محمدشهاب؛ بازار: چه تحلیلی میتوان از نتایج غیر یکسان رگرسیون ( پیش بینی و بیان تغییرات یک متغیر بر اساس اطلاعات متغیر دیگر) شاخص قیمت بورس بر تورم کوتاه مدت و بلند مدت داشت؟
مقدمه:
در یادداشت نوزده مرداد با عنوان «آیا اقتصاددانان کوتاهی کرده اند» سعی شد با الهام از قوانین علم شیمی و زیست در پاسخ به این سوال که آیا علم اقتصاد به مثابه این علوم می توانند صاحب قوانین باشد یا خیر، نگارشی انجام شد(مولکول ها به اعتبار چیدمان خود و خواص فیزیکی خاص خود هر ماده را مشخص میکنند و این گونه نیست که اگر ساختار مولکولی تغییر کند خواص فیزیکی تغییر نکند و ماده همچنان همان اعتبار ماده قبلی را داشته باشد). در آنجا گفته شد تجرباً و منطقاً نمی توان برای چیزی به نام مکانیزم عرضه و تقاضا اعتباری هم ردیف با قوانین زیست و شیمی در نظر گرفت(در یادداشت دیگری به تاریخ هشتم مرداد نیز شواهد آماری و تجربی برای این که مکانیزم عرضه و تقاضا می تواند در یک اقتصاد ظهور و بروز نکند؛ آورده شد).
تفاوت چیزی به نام مکانیزم عرضه و تقاضا (بازار) با قوانین علوم طبیعی در این است که اگر امری در علم اقتصاد به عنوان قانون بیان شود چیزی جزء مفهوم ساخته شده توسط انسان نیست و این گونه نیست که بر اساس سازنده غیر انسانی ساخته شده باشد؛ بنابراین می تواند بر خلاف قوانین طبیعی تغییر کند. به عبارت دیگر آنچه به عنوان قوانین علم اقتصاد بیان می شود را نمی توان هم ردیف با قوانین زیست و شیمی و امثالهم دانست.
لذا با این پیش فرض مهم و اولیه زمانی که دولت ها یک سیاست پایدار حمایتی درست برای تولید وضع نمی کنند چگونه می توانند این انتظار را داشته باشند که اقتصاد بر اساس قوانین عرضه و تقاضا پیش رانده نشود؟یعنی مساله این نیست که چرا قیمت ها و مقادیر حقیقی در ساختار عرضه و تقاضا حل و فصل نمیشود بلکه ایراد آن است که چرا اقتصاد تنها در ساختار عرضه و تقاضا به نمایش گذارده میشود و این گونه وانمود میشود که راه حل های مشکلاتی که به عرضه و تقاضا نسبت داده میشود در همان سیاست گذاری های مربوط به عرضه و تقاضا قرار دارد؟ با این مقدمه اکنون به سراغ بازار بورس می رویم.
نتایج محاسباتی رگرسیون شاخص قیمت مصرف کننده بر شاخص قیمت بورس:
نتایج رگرسیون شاخص قیمت بورس بر شاخص تورم مصرف کننده در کوتاه مدت و بلند مدت به شرح زیر بود:
* شاخص قیمت بورس در کوتاه مدت اثر معنادار بر شاخص قیمت مصرف کننده دارد.
* شاخص قیمت بورس در بلند مدت اثر معنادار بر شاخص قیمت مصرف کننده ندارد.
شاید عده ای این گونه تصور کنند که نتیجه متفاوت در بلند مدت به علت ظاهر شدن افزایش تولید بوده و از این ناحیه اثر شاخص بورس بر تورم را غیر معنادار کرده است این در حالی است که همان عامل "افزایش نقدینگی قبل از افزایش تولید" در سالهای آینده به اعتبار شاخص قیمت بورس نیز وجود داشته و لحاظ شده است. بنابراین می توان بر اساس تفاوت معنادار بودن اثر گذاری شاخص قیمت بورس بر شاخص قیمت مصرف کننده، مساله افزایش قیمت برخی کالاهای سرمایه ای مانند ارز را جزء اثرات روانی ندانست و حکایت هایی مربوط به انتقال نقدینگی از بورس به بازار کالاهای سرمایه ای (به طور مثال) را صحیح ندانست چرا که در غیر این صورت نه تنها معناداری اثر شاخص بورس بر شاخص مصرف کننده در بلند مدت می بایست معنادار می بود بلکه می بایست ضریب این اثر گذاری نیز بیشتر نشان داده میشد.
نتایج این رگرسیون نشان می دهد که اقتصاد متکی بر روانیات جامعه است و به طور مثال اگر به جامعه گفته شود که نقدینگی های موجود در بورس واقعی نیست یعنی فراتر از ظرفیت های تولیدی است این گفته خود می تواند بر روانیات منطبق بر عرف جامعه سوار و به دارندگان پرقدرت ارز اجازه قیمت گذاری بالاتر ارز آن هم با بازخوانی چارچوب عرضه و تقاضا بدهد.
جمع بندی:
اگر به جامعه گفته شود که باید نقدینگی به سمت تولید آید جامعه این امر را متوجه می شود که هم چنان نسخه ی حمایتی برای تولید کنندگان تعریف نشده است ولی اگر به جامعه گفته شود که از منابع و سیاست گذاری های کلانی که امکان تخصیص بلاعوض منابع را فراهم کند از تولید کنندگان در قالب خلق تکنولوژی با اولویت شرکتهای میکرو مردمی حمایت انجام شده است و قرار است به صورت پایدار دنبال شود (در عین نظارت برای اجرای درست) روانیات منطبق بر عرف جامعه سوار بر اجرای مکانیزم عرضه و تقاضا نمی شود. با اقدامات عملی به جای گزاره های نظری و نصیحت آمیز و باید ها می توان با اصلاح روانیات منطبق بر عرف جامعه، اجرایی شدن قوانین بازار را با شکست مواجه کرد.
کاهش غلظت قوانین بازار نه از ناحیه افزایش تولید و کاهش قیمت بلکه از ناحیه اصلاح روانیات منطبق بر عرف جامعه صورت می گیرد. یک زمان خواست جامعه از مسئولین آن است که کاهش قیمت از همان مسیر قوانین بازار دنبال شود. این یادداشت به نوعی میتواند نوع خواسته جامعه از مسئولین را تغییر دهد که چرا با عدم اجرا سیاست گذاری های درست پایدار، محدودیت های اقتصادی مکانیزم عرضه و تقاضا به صورت خود انتخابی مورد پذیرش قرار گرفته است؟
نظر شما