محمد عباس نژاد، بازار؛ شاهرود، شهر معلمان اخلاق این روزها البته ماهها آبستن حوادثی بود که نه از آسمان، که از زمزمههای شهرنشینان آغاز شده بود. خبر، مثل باد در کوچه پس کوچهها پیچید و به هر خانهای که میرسید، دلی را به درد میآورد، دردی از جنس نادیده گرفتن اصالت و ریشه. « آصفری فرماندار غیر بومی میآید!»
محمد حسن آصفری، نامی که تا پیش از این، برای شاهرودیها غریبه بود، قرار هست سکان فرمانداری ویژه شهرشان شاهرود را به دست بگیرد، مردی از دیاری دیگر، با سابقهای که در گمانهها، بیشتر به تمایلات "آقای جلیلی " گره خورده است، در این منظر البته شکی بر توانمندی ایشان با توجه به مسولیتهای که داشته و دو دوره نمایندگی ایشان نداریم و صرفاً به جهت برخورداری شهرستان شاهرود از نعمت فرماندار بومی به این مهم پرداخته آیم.
اما این فقط غریبگی آصفری نیست که دل مردم را آزرده کرده است. شاهرود، شهر شهید پروری با گسترهای جغرافیایی وسیع و پراکندگی جمعیتی خاص، که از دل همین خاک، مدیران و سیاستمدارانی زیادی برخاسته اند که اینک در جای جای کشور، بر کرسیهای معاونت استانداری و مدیریت کلی تکیه زده بوده و هستند، فرزندان شاهرود که خاک همین شهر را خورده بودند و درد و درمانش را میشناختند.
شناخت خوب منطقه
مگر ما در شاهرود قحطالرجالیم؟ این سوال، ورد زبان هر شاهرودی بود، اما پاسخ آن در محاسن بیشمار یک فرماندار بومی نهفته بود که مردم به خوبی از آن آگاه بودند. شاهرود، این "قاره کوچک"، با تمام ظرفیتهایش، این روزها از معضلات اساسی چون بیکاری گسترده و بیآبی بیدادگر رنج میبرد. این مشکلات، نیازمند مدیریتی قوی، دلسوز و آشنا با ریشههای این سرزمین است. مدیریتی که درد مردم را بفهمد و با تمام توان برای رفع مشکلات تلاش کند.
شهروندان شاهرودی از نگرانی از بین رفتن اعتماد بین مردم و مسئولان حرف میزدند
هر چند از گذشت زمان و بلاتکلیفی دولت فعلی، سایه سنگینی بر سر مدیریت شهرستان افکنده و فرماندار کنونی جناب دکتر جلالی، ماهها در انتظار تعیین تکلیف ماندن یا رفتن سپری کرده و این وضعیت، نه تنها باعث کندی در پیشبرد امور شده، بلکه امید به تغییر و تحول را نیز کمرنگ کرده است، حال، پس از این دوره طولانی انتظار، انتظار مردم شاهرود برای انتصاب یک فرماندار بومی، که با شناخت عمیق از منطقه و دغدغههای آن، بتواند چارهای برای مشکلات دیرینه بیندیشد، بیش از هر زمان دیگری شدت گرفته است.
تجربه تاریخی نیز گواه این مدعا است. مگر سمنان همیشه فرماندار بومی نداشته؟ این سوال، مقایسهای بود که اذهان عمومی را به خود مشغول کرده بود. شاهرود هم یکی دو بار طعم فرماندار بومی را چشید و هر بار دستاوردهای بزرگی به همراه داشت؛ پروژههای عمرانی که به ثمر رسید، اعتماد عمومی که بازسازی شد و توسعهای که شتاب گرفت.
درک معضلات شاهرود
قطعاً یک فرماندار بومی، میداند که تابستانهای شاهرود یعنی خشکی، ناپدید شدن آب قناتها و نگرانی از کمبود آب شرب او میداند در کدام کوچه، کدام خانواده نیازمند یاری است و کدام طرح توسعهای، واقعاً به درد این شهر میخورد. اینها را حاج حسین، پیرمرد بازاری که چند نسل در شاهرود زندگی کرده بود، با صدایی لرزان میگفت.
او با فرهنگ و رسوم ما عجین است؛ میداند در عروسیهایمان چه میخوانیم و در عزاداریهایمان چه آدابی داریم، یک غیربومی باید تازه بیاید و الفبای این شهر را یاد بگیرد، در حالی که ما نیاز به کسی داریم که زبان این شهر را از حفظ باشد. به خصوص در استان سمنان که شهرستان شاهرود همواره از عدم توسعه متوازن رنج برده و شاهرود، به رغم پتانسیلهای فراوان، سهم کمتری از توسعه داشته، نیاز به یک فرماندار بومی که با تمام وجود برای اعتلای این شهر بجنگد، بیش از پیش احساس میشود.
شهروندان شاهرودی از نگرانی از بین رفتن اعتماد بین مردم و مسئولان حرف میزدند. ما به کسی که از خودمان باشد، بیشتر اعتماد میکنیم. راحتتر میتوانیم درد دلمان را به او بگوییم و از او کمک بخواهیم. یک غریبه، هر چقدر هم خوب باشد، باز هم غریبه است. شاهرودیها معتقدند هم اکنون بحث معدن بوکسیت تاش میطلبند فرماندار بومی را که کاملاً در جریان این مهم باشد و نگذارد این معدن بازگشایی شود.
شاهرودیها معتقد هستند فرماندار بومی، میتواند نقطه اتصال نخبگان و متخصصان شاهرودیِ خارج از شهر باشد
جوانان، از پویایی توسعه و دلسوزی واقعی حرف میزدند وقتی فرماندار، خودش اهل همینجا است، دلش برای پیشرفت شهرش میسوزد، نمیخواهد فقط یک دوره چهارساله را بگذراند و برود؛ آبروی خودش و خانوادهاش در گرو پیشرفت همین شهر است او بهتر میداند چطور از پتانسیلهای گردشگری و کشاورزی منطقه استفاده کند و چه کسی در این شهر، توانایی کارآفرینی دارد.
مردم فرماندار بومی می خواهند
شاهرودیها معتقد هستند فرماندار بومی، میتواند نقطه اتصال نخبگان و متخصصان شاهرودیِ خارج از شهر باشد تا برای آبادانی زادگاهشان بازگردند. جناب نماینده! جناب استاندار! شما را به خدا قسم! مگر نمیدانید دل این مردم از انتصابهای نالایق چقدر خون است؟ اینجا شاهرود است، شهرِ قاره کوچک! شهری با مردمی صبور اما مصمم که خواهان مدیریتی قوی برای رفع مشکلاتشان هستند؛ مشکلاتی چون بیکاری جوانان و خشکسالی که امان این سرزمین را بریده است. مردم، چشم امیدشان به نماینده شهر و شخص استاندار بوده و انتظار داشتند آنها، که خودشان درد این منطقه را میشناسند، سپر بلای این تصمیم شوند و نگذارند یک فرد غیر بومی پا به این شهر بگذارد.
قطعاً این تصمیم خواه ناخواه فشار بر نماینده شهرستان در مجلس را افزایش خواهد داشت هر چند نیک میدانیم در حقیقت انتصاب فرماندار ارتباطی به نماینده شهر ندارد و در حیطه اختیاراتش نیست اما رایزنی در انتصاب به نوعی نقش نماینده را در رنگ تر مینماید.هر چند کسی نمیداند سرنوشت این کشمکش به کجا ختم خواهد شد و آیا آقای محمد حسن آصفری بالاخره وارد شهر خواهد شد و شاهرود، طعم یک فرماندار غیربومی را دوباره خواهد چشید؟ یا اعتراضات مردم و فریادهایشان، نتیجه خواهد داد و فرزند برومند همین خاک، بر صندلی فرمانداری تکیه خواهد زد؟
شاهرود نفسش را در سینه حبس کرده و منتظر آیندهای نامعلوم است آیندهای که در آن، اصالت و دلبستگی به خاک، در برابر دستورات از بالا قرار گرفته است، امید میرود دولت نیم نگاهی به خواسته مردمان این دیار کرده و در راستای به کار گیری نیروهای توانمند بومی علاوه بر سکان فرمانداری شاهرود در بدنه استانداری سمنان هم همت گمارد شاید دیگر شعار توسعه متوازن این بار تحقق عینی یابد.
نظر شما