نمونه روسیه در الحاق شبه جزیره کریمه و تحریم های اروپایی و آمریکایی علیه این کشور و جنگ تجاری میان چین و دولت ترامپ نمیتوان به یک جمعبندی واحد رسید که علیرغم وجود بسترهای تنشزا میان این اعضا و کشورهای غربی و رقابت میان آنها ، جهتگیری سیاست خارجی این کشورها و بخصوص دو قدرت چین و روسیه در تقابل دائمی با اروپا و آمریکا استوار است.
اصولاً سیاست خارجی اعضای پیمان شانگهای نه در تقابل با غرب بلکه بر همکاری با آن استوار است
هر دو قدرت چین و روسیه دارای سنت سیاست خارجی مبتنی بر تعامل و رقابت و همزیستی با کشورهای غربی و آمریکا هستند و این امر در مورد روابط چند بعدی آنها با رژیم صهیونیستی نیز صدق میکند.
هر دو قدرت چین و روسیه دارای سنت سیاست خارجی مبتنی بر تعامل و رقابت و همزیستی با کشورهای غربی و آمریکا هستند و این امر در مورد روابط چند بعدی آنها با رژیم صهیونیستی نیز صدق میکند
در نتیجه سیاست خارجی ایران مخصوصاً با توجه به تحریمهای ایالات متحده بر سر برنامه صلحآمیز هستهای ایران یا فعالیتهای موشکی و نفوذ منطقهای ایران و همچنین قرار گرفتن ایران در لیست سیاه FATF و یا رقابت میان ایران و کشورهای عربی حوزه خلیج فارس همه چشم اندازی از مشکلات و چالش برای کشورهای عضو این پیمان در صورت عضویت دائم ایران در آن به تصویر خواهد کشید. پیمانی که اصولا امنیتی بوده و در پاسخ به خلأ فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی شکل گرفته و حالا جنبههای اقتصادی بسیار قوی نیز پیدا کرده است، دلیلی نمی بیند تا وارد معرکه تقابل شدید سیاست خارجی آمریکا و غرب با ایران شود.
در نتیجه هنوز هم چشم انداز مثبتی برای عضویت ایران در این پیمان متصور نخواهد بود، مگر اینکه سیاست خارجی ایران و دو کشور چین و روسیه به عنوان دو قدرت مسلط در پیمان شانگهای یک چرخش اساسی در پیوند با یکدیگر مثلاً در قالب برنامه همکاری ۲۵ ساله ایران و چین و یا برنامه جامع همکاری مشترک ایران و روسیه را تجربه کند.
بنابراین، با اطمینان می توان گفت که با صعود این کشورها به عنوان شریک استراتژیک یکدیگر راه نیز برای عضویت قطعی ایران در این پیمان و جذب کامل آن در مهمترین ساز و کار امنیتی _ اقتصادی شرق فراهم خواهد شد.
نظر شما