۴ شهریور ۱۴۰۴ - ۱۴:۰۰
بورس در محاصره ناترازی‌ها؛ مرثیه‌ای برای سرمایه‌ای که آب می‌شود
بازار گزارش می دهد؛

بورس در محاصره ناترازی‌ها؛ مرثیه‌ای برای سرمایه‌ای که آب می‌شود

ناترازی‌های اقتصادی همچون سایه‌ای سنگین بر سر بازار و صنعت کشور گسترده شده‌اند. قطع برق، افزایش هزینه‌ها، سودآوری بورس را به افق منفی کشانده است.

بازار؛ گروه بورس: در روزگاری نه‌چندان دور، بسیاری با امید و اعتماد پا به عرصه بازار سرمایه گذاشتند؛ اما امروز، خاطره‌ای محو از آن خوش‌بینی‌ها باقی مانده است. کسانی که به سازوکار اقتصادی کشور دل بستند، حالا در سکوتی تلخ فراموش شده‌اند. بازار سرمایه تنها زمانی به یاد مدیران می‌افتد که پای سهام عدالت یا تأمین مالی اوراق در میان باشد؛ گویی کارکرد واقعی بورس، بازار اولیه و ثانویه، هیچ‌گاه درک نشده است.

در آغاز هر روز معاملاتی، شاهد آب شدن تدریجی سرمایه، امید و جان فعالان بازار هستیم. مفاهیم بنیادین تحلیل و ارزش‌گذاری یکی‌یکی جان می‌دهند و ما تنها نظاره‌گر این مرگ تدریجی هستیم. آن‌چه در بازار رخ می‌دهد، چیزی فراتر از رکود است؛ یک اتانازی اقتصادی تمام‌عیار که تنها جان‌سخت‌ترین‌ها از آن جان سالم به در می‌برند.

در این فضای پیچیده، اخبار منفی با وزنی سنگین‌تر از همیشه بر بازار سایه انداخته‌اند. سهامداران انگیزه‌ای برای حضور ندارند و حتی آتش‌بس‌های سیاسی نیز برای اقتصاد، به‌مراتب مخرب‌تر از جنگ‌های نظامی جلوه کرده‌اند. نشانه‌های شکست ضعف را در جای‌جای بورس می‌توان دید.

رضا روحی معتقد است که عقب‌ماندگی از بازدهی دلاری نیز زنگ خطری جدی است. اگر سرمایه‌گذاران دارایی‌های خود را بر اساس تورم دلاری تنظیم کرده بودند، امروز با زیان‌های سنگین مواجه نمی‌شدند. بازدهی اسمی در ریال، در برابر واقعیت دلاری، چیزی جز شکست نیست

رضا روحی کارشناس بورس در گفتگو با بازار گفت: ارزش‌گذاری شرکت‌ها در شرایط هیجانی بورس به حاشیه رانده شده است. بررسی ارزش دلاری شرکت‌ها نشان می‌دهد که حتی قیمت زمین برخی از آن‌ها از ارزش بازارشان بیشتر است. این مقایسه نه از سر طنز، بلکه از سر واقعیت تلخی است که نشان می‌دهد اگر بخواهیم دوباره برخی از این شرکت‌ها را بسازیم، هزینه‌ای چندین برابر ارزش فعلی‌شان باید پرداخت شود. ساخت پالایشگاهی مانند "شپنا" نیازمند سرمایه‌گذاری چند میلیارد دلاری است؛ اما ارزش بازار آن، فاصله‌ای فاحش با این عدد دارد.

وی افزود: از سوی دیگر، عقب‌ماندگی از بازدهی دلاری نیز زنگ خطری جدی است. اگر سرمایه‌گذاران دارایی‌های خود را بر اساس تورم دلاری تنظیم کرده بودند، امروز با زیان‌های سنگین مواجه نمی‌شدند. بازدهی اسمی در ریال، در برابر واقعیت دلاری، چیزی جز شکست نیست.

روحی ادامه داد: اما ریشه این بحران‌ها در ناترازی‌های گسترده اقتصادی است. ناترازی در نرخ ارز، بهره بانکی، حامل‌های انرژی و حتی در عقلانیت تصمیم‌گیری، اقتصاد کشور را به لبه پرتگاه کشانده است. هر از گاهی فردی برای اصلاح قدمی برمی‌دارد، اما ناکام می‌ماند. ناترازی‌ها نارضایتی می‌آورند.

