علیرضا مبصر؛ گروه بانک و بیمه: طلا در بازار های مالی سالهاست جایگاه خود را بهعنوان «دارایی امن» در اقتصاد جهانی تثبیت کرده است؛ پناهگاهی که سرمایهگذاران در دوران بیثباتی و بحران به آن روی میآورند. اما بررسی صرفِ عوامل بنیادی مانند نرخ بهره یا شاخصهای تورمی، و حتی تکیه بر ابزارهای تکنیکال، برای درک کامل رفتار این فلز گرانبها کافی نیست. بازارها علاوه بر قیمت و ارزش ذاتی، از ریتمی درونی پیروی میکنند که همان چرخههای زمانی است. این چرخهها همچون ساعتی پنهان در بطن بازار عمل میکنند و با تکرار منظم خود، نقاط عطف تازهای را رقم میزنند؛ شناخت همین ضربآهنگ پنهان است که میتواند به سرمایهگذار دیدگاهی متفاوت و تصمیمی دقیقتر بدهد.
تحلیل زمانی؛ کلید فهم چرخه ها
تحلیل زمانی در بازارهای مالی رویکردی است که بهجای تمرکز صرف بر قیمت، بر بازههای زمانی تکرارشونده در حرکات بازار تأکید میکند. به بیان ساده، اگر تحلیل قیمتی به ما میگوید «بازار کجا ایستاده»، تحلیل زمانی نشان میدهد «چه زمانی تغییر مسیر خواهد داد». این دو رویکرد در کنار یکدیگر میتوانند تصویری کاملتر از آینده احتمالی بازار ترسیم کنند.
تفاوت اصلی میان تحلیل زمانی و تحلیل قیمتی در همین نگاه است: تحلیل قیمتی بر حمایتها، مقاومتها و الگوهای قیمتی متمرکز است، درحالیکه تحلیل زمانی بهدنبال کشف ریتمهای تکراری در بازههای چندماهه یا چندساله است؛ ریتمی که مانند تپش قلب، بازار را به سمت اوجها و فرودهای جدید هدایت میکند.
نمونههای کاربردی این روش در بازارهای جهانی بسیارند. در کالاهایی مثل نفت یا مس، نوسانات قیمتی اغلب با چرخههای تولید و تقاضای صنعتی همپوشانی دارند؛ در بازار ارز نیز چرخههای سیاستهای پولی و تغییرات نرخ بهره، بازههای نسبتاً منظم صعود و نزول ایجاد میکنند.
یکی از چهرههای شاخص در این زمینه ساموئل بنر بود؛ کشاورز و تحلیلگر قرن نوزدهم که با استفاده از چرخههای زمانی به پیشبینی تغییرات مهم بازار میپرداخت. او معتقد بود که بازارها، از سهام گرفته تا کالاها، دارای ریتمهای منظم و تکرارشوندهاند و همین «چرخههای تاریخی» میتوانند آینده را تا حدی آشکار کنند. پیشبینیهای او در مورد رونقها و رکودهای اقتصادی بارها در تاریخ مورد توجه قرار گرفت و الهامبخش بسیاری از تحلیلگران مدرن شد.
بازار فقط قیمت نیست؛ زمان هم روایت خودش را دارد
در میان تمام بازارها، طلا جایگاه ویژهای دارد؛ زیرا برخلاف داراییهایی که بهشدت وابسته به متغیرهای بنیادی کوتاهمدتاند، حرکتهای آن اغلب با چرخههای زمانی دوساله یا بلندمدتتری همراه است. همین قابلیت ردیابی، طلا را به یکی از بهترین نمونهها برای بهکارگیری تحلیل زمانی تبدیل کرده است.
داراییهای رکودی و رونقی؛ چرخههای همپای اقتصاد
اقتصاد جهانی همانند یک موجود زنده، دورههایی از رونق و رکود را تجربه میکند. در دوران رونق، موتور تولید و مصرف روشن است؛ صنایع رشد میکنند، اشتغال بالا میرود و داراییهایی مثل سهام یا انرژی بیشترین بازدهی را نصیب سرمایهگذاران میکنند. در مقابل، وقتی اقتصاد وارد رکود میشود و ریسکها افزایش مییابند، توجه سرمایهگذاران به سمت داراییهای امنتر میرود؛ طلا، اوراق قرضه و حتی ارزهای ذخیره جهانی در چنین شرایطی میدرخشند.
