پژمان مرادی؛ بازار: «بورس آخرش چه میشود؟» سوالی که تقریبا همه سهامداران خرد این روزها میپرسند و در پاسخ به آن نظرات متعددی را دریافت میکنند. برخی میگویند که به زودی بازار به حالت تعادل بر میگردد و برخی دیگر هم از آینده تاریک حداقل تا آخر دولت یازدهم سخن میگویند. کم نیستند سهامدارانی که از هر روشی استفاده میکنند تا گلایهمندی خود از شرایط کنونی بازار سرمایه فریاد بزنند تا شاید گوش شنوایی به داد آنها برسد. انتظار، تنها کاری است که بسیاری از سهامداران خرد در پیش گرفتند اما در همین وضعیت هم هستند سهامدارانی که به فعالیت خود در بازار ادامه میدهند و در حال معامله در روزهای سبز و قرمز بازار هستند. شاید این بخش امیدشان به نهادهای نظارتی است که به وظایف خود در این بخش عمل کنند؛ هر چند که هنوز اتفاقی در این حوزه به صورت جدی رخ نداده و ظاهرا مجلس این دوره هم عمده تلاشش روی مصاحبه محوری صرف نمایندگان تنظیم شده است.
در اواخر سال ۹۸ و ابتدای سال ۹۹ زمانی که دولت سیگنال بیمه کردن بورس را به مردم میداد، ۲۵ اقتصاددان طی نامه سرگشاده عنوان کردند که این رشد شارپی بورس در آینده با سقوط سنگینی مواجه است، اما کسی به این حرفها کاری نداشت و برای مخالفت با این دیدگاه در همان دوران پر رونق بورس اقدام به تمسخر چنین دیدگاهی کردند. اما سرانجام بازار ریزش کرد و وارد فضای منفی خود شد که تا کنون هم به بهانههای مختلف روند منفی را طی میکند.
اگر بخواهیم نظر کارشناسان بازار سرمایه را تجمیع کنیم میتوان آن را بر پایه دو دیدگاه تقسیم بندی کرد. دیدگاه اول که روند بازار سرمایه را عادی عنوان میکنند و امیدوارند که بازار در آینده نزدیک به حالت تعادل برسد و دیدگاه دوم که بیشتر جنبه سیاسی دارد بر این باور است که تا دولت نخواهد بازار بر نمیگردد و تمام ریزشهای بازار به صورت دستوری از سوی دولت بوده است، آنها معتقدند که دست دولت در جیب مردم برای کسری بودجه بهانه خوبی است تا بازی سیاسی در بورس شکل بگیرد.
سرمایه گذاران یا مردم در این زمان باید بین نرخ تورم و همچنین میزان سوددهی در بازارهای مختلف یک تعادلی ایجاد کنند تا بتوانند میزان تاثیرات تورم را پوشش دهند
دیدگاه اول
در این دسته تقریبا فعالین بازار سرمایه و برخی از صاحبنظران این بازار قرار دارند، کسانی که رویه منفی و مثبت شدن بازار را جزو ذات بازار میدانند و همانگونه که رشد شارپی را در بازار شاهد بودیم، ریزشهای این بازار را هم باید بپذیریم. مهم ترین دلیل که آنها در رابطه با ریزش بازار مطرح میکنند (جدا از تحلیلهای تکنیکال و برخی از پارامترهای اقتصادی مانند نرخ بهره بانکی، سهام عدالت و نرخ ارز) عملکرد هیجانی حقیقیهای بازار در فروش سهم است. این اشخاص در مورد آینده بازار دید روشنی دارند و بر این باورند که به زودی بازار به تعادل خواهد رسید. آنها به منظور تاکید بر دیدگاه خود به چند عدد در شاخص اشاره کردند که از جمله میتوان به مقاومت ۱میلیون ۲۰۰هزار واحد، مقاومت ۹۰۰هزار واحد و یا ۱میلیون ۱۰۰هزار واحد اشاره کرد این اعداد را بیشتر تکنیکالکارها بیان میکنند. یک وجه مشترکی هم که بین موافقان این دیدگاه وجود دارد این است که بیشتر سهمهای بازار به قیمت کف خود رسیدند و الان بهترین زمان برای ورود افراد به سهمها است. آنچه میتوان از براورد نظر این افراد بیان کرد این است که آنها بر این باورند که بازار روند معمول خود را طی میکند و دولت هم به منظور حمایت از بازار اقداماتی مانند اجبار حقوقیها به خرید، ابطال سفارش فروش سهم و غیره انجام میدهد.
