محسن عباسی: وقتی به مدل توسعهی کشورهایی چون ژاپن و آلمان مینگرید یک عنصر پررنگ در روابط حاکمیتی، قضایی و اقتصادی و سیاسی این کشورها وجود دارد که آنها را از سایر کشورهای اروپایی (نظیر ایتالیا و فرانسه) و آسیایی نظیر چین متمایز میکند. این عنصر پررنگ، اعتمادِ عمومی مردم به حاکمیت (سیاسی، اقتصادی و قضایی) است که به عنوان یک سرمایهی اجتماعیِ غیرقابل اندازه گیری اما دارای آثار عینی شناخته میشود. این کشورها در بحران سال ۲۰۰۸ نیز آسیب کمتری دیدند در حالیکه کشورهایی مانند ایتالیا و اسپانیا و ... تقریبا از پا درآمدند.
نظام مندی در هر سه قوهی کشور میتواند ضامن سلامت اقتصادی باشد، قوانینی که بر اساس منافع جمعی تدوین میشوند، دولتی که منصفانه اجرا میکند و نظام قضایی که بی طرفانه به جرائم و تخلفات رسیدگی میکند. این مثلث، ضامن سرمایه اجتماعی کشور است که همانا اعتماد عمومی نام دارد.
تا به حال به این موضوع اندیشیده اید که چرا تا سالها، مردم پس انداز خود را در بانک نگاه میداشتند؟ چرا سرمایهگذاری در مسکن و زمین همیشه مورد علاقه ایرانیان بوده است؟
مثلی وجود دارد که میگوید زمین(به عنوان آیتم سرمایهگذاری) به شما خیانت نمیکند!
تا چند سال پیش بانکها هم کم و بیش همین وضعیت را داشتند و آنقدر این اعتماد پررنگ بود که مردم پول خود را در هر موسسه مالی و اعتباری و صندوق بی نام و نشانی سپرده میکردند تااینکه این موسسات ورشکست شدند و اعتماد برای همیشه از این موسسات رخت بربست.
حالا در یک بزنگاه تاریخی هستیم و بعد از گذر از بانک محوری و سپرده سازی پول در بانکها (که با رسوب طولانی مدت پول هم همراه بود) مردم، بورس را برای سرمایه گذاری انتخاب کرده اند اما با رسوب پول در بورس هنوز فاصله داریم...
مردم فعلا به انگیزهی مصون ماندن از تورم به بورس آمده اند و به دنبال جبران اثرات منفی ناشی از کاهش ارزش داراییشان هستند.
اما چه کنیم که بورس بزرگ شود؟ برای بورسِ بزرگ نیاز به تبلیغات و همایش نداریم.
به نظر من فرمول جادویی بزرگ شدن بورس دو عنصر اصلی دارد:
آموزش و اعتماد
مردم هنوز آموزشهای ابتدایی در خصوص کارکردهای بورس را ندیده اند و ما قصد داریم اوراق سلف نفتی به آنها بفروشیم! صندوق اولِ ETF به دلیل عدم آموزش و اطلاع رسانی درست با استقبال کمی مواجه شد.
دولت و سازمان بورس در این زمینه اقدامات کمی انجام داده اند و آموزش را جدی نگرفتند.
عنصر دوم پررنگ تر است. اعتمادی که در سایه اتفاقات بازار و به دور از هرگونه تبلیغاتی در دل سهامداران شکل گرفت و باعث ورود گسترده نقدینگی به بورس شد. مردم به تصمیمات دولت اعتماد کردند و با پذیرش ریسک بازار بورس، نقدینگی خود را وارد بورس کردند.
اعتماد به معنای صعود بی وقفهی بورس نیست. کسی هم این انتظار را ندارد، اعتماد مردم در نتیجهی پیش بینی پذیری عوامل تاثیرگذار بر اقتصاد پدید میآید. مردم فقط دوست ندارند غافلگیر شوند.
متاسفانه دولت به جای پیش بینی پذیری، رویهی غافلگیری را در پیش گرفته است.
وعدهی گشایش و سوپرایز مردم فقط باعث ایجاد نگرانی و مشوش شدن خاطر مردم شد و دستاوردی برای دولت نداشت. اقتصاد جای سوپرایز کردن مردم نیست. وقتی میگوییم یک هفتهی دیگر سوپرایز میشوید یعنی در حال حاضر چیزهایی هست که ما میدانیم و شما نمیدانید و این به معنای عدم تقارن اطلاعاتی دولت و مردم است.
این عدم تقارن باعث بی اعتمادی میشود. بی اعتمادیِ مردم به گفته های مدیران و مسئولان باعث تفسیر هر شخص از گفته ها و پیغامهای صادره میشود. دولت پیغامی میدهد و برنامه ای را اعلام میکند اما به دلیل نبود اعتماد عمومی و یا خدشه دار شدن آن، هر کس پیغام را به گونه ای دیگر تفسیر میکند. برای مثال دولت اعلام میکند شرکتها را خصوصی میکند و به دنبال مردمی کردن اقتصاد است اما مردم اینکار دولت را به حساب گرانفروشی برای جبران کسری بودجه میبینند. همین رویه در تمام نهادها و موسسات و سازمانها حاکم است از خانواده گرفته تا سازمانها و نهادهای بزرگ. اگر اعتماد وجود نداشته باشد تمامی قوانین و دستورالعملها و گفته ها، تفسیر به چیز دیگری میشوند و هر کس بر مبنای برداشت خود از پیام صادر شده دست به عکس العمل خواهد زد.
دولت عزیز، برای رشد بورس یک رویهی مشخص را پیش بگیرید، اگر اعتماد وجود داشته باشد شما برنده اید! دست از سوپرایز کردن مردم بردارید هیچ کشوری با سوپرایز کردن مردم خود رشد اقتصادی تجربه نکرده است. برنامه های یک شَبه راه به جایی نبرده اند.
شما مسیر درستی را انتخاب کرده اید، بورس توانایی جذب این نقدینگی را دارد بورس را جذاب نگاه دارید و به شایعاتی چون حباب بورس توجه نکنید چون ویترین کار شماست، ابزارها و نهادها را توسعه دهید. اوراق متنوعی را در بازار تعریف کنید، مجلس محترم به درستی قانون افزایش سرمایه را اصلاح کرد و فرصت رشد و توسعه بازار را پدید آورده است. بازار سرمایه باید بزرگتر از بازار پول و مسکن شود و این اتفاق هم به درستی با تغییر قوانین سرمایه گذاری در حال رخ دادن است. شما به درستی کانالکشی اقتصادی را انجام داده اید و این نقدینگی در حال پیدا کردن مسیر درست است. اجازه دهید در سایه اعتماد عمومی مردم این جریان پرحجم تر شود و به سمت مقصد نهایی خود که تولید است حرکت کند. برای اینکار باید بورس را پیش بینی پذیر (بر اساس آنچه عرف دنیاست) شفاف و جذاب نگاه دارید تا برنامه های موازی شما در عمیق کردن بورس به ثمر برسد.
چیزی به نام حباب وجود خارجی ندارد، هر کالایی در هر زمانی بر اساس عوامل تاثیر گذار بر آن قیمتی پیدا میکند. هر شرکتی فعالیتی دارد و سود و یا زیان دارد و مردم برای سود شرکت و یا احتمال خروج از زیان و یا ارزش داراییهای آن در هر لحظه حاضرند قیمتهای متفاوتی پرداخت کنند. این قیمت ممکن است در هر لحظه بر اساس مفروضات پیش رو تغییراتی بکند بالا برود و یا پایین بیاید. انتظارات مردم از اتفاقات و پدیده ها و مفروضات موجود در بازار در نهایت قیمتها را رقم میزند. بسیاری از کارشناسان صرفا با تکیه بر اطلاعات قدیمی و روندهای گذشته از شاخص ۲۰۰ هزار واحد هشدار حباب داده اند و اکنون شاخص ۱۰ برابر شده است و این به علت تغییر پارادایم سرمایه گذاری مردم و چرخش از سپردهی بانکی و مسکن به سمت بورس است. این بازار را جذاب نگاه دارید حمایت کنید تا هر چه نیاز مالی در کشور وجود دارد از همین بازار تامین مالی شود خواهید دید که چه تغییر شگرفی در تولید و ارائه خدمات در کشور پدید خواهد آمد.
نظر شما