۹ مرداد ۱۴۰۴ - ۰۶:۰۰
ابعاد رقابت اقتصادی و سیاسی آمریکا و چین در جهان چندقطبی
چگونه ترامپ، ناخواسته آینده را به قدرت‌های دیگر واگذار می‌کند

ابعاد رقابت اقتصادی و سیاسی آمریکا و چین در جهان چندقطبی

رقابت اقتصادی و سیاسی بین ایالات متحده آمریکا و چین به بازگشت به سیستم تک قطبی یا دوقطبی دائمی ختم نخواهد شد.

بازار؛ گروه بین الملل: در دنیای «دونالد ترامپ»، بازگرداندن عظمت به آمریکا تا حدودی به معنای بازگشت به نسخه‌ای از سلطه جهانی است که ایالات متحده در نیمه دوم قرن بیستم اعمال می‌کرد، هرچند از مسئولیت‌های چندجانبه و اتحادی محروم شده است.

این امر مستلزم غلبه بر چالش استراتژیک ناشی از چین است، همانطور که ایالات متحده، روسیه شوروی را در جنگ سرد شکست داد. با این حال چین ابرقدرتی به مراتب قدرتمندتر از اتحاد جماهیر شوروی است. علاوه بر این چندقطبی بودن بین‌المللی، توزیع قدرت را بسیار پیچیده‌تر از دوران دوقطبی روابط بین‌الملل یا دوره کوتاه مدت تک قطبی بودن می‌کند.
با توجه به بحران املاک و مستغلات چین، رکود هزینه‌های مصرف‌کننده، کاهش نیروی کار و کاهش تورم در قیمت‌های مصرف‌کننده و تولیدکننده، دونالد ترامپ شرط بست که تعرفه‌های تنبیهی ۱۴۵ درصدی، چین را مجبور به عقب‌نشینی در تجارت خواهد کرد.

با این حال همانطور که مذاکرات تجاری لندن در ماه ژوئن نشان داد، چین از تاکتیک‌های قلدرمآبانه دونالد ترامپ مرعوب نشده است. این کشور نه تنها تهدید ایالات متحده را خنثی کرد، بلکه ریسک رقابت را نیز افزایش داد. پکن پس از قطع صادرات مواد معدنی کمیاب در ماه آوریل، به طور مبهم موافقت کرد که در مذاکرات تجاری اخیر، مجوزهای صادرات را مجاز کند.
ترامپ طبق معمول، مذاکرات لندن را به عنوان یک توافق تجاری جدید تحسین کرد. اما چین برنده بود. از آنجا که چین انحصار مواد معدنی کمیاب حیاتی برای صنایع ایالات متحده مانند الکترونیک، انرژی، کاربردهای پزشکی و دفاع حیاتی را در اختیار دارد رئیس جمهور آمریکا را مجبور کرد تا تعرفه‌ها را به ۳۰ درصد کاهش دهد. چین ۸۰ درصد از آیفون‌های مورد استفاده آمریکایی‌ها، ۴۵ درصد از مواد تشکیل‌دهنده آنتی‌بیوتیک‌ها و بیش از ۷۰ درصد از وسایل نقلیه الکترونیکی را تولید می‌کند که ۴۰ درصد از آنها صادر می‌شوند. علاوه بر این، این کشور سومین طلبکار ایالات متحده آمریکاست و با استارتاپ دیپ سیک خود، یک نوآور در فناوری هوش مصنوعی است که برتری آمریکا را تهدید می‌کند.

از آنجا که چین انحصار مواد معدنی کمیاب را که برای صنایع ایالات متحده مانند الکترونیک، انرژی، کاربردهای پزشکی و دفاع حیاتی هستند، در اختیار دارد رئیس جمهور آمریکا را مجبور کرد تا تعرفه‌ها را به ۳۰ درصد کاهش دهد

مطمئناً مدیریت اقتصادی چین مصون از خطا نیست، همانطور که واکنش آن به بیماری همه‌گیر کووید-۱۹ نشان داد. همچنین تأکید «شی جین پینگ»، رئیس جمهور چین بر سیاست صنعتی، اقدامات نظارتی علیه شرکت‌های خصوصی و محدودیت‌های مهاجران روستایی، موانع اصلی رشد اقتصادی است.
با این حال چین همچنان یک نیروی محرکه تولید است. این کشور یک رهبر جهانی در تجهیزات جی ۵، باتری‌های لیتیوم-یونی، انرژی خورشیدی و توربین‌های بادی است. به لطف ابتکار یک کمربند یک جاده، به منبعی برای کمک‌های توسعه‌ای تبدیل شده و نفوذ سیاسی و اقتصادی خود را در کشورهای جنوب جهان افزایش داده است. در حالی که ترامپ در حال تخریب دانشگاه‌ها و برنامه‌های تحقیقاتی علمی است، چین در حال تشدید سرمایه‌گذاری در نوآوری‌های فناوری است.
چین همچنین با هدف تسلط بر منطقه هند و اقیانوسیه و کاهش حضور نظامی ایالات متحده در غرب اقیانوس آرام، دست به تقویت بی‌سابقه نظامی زده است. این کشور علاوه بر داشتن بزرگترین نیروی دریایی جهان، زرادخانه هسته‌ای خود را گسترش داده، هواپیماهای رادارگریز جدید و سلاح‌های مافوق صوت معرفی کرده و از هوش مصنوعی برای تقویت قابلیت‌های نظامی خود در فضا بهره برده است.
این بدان معنا نیست که ایالات متحده آمریکا و چین سیستم دوقطبی را اعمال خواهند کرد یا اینکه چین قرار است هژمون جهانی جدید باشد. پیش‌بینی اینکه جهان به دو بلوک خصمانه و آشتی‌ناپذیر تقسیم خواهد شد، بقایای تفکر جنگ سرد است. آنچه در طول سه دهه گذشته پدیدار شده است، یک سیستم چندقطبی آشفته است که در آن قدرت‌های نوظهور - هند، ترکیه، برزیل، اندونزی - به همراه چین و روسیه خواستار صدایی در توزیع قدرت هستند.

قدرت‌های نوظهور میانی با هدف اعمال منافع سیاسی و اقتصادی خود، به دنبال هدایت تنش‌های بین ابرقدرت‌ها به روش‌هایی هستند که نفوذ خود را افزایش دهند و استقلال استراتژیک شان را حفظ کند

قدرت‌های نوظهور میانی با هدف اعمال منافع سیاسی و اقتصادی خود، به دنبال هدایت تنش‌های بین ابرقدرت‌ها به روش‌هایی هستند که نفوذ آنها را افزایش داده و استقلال استراتژیک خود را حفظ کنند. کشورهای جنوب شرقی آسیا به دنبال ایجاد تعادل بین حضور امنیتی آمریکا و وابستگی تجاری خود به چین هستند. هند نیز از همسویی با واشنگتن یا پکن اجتناب کرده است. جدا از نارضایتی از نظم بین‌المللی مبتنی بر قوانین غربی، منافع ژئوپلیتیکی رقابتی نیز مانع انسجام بین گروه بریکس می‌شود که از پنج به یازده کشور گسترش یافته است.
در یک محیط بین‌المللی که تمایز بین متحدان و دشمنان را کمرنگ می‌کند، رویکرد حاصل جمع صفر در امور خارجی بعید است که منافع ایالات متحده یا چین را پیش ببرد. هر ساختاری که از این چشم‌انداز در حال تغییر پدیدار شود، باید با خواسته‌های قدرت‌های نوظهور برای نمایندگی در حکومت جهانی سازگار باشد. کلید این فرآیند، ایجاد قواعد رفتاری خواهد بود که تخصیص مسالمت‌آمیز منافع بین همه طرف‌ها را حفظ کند.
حمایت از منافع شخصی محدود در سیاست «اول آمریکا»، همانطور که ترامپ انجام داده است، سایر کشورها را تشویق می‌کند تا محدودیت‌های قوانین بین‌المللی، سازمان‌های بین‌المللی و توازن قدرت بین ملت‌ها را رد کنند. ترامپ با کاهش نقش آمریکا در امنیت بین‌المللی، پیشرفت اقتصادی و حقوق بشر، خلائی را ایجاد می‌کند که به نفع چین خواهد بود.
به نظر می‌رسد ترامپ به تحول در سیاست جهانی از دریچه عصر طلایی، نگاه می‌کند؛ دوره‌ای که با افراط‌گرایی مادی و یکجانبه‌گرایی در امور خارجی مشخص می‌شود. وی با تلاش برای احیای گذشته‌ای کوته‌بینانه، ناخواسته آینده را به قدرت‌های دیگری واگذار می‌کند که علاقه کمی به بزرگ کردن دوباره آمریکا دارند.

کد خبر: ۳۵۵٬۱۵۲

اخبار مرتبط

اخبار رمزارزها

    برچسب‌ها

    نظر شما

    شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha