۲۴ شهریور ۱۴۰۴ - ۱۰:۰۰
چرا با آمریکا به توافق نمی رسیم؟| نقدی بر رویکرد غیرسازنده متقابل تهران و واشنگتن
بازار بررسی کرد؛

چرا با آمریکا به توافق نمی رسیم؟| نقدی بر رویکرد غیرسازنده متقابل تهران و واشنگتن

با انعقاد توافق میان ایران و آژانس اکنون این سوال در مجامع بین المللی و ایران مطرح شده که تکلیف ایران با آمریکا چه خواهد شد؟

بازار؛ گروه بین الملل: توافق هسته ای میان تهران و آژانس نهایتا سه شنبه شب میان عباس عراقچی وزیر امور خارجه کشورمان و رافائل گروسی مدیرکل آژآنس بین المللی انرژی اتمی در قاهره و در حضور وزیر امور خارجه مصر به امضا رسید. به گفته هوشنگ امیراحمدی دیپلمات سابق ایرانی، اکنون در خصوص دو شرط از سه شرط اروپا برای فعال نساختن اسنپ بک، یعنی همکاری ایران با آژانس و حسابرسی موجودی اورانیوم غنی شده در ایران به توافق رسیده ایم. در مورد شرط سوم یعنی ازسرگیری مذاکرات ایران و آمریکا نیز سید عباس عراقچی بارها آمادگی تهران برای ازسرگیری آن را اعلام کرده است.
اما نگاهی به افکار عمومی جامعه ایران نشان می دهد که هر دو طیف موافق و مخالف تعامل ایران و ایالات متحده پیشاپیش نسبت به چنین مذاکراتی خوشبین نیستند. جناح مخالف اصل مذاکره با واشنگتن، مانند همیشه بر طبل بی فایدگی و نیرنگ آمریکا میکوبند و اما جناح دوم یعنی طرفداران تعامل ایران با غرب و آمریکا نیز معتقدند که این مذاکرات احتمالا راه به جایی نخواهد برد. دستکم این امکان وجود دارد که توافق موثری صورت نگیرد و در، بر همان پاشنه قبل بچرخد. در هر صورت، می توان مدعی شد که تقریبا تمامی جامعه حتی قشرخاکستری نیز به این نتیجه رسیده اند که مذاکره با آمریکا بی فایده است.

می توان ادعا کرد که شاید با وجود خیل عظیم تحول در ساختار زندگی بشر به ویژه از زمان انقلاب صنعتی تا به امروز، نظام بین الملل و ساختار حاکم بر آن، سنتی ترین میراث بشریت باشد که همچنان دست نخورده باقی مانده و قواعد آن طی قرون متمادی کاملا به صورت سنتی حفظ شده است


اما فارغ از هرگونه جهت گیری سیاسی و تحلیل این شرایط بر اساس چارچوب های ذهنی مختلف، سوال اینجاست که ما چرا در مذاکره با آمریکا به جز مواردی معدود مانند آزادسازی کارکنان سفارت ایالات متحده در تهران، چندان موفق نبوده ایم؟ و اینکه اساسا چرا باید مذاکره با یک کشور دیگر ولو ایالات متحده تا این حد برای ما چشم انداز منفی ایجاد کند؟ در ادامه سعی خواهیم کرد با نگاهی حتی المقدور منصفانه به چرایی این موضوع بپردازیم.

نگاه و رویکرد دور از واقعیت ایران نسبت به سازمان ملل، شورای امنیت و آمریکا

با اتخاذ رویکردی رئالیستی به روابط ایران و آمریکا، باید گفت که تهران هیچگاه نخواسته دستکم بخش هایی از ساختار فعلی حاکم بر نظام بین الملل را به رسمیت بشناسد. در این خصوص باید گفت ادعای ایران مبنی بر ناعادلانه بودن ساختار نظام بین الملل به هیچ روی نه غیر منطقی است و نه درخواست برای ایجاد هرگونه تغییر بنیادین در آن، زیاده خواهانه به نظر می رسد؛ کما اینکه محمود احمدی نژاد بارها خواستار تغییر در ساختار شورای امنیت و نحوه مدیریت فعلی سازمان ملل شده بود. پس از وی نیز روسای دولت های بعدی هر یک، کم و بیش به این موضوع پرداخته اند.

میان همان پنج عضو نیز برابری وجود نداشته و هر یک بر اساس قدرت خود به ایفای نقش میپردازد؛ کما اینکه ایالات متحده به تنهایی و جدا از تحریم های اتحادیه اروپا، عضو دیگر این شورا یعنی روسیه را در پس جنگ اوکراین، تحت شدید ترین تحریم های اقتصادی قرار داد!


در این خصوص می توان ادعا کرد که شاید با وجود خیل عظیم تحول در ساختار زندگی بشر به ویژه از زمان انقلاب صنعتی تا به امروز، نظام بین الملل و ساختار حاکم بر آن، سنتی ترین میراث بشریت باشد که همچنان دست نخورده باقی مانده و قواعد آن طی قرون متمادی کاملا به صورت سنتی حفظ شده است. در حقیقت، بنیان های قدرت و روابط میان آنها به عنوان زیربنا همچنان حفظ شده و در مواردی چون به وجود آمدن نظام های لیبرال، جمهوری های دموکرات و مفاهیمی چون حقوق بشر، هیچگونه تغییری در اصول مشاهده نمی شود. نگاهی به ساختار شورای امنیت پنج عضو دائمی را نشان می دهد که همگی ابرقدرت (Super Power) هستند. این پنج عضو هر یک حق وتو داشته و می توانند به راحتی زیر تصمیمات همه بزنند و بنا بر دلایل منطقی یا غیرمنطقی، رای دیگر اعضا را پس بزنند؛ یعنی درست نوعی وضعیت آنارشیک پیشرفته! اما جالبتر اینکه تمامی ۱۹۳ عضو سازمان ملل متحد از جمله ایران، با عضویت در این سازمان، در حقیقت مفاد اساسنامه آن از جمله همین ساختار شورای امنیت را پذیرفته اند.
نکته مهم دیگر در خصوص ترکیب شورای امنیت اینکه میان همان پنج عضو نیز برابری وجود نداشته و هر یک بر اساس قدرت خود به ایفای نقش می پردازد؛ کما اینکه ایالات متحده به تنهایی و جدا از تحریم های اتحادیه اروپا، عضو دیگر این شورا یعنی روسیه را در پس جنگ اوکراین، تحت شدید ترین تحریم های اقتصادی قرار داد!

اینکه در خصوص انتقادات به روند اجرای برجام، اروپا از موقعیت خود به عنوان یک پای قراردادی ارزشمند میان تهران و غرب که برای نخستین بار در دوران پس از انقلاب اسلامی ایجاد شده و می توانست در صورت اجرای صحیح، اعتباری ویژه برای بروکسل و پایتخت های تروئیکا ایجاد نماید دفاع نکرد، قطعا همینطور است و در آن شکی نیست


لذا، حتما ساختار فعلی نظام بین الملل بر اساس نابرابری و بی عدالتی اخلاقی چیده شده و در این شکی نیست. اما روی دیگر این سکه نیز این است که ما در زمره نخستین کشورهایی هستیم که در سال ۱۹۴۵ سازمان ملل را به رسمیت شناخته و با پذیرش همین ساختار فعلی به عضویت آن در آمده ایم. در دوران پس از انقلاب نیز حتی در دوران هشت سال جنگ تحمیلی، ایران هیچگاه کرسی خود در سازمان ملل را رها نکرده و اتفاقا از آن برای رساندن فغان خود از بی عدالتی اعضای همین شورای امنیت در حمایت از رژیم بعث عراق استفاده کرد. در حال حاضر نیز عضو این سازمان هستیم و باید به تبع ساختار و جایگاه اعضای شورای امنیت را نیز به رسمیت بشناسیم. البته که این تجویز به هیچ روی به معنای انفعال در سیاست خارجی نیست.

اعضای اتحادیه اروپا به اندازه ایالات متحده قدرت ندارند! اگر قدرت را در سه بخش اقتصادی، سیاسی و نظامی دسته بندی کنیم، تنها در بخش اقتصادی باید گفت که ایالات متحده همچنان بالاترین سهم رشد تولید ناخالص داخلی از سال ۱۸۹۰ به این سو به خود تخصیص داده است و همچنین از سال ۱۹۶۰ تاکنون، همواره عنوان قدرت نخست اقتصادی جهان را به خود تخصیص داده است

برعکس، میتوان همچون هند، در محیط آن موفق بود و با بازیگری سازنده، کسب اعتبار و درآمد کرد. تنها کافی است نگاهی به جایگاه نخست وزیر هند به عنوان یکی از مهمانان مهم و ویژه اجلاس سران سازمان همکاری شانگهای از یک سو و عضویت در پیمان «کوآد» با محوریت آمریکا از سوی دیگر بیندازیم تا متوجه نقش آفرینی سازنده این کشور در هر دو بلوک شرق و غرب شویم.

باید باور کنیم که دستکم فعلا و در نظم فعلی، چاره ای جز تعامل با آمریکا وجود نداشته و اقداماتی چون مذاکرات بیهوده با اروپا یا تلاش برای بهره جویی از سازمان های بین المللی پیش از حل شدن مناقشات میان ایران و آمریکا، راه چندانی به جایی نخواهد برد


اینکه در خصوص انتقادات به روند اجرای برجام، اروپا از موقعیت خود به عنوان یک پای قراردادی ارزشمند میان تهران و غرب که برای نخستین بار در دوران پس از انقلاب اسلامی ایجاد شده، دفاع نکرد؛ برجامی که می توانست در صورت اجرای صحیح، اعتباری ویژه برای بروکسل و پایتخت های تروئیکا ایجاد کند، درست است اما در نظر داشته باشیم که هیچ یک از اعضای اتحادیه اروپا به اندازه ایالات متحده قدرت ندارند! اگر قدرت را در سه بخش اقتصادی، سیاسی و نظامی دسته بندی کنیم، تنها در بخش اقتصادی باید گفت که ایالات متحده همچنان بالاترین سهم رشد تولید ناخالص داخلی از سال ۱۸۹۰ به این سو به خود تخصیص داده است و همچنین از سال ۱۹۶۰ تاکنون، همواره عنوان قدرت نخست اقتصادی جهان را به خود تخصیص داده است.

چرا با آمریکا به توافق نمی رسیم؟| نقدی بر رویکرد غیرسازنده متقابل تهران و واشنگتن

آمریکا همچنین بزرگترین بازار جهان از همان قرن ۱۹ به حساب آمده و هنوز هم آرزوی تمامی کشورهای جهان به ویژه چین، دستیابی حداکثری به بازار پر رونق ایالات متحده است. در غیر اینصورت، اساسا چرا چین باید از مذاکرات مربوط به دستیابی به توافق تجاری با آمریکا استقبال کرده و همواره به دنبال آن باشد؟ مگر نه اینکه همین چین به واسطه مسائلی چون FATF و تحریم های آمریکا، همکاری خود را در بسیاری از بخش های مهم صنعتی با ما به حداقل رسانده یا قطع کرده است تا بازار آمریکا را از دست ندهد؟ باید پرسید که چرا اتحادیه اروپا زیر باید ده ها تحقیر و توهین از سوی ترامپ، از وضع سنگین تعرفه های گمرکی دولت ترامپ گرفته تا همراهی اجباری نظامی در عراق و افغانستان، باز هم علاقه ای به تنش افزایی با واشنگتن ندارد؟

جنگ ۱۲ روزه بر همگان آشکار ساخت که ایران توان قابل توجهی در مقابله با تهدید خارجی در آینده را دارد و می بایست قدرت نظامی این کشور و پتانسیل تخریب آن در موقعیت مقابله با تهدید را جدی گرفت


باید باور کنیم که دستکم فعلا و در نظم فعلی، چاره ای جز تعامل با آمریکا وجود نداشته و اقداماتی چون مذاکرات بیهوده با اروپا یا تلاش برای بهره جویی از سازمان های بین المللی پیش از حل شدن مناقشات میان ایران و آمریکا، راه چندانی به جایی نخواهد برد. چراکه اساسا نه چین و نه اقتصادهای کوچکتر، علاقه ای به درگیری اقتصادی با آمریکا بر سر ایران یا هر موضوع دیگری ندارند.
در بخش قدرت سیاسی نیز تنها کافی است بدون اشاره به موارد مفصل و جداگانه، کافی است به همین مثال اخیر ورای امنیت و میزان نقش آفرینی واشنگتن در آن اکتفا و به یک مشت نمونه خروار بودن در محاسبات خود بسنده کنیم.

برداشت اشتباه آمریکا از ایران و تغییرات بین المللی

آن سوی قصه، یعنی آمریکا نیز همچون ایران، تلقی به همان نسبت اشتباه در خصوص تهران دارد. برای دستیابی به تفاهم، آمریکا نیز باید بپذیرد که تهران ولو در سایه سنگین ترین تحریم های بین المللی، در زمینه های مختلف از صنایع مختلف گرفته تا فناوری هسته ای، به پیشرفت هایی غیرقابل بازگشت دست یافته است. تنها در فقره مقابله با داعش، حتی اندیشکده های غربی نیز بر نقش مهم و کلیدی ایران در عراق و سوریه اذعان دارند و این نشانه نقش آفرینی یک قدرت منطقه ای است. در صفحه ای دیگر، ممکن است با حملات نظامی آمریکا یا اسرائیل به نیروهای وابسته به مقاومت بتوان آنها را به صورت مقطعی تضعیف کرد، اما نمی توان ریشه آنها را خشکاند چراکه از هویت بومی و محلی برخوردار بوده و مناطق تحت نفوذ آنها دیگر به این محور باور دارند. آیا می توان نقش آفرینی حزب الله در دولت و امنیت لبنان به ویژه در برابر تجاوز رژیم صهیونیستی را نادیده گرفت؟ آمریکا حتی در خصوص نابودسازی طالبان نیز موفق عمل نکرد تا نهایتا شاهد سقوط دولت اشرف غنی توسط آنها شدیم. حال آنکه نیروهای محور مقاومت از حیث قدرت، تعداد و پراکندگی با طالبان قابل قیاس نیستند.

بهتر است آمریکا تحولات و ظهور قدرت های منطقه ای جدید همچون ایران در مناطق مختلف جهان را درک کرده و به روند شکل گرفته در پس آن احترام بگذارد


از سوی دیگر، ایرانیان در تولید ادوات مربوط به غنی سازی، بسیاری از تجهیزات وابسته و تولید موشک های پیشرفته دور برد به خودکفایی تقریبی رسیده و از همه مهمتر، به دانش آن دست یافته اند. در خصوص قدرت نظامی نیز جنگ ۱۲ روزه بر همگان آشکار ساخت که ایران توان قابل توجهی در مقابله با تهدید خارجی در آینده را دارد و باید قدرت نظامی این کشور و پتانسیل تخریب آن در موقعیت مقابله با تهدید را جدی گرفت. پس این تصور که ایران به ایران دوران قاجار باز می گردد نیز تصویری غیرمنطقی و اشتباه است. اگر بتوان در عملیات نظامی، تجهیزات و زیرساخت را نیز نابود کرد، باز هم برخورداری از دانش می تواند ظرف مدت زمان نه چندان طولانی، ایران را به همین نقطه فعلی برساند.
پس بهتر است آمریکا تحولات و ظهور قدرت های منطقه ای جدید همچون ایران در مناطق مختلف جهان را درک کرده و به روند شکل گرفته در پس آن احترام بگذارد.
اما روی دیگر سکه این است که همکاری و شراکت تجاری با ایران می تواند منافع بزرگی برای واشنگتن به ارمغان بیاورد که در حال حاضر، این فرصت را با دست خود به چین یا روسیه تقدیم کرده است.
در پایان باید گفت که به نظر می رسد تنها اتخاذ نوعی نگاه منصفانه از سوی هر دو طرف نسبت به یکدیگر و عدم تلاش برای انکار واقعیت های موجود، بتواند گره از کار «مذاکرات معنادار» و منتج به نتیجه میان دو طرف در آینده داشت.

کد خبر: ۳۶۳٬۷۴۶

اخبار مرتبط

اخبار رمزارزها

    برچسب‌ها

    نظر شما

    شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha