به گزارش بازار به نقل از فرهیختگان، دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا برای سفری ششروزه راهی شرق آسیا شده است.
تور کنونی جدیترین برنامه خارجی رئیسجمهور آمریکاست و شامل حضور در مالزی برای شرکت در نشست آسهآن، سفر به ژاپن و دیدار از کرهجنوبی برای مشارکت در اجلاس «همکاری اقتصادی آسیا - پاسیفیک» میشود.
ابعاد سفر
ترامپ در مالزی با سران کشورهای عضو «اتحادیه کشورهای جنوب شرق آسیا» موسوم به آسهآن دیدار میکند. کشورهای برونئی، کامبوج، اندونزی، لائوس، مالزی، میانمار، فیلیپین، سنگاپور، تایلند و ویتنام عضو این اتحادیه هستند. کلیت اعضای آسهآن مدتهاست علیرغم تمایل برخی از آنها به چین و بعضی دیگر به آمریکا، در رقابت ابرقدرتها برای جلوگیری از آسیبدیدنشان، وارد نشدهاند.
ترامپ علاوه بر این کشورها، از ژاپن و کرهجنوبی، دو متحد اصلی خود در شرق آسیا دیدار میکند که ارتش آمریکا در آنها حضور نظامی سنگینی دارد.
سومین طرف گفتوگو برخی از قدرتهای حاضر در نشست مالزی مانند برزیل هستند. ترامپ روز گذشته در حالی با لولا داسیلوا، رئیسجمهور برزیل دیدار کرد که تا چندی قبل روابط تیرهای با او داشت.
با اینوجود ناندرا مودی، نخستوزیر هند به سخنرانی مجازی اکتفا کرد تا برخی حضورنیافتن او در مالزی را مواجه نشدنش با ترامپ عنوان کنند.
چهارمین طرف مهم اما چین است که با آمریکا در میانه یک نبرد مهم قرار دارد و جنگ تجاری یک طرف آن است.
اسکات بسنت، وزیر خزانهداری آمریکا دیروز (یکشنبه) در بیانیهای از برخی توافقات تجاری میان دو کشور خبر داده و اعلام کرد: «از افزایش تعرفه کالاهای چینی جلوگیری شد و پکن موافقت کرد که اجرای نظام جدید صدور مجوز صادرات عناصر نادر خاکی را به مدت یک سال به تعویق بیندازد.»
برایناساس قرار شده ترامپ نیز تصمیم خود برای اعمال تعرفه ۱۰۰ درصدی بر واردات از چین را فعلاً اجرایی نکند.
نکات
درباره سفر ترامپ به شرق آسیا نکاتی در ادامه آمدهاند.
۱- صلحنامههای خیالی
ترامپ در جریان سفر خود به مالزی دیداری چهارجانبه با نخستوزیر دولت میزبان و رؤسای دولتهای تایلند و کامبوج داشت. این دو کشور اواسط تابستان درگیریهای خفیف و چندروزه مرزی داشتند که در زمان اوج، شامل استفاده از راکتهای کوتاهبرد میشد. بااینحال ترامپ خود را بهگونهای وارد ماجرا کرده و بعدها ادعا کرد وی باعث اتمام درگیریها شده است. او همزمان با درگیریها گفته بود در صورت ادامه تنش با آنها قرارداد تجاری امضا نخواهد کرد. بر همین اساس در نشست چهارجانبه به طور رسمی پیمان صلح کامبوج - تایلند که به «توافقنامههای صلح کوالالامپور» نامگذاری شده بود، امضا شد. آنچه رئیسجمهور آمریکا دراینخصوص ترتیب داد جنبه نمایشی اغراقآمیزی داشت. در جهان حتی پس از جنگهای بزرگ احتمال دارد توافق جامعی به امضا نرسد، اما ترامپ خواسته بود تایلند و کامبوج پس از شلیک چند گلوله تفنگ در مرز با یکدیگر توافق صلحی امضا کنند که با نام پرطمطراق «توافقنامههای صلح کوالالامپور» شناخته شود.
۲- امنیت ژاپن و کرهجنوبی
ژاپن به همراه کره جنوبی به طور فزایندهای احساس ناامنی دارند. این قضیه در درجه اول به کره شمالی بازمیگردد. ارتش کره شمالی در دو سطح بازدارندگی اتمی و متعارف پیشرفت داشته است.
بازدارندگی اتمی پیونگیانگ باعث خواهد شد واشنگتن که خاک خود را در معرض حمله اتمی میبیند در برابر حملات این کشور به همسایگان خود دخالتی نکند و سلاحهای متعارف کره شمالی نیز میتوانند باعث یکسره شدن کار کره جنوبی شوند. در اینجا خطر موجود پیش روی کره جنوبی قرار دارد؛ اما خطری که ژاپن را تهدید میکند تغییر شدید موازنه قوای منطقهای در صورت ازدسترفتن کامل شبهجزیره کره است.
۳- چین
رقابت با چین مهمترین پرونده رئیسجمهور آمریکاست. هیچ کشوری در جهان به جز چین از نظر مجموع قوای اقتصادی، نظامی، فناوری و ویژگیهای وسعت و جمعیت قادر به رویارویی با آمریکا نیست.
اگر تسلط اقتصادی و فناوری آمریکا از دست برود بهتبع آن موازنه از نظر نظامی نیز تغییر میکند. بااینحال قدرتگیری چین عمقی در شرق آسیا دارد؛ نهتنها چین در حال قویتر شدن است، بلکه در منطقهای واقع شده که ازاینپس نقطه ثقل ثروت جهانی است.
از اینرو چین در صورت موفقیت نهتنها خود به اقتصاد اول جهان تبدیل میشود، بلکه در شرق آسیا نیز دست برتر را کسب میکند. آمریکا خود نیز چنین تجربهای را برای تبدیل شدت به قدرت برتر جهان طی کرد. پس از جنگ جهانی دوم، آمریکا بزرگترین اقتصاد جهان بود؛ اما با تسلط بر اروپای غربی موفق شد در رقابت با شوروی دست برتر را داشته باشد.
در کنار شوروی در بلوک شرق کشورهای کوچک و کمقدرتتری مانند لهستان، آلمان شرقی و بلغارستان قرار داشتند؛ اما در اروپای غربی انگلیس، فرانسه، آلمان غربی، ایتالیا و اسپانیا بهعنوان اقتصادهای پیشرو در صف آمریکا قرار گرفتند.
همچنین ژاپن بهعنوان یک قدرت اقتصادی دیگر در صف آمریکا بود. در دهه ۱۹۸۰ میلادی بیم آن میرفت که ژاپن و آلمان غربی در اقتصاد از آمریکا پیشی گرفته و جایگاه این کشور را تهدید کنند؛ حالآنکه هر سه کشور در یک مجموعه سیاسی حضور داشته و در مقابل شوروی صفآرایی کرده بودند.
امروزه نیز آمریکا خود اقتصاد اول بوده و به جز چین که دوم است، دیگر قدرتهای اقتصادی را عمدتاً زیر چتر خود گرفته است. اگر در آینده قدرت چین بیش از امروز رشد کند، خواهد توانست در اتصال با دولتهای شرق آسیا و یا دولتهای اوراسیایی وضعیتی همانند آمریکای پس از جنگ جهانی دوم بیابد.
چین در کنار روسیه و اقتصادهای نوظهوری مانند اعضای بریکس قادر خواهد بود دست برتر را کسب کند. در آینده که دولتهای اروپای غربی به نسبت اقتصادهای نوظهور، تنزل کنند، آمریکا هرچند مقام دوم را در رتبهبندی جهانی خواهد داشت؛ اما شاهد جمع چین بهعنوان اقتصاد اول با باقی رتبههای برتر خواهد بود. برایناساس آمریکا دو کارویژه در برابر چین دارد؛ اول مهار چین از نظر قدرت داخلی و دوم اتصال و هماهنگی کامل آن با شرق آسیا.
این اقدامات اما بسیار دشوارند. آمریکا حتی در برابر دیگر دولتها و گروههای کوچکتر از چین موفق نبوده و از شانس بد، بر خلاف پکن که تقریباً تنها واشنگتن را در برابر خود دارد، آمریکاییها با دوجین رقیب و دشمن از شرق اروپا گرفته تا غرب آسیا و آمریکای لاتین روبهرو هستند.
روسیه و ایران، دو دولت معارض با آمریکا نهتنها در مرکز و خاک خود قدرتی بزرگ برای مبارزه با طرحهای آمریکا بهحساب میآیند، بلکه هرکدام متحدانی نیز در محیط پیرامونی یا دیگر نقاط جهان در این مسیر دارند. به این دلایل آمریکا کار دشواری برای استفاده از برتریاش در گسترش جهانی بر چین دارد.
چینیها از نظر نظامی در جهان گسترش نیافتهاند؛ اما آمریکا گسترشیافته ولی معارضان این گسترش در سراسر جهان، ویژگی برتر واشنگتن را خنثی کردهاند. آمریکا گرچه در اروپا حضور دارد؛ اما وجود روسیه این قوا را علیه چین، خودبهخود خنثی کرده است.



نظر شما