مسعود شباب، دکترا مدیریت تکنولوژی؛ بازار: نیاز دولت بهگونهایست که در کنار توسعه حملونقل عمومی به توسعه زیرساختهای مرتبط با خودرو (نظیر جادهها و…) از طریق مالیات شهروندان میپردازد. این نیاز یا وابستگی به خودرو، از تولید شروع و تا نهایت عمر محصول ادامه دارد. از همین رو میتوان اقتصاد سیاسی وابستگی به خودرو را از منظر تمام ذینفعان در آن مشاهده نمود.
در مقاله زیر به این وابستگی پرداخته شده است و به موضوع «قفلشدگی کربن» اشاره شده است. موضوعی که در چرخه معیوب تولید تا گرفتاری در آلودگی هوا آن را ردیابی کرد.
مقاله «اقتصاد سیاسی وابستگی به خودرو: رویکرد سیستمهای چرخه محصول» (The Political Economy of Car Dependence: A Systems of Provision Approach) به بررسی عوامل ساختاری، سیاسی اقتصادی و فرهنگی میپردازد که سیستمهای حملونقل وابسته به خودرو را در جوامع مدرن پایدار نگه داشتهاند. نویسندگان استدلال میکنند که وابستگی به خودرو تنها یک پدیدهٔ فنی یا فردی نیست، بلکه حاصل یک سیستم قفلشدگی کربنی (carbon lockin) است که از درهمتنیدگی پنج عنصر کلیدی تشکیل شده است:
پنج عنصر اصلی سیستم وابستگی به خودرو:
۱. صنعت خودروسازی:
– این صنعت به دلیل مقیاس بزرگ، سرمایهگذاریهای عظیم و اقتصاد مقیاس، در چارچوبی سختگیرانه عمل میکند که هرگونه تغییر ساختاری را دشوار میسازد.
– شرکتهای خودروساز با استراتژیهایی مانند تولید انبوه خودروهای چندمنظوره (با ظرفیت بیش از نیاز واقعی)، فرهنگ مصرف خودرو را تقویت میکنند.
– در بحرانهای اقتصادی، این صنعت اغلب از دولتها کمکهای مالی دریافت میکند، چرا که دولتها به دلیل «وابستگی به صنعت خودرو» (state dependence)، جلوی شکست آن را نمیگیرند.
۲. زیرساختهای خودرو:
– هزینههای ساخت و نگهداری جادهها و پارکینگها عمدتاً از منابع عمومی (مالیاتها) تأمین میشود، در حالی که نفع آن عمدتاً برای رانندگان خصوصی است.
– این سیستم «یارانههای پنهان» را به خودرو میدهد و استفاده از آن را در مقایسه با حملونقل عمومی ارزانتر جلوه میدهد.
– دلایل موجهسازی ساخت جادههای جدید (مثلاً رشد اقتصادی، کاهش ترافیک) معمولاً تناقضآمیز یا نادرست هستند و اغلب تنها به رشد بیشتر ترافیک منجر میشوند (پدیدهٔ تقاضای القاشده).
۳. الگوهای کاربری اراضی (شهرنشینی پراکنده):
– شهرنشینی پراکنده (urban sprawl) به دلیل سیاستهای دولتی، یارانهها و سرمایهگذاریهای مسکن، تقویت شده است.
– این الگوها به طور عمدی یا غیرعمدی، امکان استفاده از وسایل نقلیهٔ جایگزین را کاهش میدهند و نیاز به خودرو را برای دسترسی به خدمات اساسی افزایش میدهند.
– زندگی در حومهٔ شهرها همچنین میل سیاسی به سیاستهای حمایتکننده از خودرو را تقویت میکند.
۴. ارائهٔ حملونقل عمومی:
– کاهش کیفیت و پوشش شبکههای حملونقل عمومی (به ویژه در پی خصوصیسازی و رقابت آزاد) وابستگی به خودرو را تشدید میکند.
– سیستمهای موفق حملونقل عمومی (مثل مدل Verkehrsverbund در کشورهای آلمانیزبان) بر پایهٔ هماهنگی منطقهای، یکپارچهسازی بلیط و زمانبندی، و زیرسیدی عرضی (crosssubsidies) بین خطوط سودآور و غیرسودآور عمل میکنند.
– در مقابل، سیستمهای رقابتی (مثل اتوبوسهای بریتانیا پس از خصوصیسازی دههٔ ۱۹۸۰) به تکهتکهشدن خدمات و کاهش مسافران منجر شدهاند.
۵. فرهنگ مصرف خودرو:
– خودرو نهتنها یک وسیلهٔ حملونقل، بلکه یک نماد فرهنگی از استقلال، آزادی، وضعیت اجتماعی و امنیت شخصی است.
– این فرهنگ از طریق تبلیغات، طراحی محصول و عادات روزمره تقویت میشود و مقاومت در برابر جایگزینهای پایدار را ایجاد میکند.
– خودرو به «فضای شخصی محافظتشده» تبدیل شده که در برابر محیط خارج (ترافیک، جرم، آبوهوای بد) محافظت میکند.
سازوکارهای زمینهای (Underlying characteristics):
مقاله چهار ویژگی ساختاری را شناسایی میکند که سیستم وابستگی به خودرو را تقویت میکنند:
۱. تداخل جنبههای اجتماعی و فنی: فناوریها، سیاستها و عادات روزمره به گونهای با هم گره خوردهاند که تغییر یکی بدون دیگری غیرممکن است.
۲. استفادهٔ فرصتطلبانه از استدلالهای اقتصادی متناقض: صنعت خودرو هم در زمان رونق، هم در رکود، از دولت حمایت دریافت میکند.
۳. ایجاد ظاهری غیرسیاسی از تصمیمگیریهای موافق خودرو: سیاستهای طرفدار خودرو اغلب به عنوان «ضرورت اقتصادی» یا «تقدم فنی» جلوه میکنند، نه انتخاب سیاسی.
۴. تسخیر دولت توسط نظام خودرو: دولتها به دلیل وابستگی اقتصادی و فشار گروههای ذینفع («لوابی جاده»)، به طور ساختاری به نفع خودرو تصمیم میگیرند.
نتیجهگیری:
نویسندگان استدلال میکنند که خروج از عصر خودرو نیازمند یک برنامهٔ سیاسی آگاهانه و جامع است که همزمان به تمام پنج عنصر فوق بپردازد. راهحلهای فنی یا رفتاری منزوی (مثل خودروهای الکتریکی یا تشویق به دوچرخهسواری) بدون تغییر ساختارهای سیاسی اقتصادی و فرهنگی، نمیتوانند قفلشدگی کربنی را شکست.



نظر شما