از همین منظر، چرخههای رکود و رونق نهتنها اقتصاد کلان، بلکه ارزش داراییها را نیز شکل میدهند. هر گروه دارایی به شکلی متفاوت به این چرخهها واکنش نشان میدهد و همین موضوع، اساس استراتژیهای سرمایهگذاری پویایی است که میان «داراییهای رونقی» و «داراییهای رکودی» تعادل برقرار میکند.
در این میان، طلا جایگاه خاصی دارد؛ چرا که بهعنوان دارایی رکودی کلاسیک، اغلب همزمان با افت بازارهای پرریسک و افزایش نااطمینانی، وارد مدار صعود میشود. نکته مهم آن است که این رفتار نهفقط تابع شرایط بنیادی، بلکه تابعی از چرخههای زمانی است که به شکل منظم تکرار میشوند. به همین دلیل است که تحلیل زمانی در بازار طلا، کلید فهم چرخههای قیمتی آن بهشمار میرود.
هر دوره رونق، سکوی پرش داراییهای پرریسک؛ هر رکود، میدان درخشش طلا
چرخههای دوساله طلا در هشت سال گذشته
بررسی رفتار طلا در بازار جهانی نشان میدهد که این فلز گرانبها در طول هشت سال گذشته بهطور منظم در بازههای دوساله به کف قیمتی رسیده و سپس وارد مسیر صعود شده است.
-
مهر ۱۳۹۶: نخستین نقطه کف در این دوره ثبت شد؛ جایی که روند صعودی طلا آغاز شد.
-
مهر ۱۳۹۸: دومین کف تکرار شد و دوباره بازار با موج صعودی تازهای همراه شد.
-
مهر ۱۴۰۰: بار دیگر طلا در کف قیمتی ایستاد و این بار هم چرخه رشد خود را آغاز کرد.
-
مهر ۱۴۰۲: همان الگوی تکراری، چهارمین کف را رقم زد و مسیر رشد دوباره ادامه یافت.
این الگوی چهارگانه نشان میدهد که بازار طلا نوعی «ضربان دوساله» دارد که تا امروز با نظم قابلتوجهی تکرار شده است. اما شرایط مهر ۱۴۰۴ متفاوتتر از گذشته است. شکلگیری جنگ در ایران و پیامدهای ژئوپلیتیکی آن، باعث شده انتظار نداشته باشیم طلا دوباره در کف قرار بگیرد. برعکس، رفتار فعلی نشان میدهد قیمت هنوز سقف تاریخی خود را نشکسته و محتمل است پس از مهر ۱۴۰۴ شاهد «سقفشکنی» باشیم؛ رخدادی که میتواند آغازگر فصل تازهای از رشد در بازار طلا باشد.
ضربان منظم بازار طلا؛ از کفهای تاریخی تا انتظار سقفشکنی
برای سرمایهگذاران، پیام روشن است: اگرچه تاریخ تکرار میشود، اما شرایط سیاسی و ژئوپلیتیکی میتواند ریتم چرخهها را دگرگون کند. به همین دلیل، ترکیب تحلیل زمانی با ارزیابی شرایط کلان، راهبرد مطمئنتری برای تصمیمگیری در بازار طلا خواهد بود.
چرخهها بهعنوان نقشهراه سرمایهگذاری
مرور هشت سال گذشته نشان داد که طلا بارها بر مدار چرخههای دوساله حرکت کرده و هر بار کفهای قیمتی منظم، آغازگر موجهای صعودی تازه بودهاند. این الگوها ثابت میکنند که طلا نهتنها بهعنوان دارایی امن، بلکه بهعنوان بازاری با «ریتم درونی» قابل ردیابی میتواند نقش راهنما برای سرمایهگذاران ایفا کند.
چرخهها به ما میگویند چه زمانی باید آماده ورود یا خروج از بازار بود؛ ابزاری که اگر در کنار تحلیل بنیادی و رصد شرایط کلان اقتصادی و ژئوپلیتیکی قرار گیرد، میتواند به استراتژی مطمئنتری برای مدیریت پرتفوی تبدیل شود.
در نهایت، چرخههای طلا را باید چونان نقشهراهی دید که مسیر پرپیچوخم بازار را روشنتر میکند؛ نقشهای که هرچند کامل و بینقص نیست، اما میتواند سرمایهگذار را یک گام جلوتر از بازار قرار دهد.
نظر شما