در اقتصادی که تولید، تجارت و صادرات روند کاهش را طی میکند، رشد و رونق شدید در بورس امری غیرواقعی و مصنوعی است. در اقتصاد تورم زا، پول نقدی که در دست مردم است روبه زوال و کاهش است؛ واکنش طبیعی هر انسانی به این کاهش تبدیل وجه نقد به دارایی است تا از این طریق جلوی کاهش سرمایه خود را بگیرد
دیدگاه دوم
معمولا برخی از اقتصاددانان، نمایندگان مجلس و بعضی از افراد سیاسی تشکیل دهنده این دیدگاه هستند. آنها بر این باورند که سرمایه مردم به خاطر اقدامات اشتباه دولت و همچنین عملکرد آن در حال نابود شدن است. همچنین آنها با این شک که دولت به صورت عمد اجازه ریزش بازار تا این میزان را داد، روند بازار را خارج از وضعیت عادی خود عنوان کردند به همین دلیل است که برخی از نمایندگان مجلس از ورود این قوه و قوه قضائیه به مسئله بورس خبر دادند چرا که آنها معتقد هستند که دستهای پشت پرده وجود دارد که بازار را به مرز سقوط هدایت میکند. آنها آینده روشنی برای بازار سرمایه در صورت تداوم این روند تا پایان سال نمیبینند. تمرکز آنها بر روی کسری بودجه یکی از دلایلی است که منطق آنها را به واقعیتهای سیاسی و اقتصادی نزدیک میکند چرا که برخی از اقتصاددانان عنوان کردند که دولت به منظور جبران کسری بودجه ۱۸۰هزار میلیارد تومانی خود نیاز به تشویق مردم به بازار سرمایه داشت تا به وسیله این بازار و با دستکارهای عمدی بتواند به راحترین شکل این کسری را جبران کند، دژپسند وزیر اقتصاد هم در آخرین گفتههای خود در مورد کسری بودجه به تامین بخشی از آن از بازار سرمایه اشاره کرد.
در کنار این دو دیدگاه شاید بتوان نظراتی را دید که بیشتر به اما و اگرها اشاره میکنند. آنها میگویند که اگر برخی از اتفاقات مانند مشخص شدن سیاستهای بایدن در قبال ایران مشخص شود یا اینکه بانک مرکزی اقدامات موثری در کنترل قیمت ارز انجام دهد، بازار مسیر متعادلتری به خود خواهد گرفت. به هر حال تجربه در ایران و حتی در دنیا نشان داده که بازار سرمایه در نهایت با تمام نوسانات در یک بازه زمانی به مسیر تعادل خود بازخواهد گشت. که در این مورد میتوان شرایط بازار بورس چین در سال ۲۰۱۵ را مثال زد که شباهتهای فراوانی با شرایط کنونی بورس ایران دارد.
دو حقیقتی که مسیر آینده بازار را مشخص میکنند
در ادامه جدا از هر دو دیدگاه در خصوص اینکه آینده بورس چه میشود؟ به دو حقیقت اقتصادی در بازار سرمایه خواهیم پرداخت بدون اینکه بخواهیم قضاوتی در خصوص آینده بازار بورس داشته باشیم، یکی کاهش میزان تولید و دیگری تورم زا بودن اقتصاد ایران است.
در اقتصادی که تولید، تجارت و صادرات روند کاهش را طی میکند، رشد و رونق شدید در بورس امری غیرواقعی و مصنوعی است. در اقتصاد تورم زا، پول نقدی که در دست مردم است روبه زوال و کاهش است؛ واکنش طبیعی هر انسانی به این کاهش تبدیل وجه نقد به دارایی است تا از این طریق جلوی کاهش سرمایه خود را بگیرد. در نتیجه ما شاهد پولها و نقدینگیهای هستیم که باید به سمت یک بازار مثل مسکن، طلا، ارز یا بورس حرکت کند.
سرمایه گذاران یا مردم در این زمان باید بین نرخ تورم و همچنین میزان سوددهی در بازارهای مختلف یک تعادلی ایجاد کنند تا بتوانند میزان تاثیرات تورم را پوشش دهند. اگر در اقتصادی مثل ما که طی ۲سال گذشته، تورمهای ۴۰الی ۴۵درصدی را تجربه کرده؛ نرخ سود بانکی بین ۱۰الی ۲۰درصد باشد، به این معنی است که افراد با یک سود منفی در بانک روبه رو هستند در چنین شرایطی سرمایه گذاران به دنبال بازاری میگردند که یا مساوی نرخ تورم رشد کند و یا کمی از آن بیشتر شود در غیر این صورت دچار زیان خواهند شد. نه در ایران بلکه در تمامی دنیا چنین قائدهای وجود دارد و مردم با توجه به میزان آگاهی خود وارد یکی از بازارهای مالی خواهند شد. با بررسی ارقام و اعداد بازدهی بازارهای مالی بیشترین بازدهی مربوط به بازار سرمایه بوده است که معمولا بالاتر از نرخ بانکی و تورم حرکت میکند.
با وجود اینکه بازار سرمایه در طول سه ماه اخیر با ریزش سنگینی مواجه بود اما بر اساس گفتههای آماری حدود ۳۰درصد از پول خارج شده از بورس در کارگزاریها منتظر به تعادل رسیدن بازار است. این موضوع نشان میدهد که هنوز بسیاری از سهامدارانی که وارد بازار شدند علاقمند به فعالیت در این بازار دارند.
با توجه به پارامترهای تاثیرگذار کلان اقتصادی مانند تورم، نرخ ارز، نقدینگی، سیاست های پولی و بانکی میتوان چند سناریو برای آینده بازار در بلند مدت و میان مدت تعریف کرد که از حوصله این گزارش خارج است. توجه داشته باشید که هیجانات بازار ناشی از عوامل سیاسی و بین المللی، دستکاری در قوانین و ابزارهای بازار، تصمیمات سازمان بورس، تسهیل شرایط کسب و کار در کشور، میزان صادرات و غیره هم از عوامل تاثیرگذار بر روند بازار هستند اما آن چیزی که مسیر بازار را در بلند مدت تعیین میکند شاخصهای اقتصاد کلان در کشور میباشد. که به طور خلاصه اگر در تمامی موارد مذکره شده در پارامترهای کلان اقتصادی به یک ثبات نسبی برسیم، بازار بورس هم در اولین واکنش از هیجان خارج و به سمت تحلیلپذیر بودن حرکت میکند. در صورت رشد نرخ تورم و ارز بازار هم در پی آن رشد حبابی و هیجانی به خود میگیرد و به نوعی غیر مصنوعی تا یک مدت حرکت خواهد کرد.
بازار سرمایه ایران هنوز در ابتدای راه است و بالا و پایین زیادی در مسیر خود دارد به همین خاطر است که کارشناسان بازار همیشه از نگاه بلند مدت به بازار سرمایه سخن میگویند. متاسفانه انرژی و وقت مردم اعم از کارمند، کاسب، خانه دار، پزشک و غیره صرف سفته بازی و دنبال کردن روندهای روزانه در بورس شد. به گفته اکثر اقتصاددانان این ریزش دیر یا زود به پایان خواهد رسید اما توصیه همه آنها این است که سعی کنند با دانش بیشتر و نگاه بلند مدت وارد این بازار شوند. و البته که در این مسیر نهادهای نظارتی نباید از وظیفه خود غفلت کنند؛ این غفلت از نظارت بر عملکرد سازمان بورس، قطعا در آینده زیانهایی را می تواند متوجه کشور کند.
نظر شما