در حال حاضر در حوزه برق، دو چالش اساسی وجود دارد؛ قیمت و مصرف. مصرف غیرمنطقی، عمدتاً ناشی از فعالیت‌های پنهان مانند ماینینگ است، نه رفتار روزمره مردم. اما هزینه این مصرف را مردم و تولیدکنندگان می‌پردازند. تثبیت قیمت‌ها و سیاست‌های دستوری نیز سرمایه‌گذاری در صنعت برق را فلج کرده‌اند. تنها راه نجات، اصلاح ساختار قیمت‌گذاری و ایجاد جذابیت برای سرمایه‌گذاران است.

اگر این اصلاحات صورت نگیرد، دود ناترازی‌ها پیش از همه به چشم بورسی‌ها خواهد رفت. شرکت‌های بزرگ صنعتی، نخستین قربانیان قطع برق و بحران انرژی خواهند بود. مجامع فولادی‌ها و سایر صنایع، هر سال اعداد عجیب‌تری را گزارش می‌دهند که نشان از فشار فزاینده دارد. سرمایه‌گذاران محتاط، ترجیح می‌دهند با اوراق ۴۰ درصدی خوش باشند و به ریش تولیدکنندگان بخندند؛ اما این مسیر، آینده‌ای تاریک برای اقتصاد رقم خواهد زد.

حتی اگر امروز کسی بخواهد در بازار سرمایه باقی بماند، باید بداند که دیگر تحلیل‌های کلاسیک و مدل‌های ارزش‌گذاری سنتی پاسخ‌گو نیستند. بازار در حال تجربه نوعی دگردیسی است؛ نه از جنس رشد، بلکه از جنس فرسایش. فرسایشی که نه‌تنها سرمایه‌ها را می‌بلعد، بلکه اعتماد عمومی را نیز به تاراج می‌برد. در چنین شرایطی، سهامدارانی که هنوز در بازار مانده‌اند، بیشتر شبیه بازماندگان یک نبرد بی‌پایان‌اند؛ کسانی که نه امیدی به بهبود دارند و نه نشانه‌ای از حمایت می‌بینند.

تاثیر ناترازی ها بر بورس

همچنین فردین آقابزرگی در گفتگو با خبرنگار بازار گفت: ناترازی‌ها همچون زخم‌هایی باز، هر روز عمیق‌تر می‌شوند. ناترازی در نرخ ارز، بهره بانکی، حامل‌های انرژی و حتی در سیاست‌گذاری‌های کلان، اقتصاد کشور را به سمت یک بحران سوق داده‌اند. این بحران‌ها نه‌تنها بازار سرمایه را فلج کرده‌اند، بلکه صنعت، تولید و اشتغال را نیز در معرض تهدید قرار داده‌اند. اگر امروز برق کارخانه‌ای قطع شود، تنها تولید متوقف نمی‌شود؛ بلکه زنجیره‌ای از زیان، بیکاری و ناامیدی آغاز می‌شود که آثار آن تا سال‌ها باقی خواهد ماند.

وی افزود: از سوی دیگر، سیاست‌های تثبیت قیمت و سرکوب نرخ‌ها، سرمایه‌گذاری را از نفس انداخته‌اند. صنعت برق، به‌عنوان ستون فقرات اقتصاد مدرن، در حال فروپاشی است. بدون اصلاح ساختار قیمت‌گذاری، هیچ سرمایه‌گذاری حاضر به ورود به این حوزه نخواهد بود و این یعنی خاموشی‌های گسترده، کاهش تولید و در نهایت، فروپاشی زیرساخت‌های اقتصادی.

به گفته فردین آقابزرگی بورسی‌ها باید بدانند که ناترازی‌ها، پیش از آنکه گریبان مردم را بگیرند، گریبان شرکت‌های بورسی را خواهند گرفت. قطع برق، افزایش هزینه‌ها، کاهش تولید و افت سودآوری، همه و همه در نهایت به کاهش ارزش سهام و زیان سهامداران منجر خواهد شد

آقابزرگی گفت: شاید تلخ‌ترین بخش ماجرا، بی‌عملی و بی‌تصمیمی در برابر این بحران‌هاست. همه می‌دانند درد کجاست و درمان چیست، اما هیچ‌کس جرات برداشتن تیغ جراحی را ندارد. اما این بهایی سنگین دارد؛ بهایی که پیش از همه، بازار سرمایه آن را پرداخت خواهد کرد.

این کارشناس اقتصادی گفت: بورسی‌ها باید بدانند که ناترازی‌ها، پیش از آنکه گریبان مردم را بگیرند، گریبان شرکت‌های بورسی را خواهند گرفت. قطع برق، افزایش هزینه‌ها، کاهش تولید و افت سودآوری، همه و همه در نهایت به کاهش ارزش سهام و زیان سهامداران منجر خواهد شد. این هشدارها نباید نادیده گرفته شوند. اگر اصلاحات اقتصادی به تعویق بیفتد، بازار سرمایه نه‌تنها دیگر مأمن سرمایه‌گذاری نخواهد بود، بلکه به میدان مین تبدیل می‌شود؛ جایی که هر قدم، می‌تواند به انفجار سرمایه منجر شود.

در حال حاضر بازار سرمایه ایران در نقطه‌ای ایستاده که یا باید مسیر اصلاحات را با شجاعت و تدبیر آغاز کند، یا در گرداب ناترازی‌ها و بی‌اعتمادی‌ها غرق شود. انتخاب با تصمیم‌گیران است، اما پیامدها، گریبان همه را خواهد گرفت؛ از سهامدار خرد تا مدیران کلان، از صنعتگر تا مصرف‌کننده نهایی. این یک هشدار نیست، یک واقعیت است که هر روز با صدای بلندتری فریاد می‌زند.

در چنین فضایی، بازار سرمایه بیش از هر زمان دیگری نیازمند بازتعریف است؛ بازتعریفی که نه‌تنها بر پایه اصلاحات ساختاری اقتصادی، بلکه بر اساس بازسازی اعتماد عمومی بنا شود. اعتماد، همان سرمایه نامرئی است که اگر از دست برود، هیچ شاخصی نمی‌تواند آن را بازگرداند. امروز سهامداران نه به تحلیل‌ها دل می‌بندند، نه به وعده‌ها؛ آن‌ها به دنبال نشانه‌ای واقعی از اراده برای اصلاح‌اند، نشانه‌ای که هنوز در هیچ تصمیم‌گیری دیده نمی‌شود.

در این میان، نقش دولت و سیاست‌گذاران حیاتی‌تر از همیشه است. اگر قرار است چرخه تولید و سرمایه‌گذاری دوباره به حرکت درآید، باید با شجاعت به دل بحران‌ها زد. باید ناترازی‌ها را نه به عنوان یک واقعیت اجتناب‌ناپذیر، بلکه به عنوان یک بیماری قابل درمان دید. درمانی که نیازمند جراحی‌های عمیق، تصمیمات سخت و عبور از محافظه‌کاری‌های فلج‌کننده است.

صنعت برق، به‌عنوان نمونه‌ای از این بحران‌ها، نشان می‌دهد که چگونه تثبیت قیمت‌ها و بی‌توجهی به منطق اقتصادی، می‌تواند یک صنعت حیاتی را به مرز فروپاشی برساند. اگر امروز سرمایه‌گذاری در صنعت برق جذاب نباشد، فردا نه‌تنها تولید متوقف می‌شود، بلکه امنیت انرژی کشور نیز به خطر می‌افتد. این موضوع فقط یک چالش اقتصادی نیست، بلکه تهدیدی برای پایداری اجتماعی و سیاسی کشور است.

از سوی دیگر، بازار سرمایه باید از حالت انفعالی خارج شود. فعالان بازار، تحلیل‌گران و نهادهای ناظر باید با صدای بلند از ضرورت اصلاح اقتصادی سخن بگویند. سکوت در برابر بحران، خود نوعی مشارکت در تداوم آن است. باید مفاهیم ارزش‌گذاری دوباره احیا شوند، باید تحلیل‌ها بر پایه واقعیت‌های اقتصادی و نه توهمات قیمتی بنا شوند، و باید سرمایه‌گذاران احساس کنند که حضورشان در بازار، نه یک قمار، بلکه یک مشارکت سازنده در اقتصاد کشور است.

google is broken
کد خبر: ۳۶۰٬۴۲۶

اخبار مرتبط

اخبار رمزارزها

    برچسب‌ها

    نظر شما

    شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha