به گزارش بازار، حنیف غفاری دکترای روابط بین الملل نوشت: در اقتصاد بین الملل، ما با متغیرهای وابسته و مستقلی مواجه هستیم که از ترکیب آنها منظومه تجاری جهان و مناسبات جاری در آن شکل می گیرد. رفتار چندین بازیگر متوسط و کوچک در نظام جهانی تابعی از متغیرهای مستقل بوده و اگر این کانونهای اقتصادی به هر ترتیبی تضعیف شوند، سرنوشت دهها کشور و بازیگر در دنیا تحت تاثیر سوء آن قرار خواهد گرفت. طی روزهای اخیر ترامپ به صورت همزمان چهار کشور چین، روسیه، هند و برزیل را هدف حملات اقتصادی گسترده خود قرار داده است. صورت مسئله آشکار است: چین و هند تنها دو قدرت اقتصادی نیستند، بلکه به منزله “متغیرهای مستقل اقتصادی” در ساختار تجارت جهانی محسوب می شوند. معادلات تجاری تعداد زیادی از کشورها به سطح تراز تجاری و روابط مستمر آنها با دهلی نو و پکن وابسته است.
ترامپ در راهبردپردازی اقتصادی و تجاری خود، تصمیم گرفته به جای "بازیگران متوسط و کوچک"بر روی "متغیرهای مستقل اقتصادی"تمرکز کند و از این طریق شبکه ای گسترده ای از منازعات مستقیم و غیرمستقیم بین المللی را با محوریت کاخ سفید و وزارت خزانه داری آمریکا شکل دهد. به عنوان مثال واشنگتن با تصمیم اخیر خود مبنی بر اعمال تحریمهای ثانویه علیه کشورهایی که با روسیه نفت معامله میکنند، از دهلینو، ریودوژانیرو و پکن خواسته تا مدلها و الگوهای کلان مدیریت تجاری (خصوصا در بازار انرژی) خود را تغییر دهند! دستیابی به این خواسته نه تنها در کوتاهمدت امکانپذیر نیست، بلکه در میانمدت و بلندمدت نیز زیانهای جبرانناپذیر و هنگفتی را به اقتصاد این کشورها تحمیل خواهد کرد.
کشورها به طور کلی در سیاستگذاری جدید انرژی خود، “امنیت” و “مقرونبهصرفه بودن” را در اولویت قرار داده اند اما ترامپ قصد دارد با قرار دادن آنها در دوراهی "انتخاب بد"و "انتخاب بدتر" آنها را وادار به تجدید نظر در استراتژی های کلان خود در حوزه انرژی و تجارت بین الملل کند. این الگوی منازعه در همان چارچوب جدال "حمایت گرایی آمریکایی"و " چندجانبه گرایی جهانی"می گنجد. ترامپ بر اساس یک الگوی متعارف ذهنی و عملیاتی معتقد است فشار بر متغیرهای اقتصادی مستقل و کانونهای تجاری پویا و اصلی در جهان امروز، شبکه تجاری تحت تاثیر آنها را نیز هدف قرار خواهد داد. اما رئیس جمهور آمریکا هنوز درک عمیقی از خصلت "انعطاف پذیری تجاری" کشورها و تبلور ناگهانی خلاقیت های جمعی در مواجهه با مخاطرات واحد ندارد! آمریکا اکنون برای همه کشورهای دوست و دشمن خود تبدیل به یک "خطر اقتصادی واحد" شده و بر اساس نگاه واقع گرایانه (رئالیستی) در حوزه روابط بین الملل، ابتکارات جمعی در وهله اول نه بر اساس یک "سود مشترک" بلکه بر اساس دفع یک "تهدید مشترک" صورت می گیرد! این تهدید مشترک امروز آمریکاست. ترامپ به زودی متوجه خواهد شد که برخی کانونها و کشورهای مستقل به جای "انتخاب در میان بد و بدتر" دست به خلق "گزینه های جدید" بر اساس "ابتکار جمعی"خواهند زد. این گزینه های سوم و چهارم هر چه باشند به سود منافع واشنگتن نخواهد بود.
نظر شما