۱۵ شهریور ۱۴۰۴ - ۱۸:۵۱
چگونه سیاست پولی به ابزار فرسایش تولید تبدیل شد؟
یادداشت؛

چگونه سیاست پولی به ابزار فرسایش تولید تبدیل شد؟

خواجه نصیری، کارشناس اقتصادی معتقد است نرخ بهره در ایران دیگر صرفاً یک ابزار تنظیم تورم نیست؛ بلکه به نمادی از اختلال ساختاری، بی‌اعتمادی عمومی و سیاست‌گذاری معکوس تبدیل شده است.

بازار؛ گروه بورس: در اقتصاد ایران، نرخ بهره دیگر یک عدد فنی در حاشیه سیاست‌گذاری نیست؛ بلکه به کانون بحران تبدیل شده است. آنچه روزگاری ابزار تنظیم تورم و هدایت سرمایه‌گذاری بود، امروز به عاملی برای ناترازی‌های مالی بدل شده است.

محمود رضا خواجه نصیری کارشناس اقتصادی در یادداشتی اختصاصی برای بازار به واکاوی پیامدهای این سیاست و تناقض‌های پنهان در منطق تصمیم‌گیری پولی می‌پردازد. در ادامه مطلب را می‌خوانید؛

نرخ بهره در ایران به نقطه‌ای رسیده که دیگر نمی‌توان آن را صرفاً یک ابزار سیاست پولی دانست؛ بلکه به نمادی از اختلال ساختاری در اقتصاد تبدیل شده است. در حالی‌که بازده دارایی‌ها در صنایع به کف تاریخی رسیده و حاشیه سود شرکت‌ها در حال فرسایش است، نرخ سود بانکی در آسمان‌ها پرواز می‌کند. این شکاف، نه حاصل عقلانیت اقتصادی، بلکه نتیجه ترکیبی از توهم سیاست‌گذار و خصومت با تولید است.

تناقض‌ها در سیاست‌گذاری به اوج رسیده‌اند. از یک سو، مالیات بر عایدی سرمایه تصویب می‌شود تا فعالیت‌های غیرمولد محدود شود؛ از سوی دیگر، سپرده‌های بانکی با نرخ‌های بالا و معاف از مالیات، بهشت سرمایه‌گذاران غیرمولد را شکل می‌دهند. پیام روشن است، تولید نکنید، پولتان را بسپارید

بانک‌ها با بدهی‌های معوق، مطالبات سوخت‌شده و دارایی‌های مسموم، هر سال ترازنامه خود را با بازی‌های حسابداری آرایش می‌کنند. در ظاهر، پروژه کاهش شرکت‌داری و تصدی‌گری در جریان است، اما در باطن، ساختار بانکی از سود عملیاتی، تهی‌تر و از دارایی‌های غیرمولد انباشته‌تر می‌شود. در چنین شرایطی، نرخ بهره بالا نه‌تنها مهار تورم نیست، بلکه آرزوی پنهان برای جهش تورمی است تا شاید این باتلاق را با تورم بپوشانند تا البته در باتلاق بعدی غرق شوند.

تناقض‌ها در سیاست‌گذاری به اوج رسیده‌اند. از یک سو، مالیات بر عایدی سرمایه تصویب می‌شود تا فعالیت‌های غیرمولد محدود شود؛ از سوی دیگر، سپرده‌های بانکی با نرخ‌های بالا و معاف از مالیات، بهشت سرمایه‌گذاران غیرمولد را شکل می‌دهند. پیام روشن است، تولید نکنید، پولتان را بسپارید، ما آن را می‌سوزانیم. نه تولیدی شکل می‌گیرد، نه درآمد مالیاتی افزایش می‌یابد، نه تورم کنترل می‌شود. در این روایت، بانک مرکزی نقش داروغه‌ای را ایفا می‌کند که هم پول مردم را می‌بلعد و هم پول دولت را.

سیاست‌گذار پولی، با اصرار بر این مسیر، نه‌تنها تولیدکننده و سرمایه‌گذاری را نابود کرده، بلکه درآمدهای مالیاتی دولت را نیز به باد داده است. تحمیل نرخ‌های بهره بالا برای اوراق دولتی، بدهی‌های آتی را نمایی افزایش داده و در عین حال، کنترل نرخ ارز نیز ناکام مانده است. نتیجه؟ ساختن ابرتورم آینده و فروپاشی ساختار بانکی کشور.

اما آیا مدیران هیچ‌گاه به این فکر کرده‌اند که همین لجاجت‌ها، سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌ها را فلج کرده و امروز قطعی برق و آب، زندگی مردم را تلخ کرده است؟

سؤال بزرگ اینجاست؛ چه قصه‌ای برای اقتصاددانان، نمایندگان مجلس و وزرا تعریف می‌شود که همه نشسته‌اند، شاهکار این سیاست‌ها را می‌بینند و دم نمی‌زنند؟ گاهی حتی دست هم می‌زنند.

اعتماد عمومی، ستون فقرات هر اقتصاد است. اما با تصمیمات غیرعقلانی، این ستون، پله‌پله شکسته شده و امروز، اقتصاد ایران در آستانه فروپاشی اعتماد ایستاده است. اگر همین ته‌مانده اعتماد نیز از بین برود، بازگشت سرمایه و احیای بازارها تقریباً غیرممکن خواهد شد. دود این بحران، دیر یا زود به چشم همه خواهد رفت، از سیاست‌گذار تا شهروند.

کد خبر: ۳۶۲٬۷۴۴

اخبار مرتبط

اخبار رمزارزها

    برچسب‌ها

    نظر شما

    شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha