بازار؛ گروه استانها؛ عاطفه علیان: اصفهان فقط میدان نقش جهان و صنایع دستی نیست؛ روزگاری مرکز شالیکاری ایران بود. این روزها اما از عطر برنج در دل تابستان تا صدای شالیکوبی در کوچه های فلاورجان و زرین شهر، تنها خاطره ای باقی مانده است. کجا رفتند آن ۱۸ هزار هکتار زمین برنجکاری؟ چرا زاینده رود که هزاران سال نخشکیده بود، حالا خشک ترین تصویر از زندگی شده است؛ این گزارش روایتی است از شالیزارهای خاموش، کشاورزان بی زمین، و روایتی ناگفته از خشکی، فراتر از آمار و اقلیم.
کربلایی حیدر، پیرمردی ۶۵ ساله از روستای باغملک، ایستاده بر لبه ی یک زمین ترک خورده. تا همین ده سال پیش اینجا را «دلِ زمین» مینامید؛ جایی که نهال برنج با دستان خودش کاشته میشد. بذر را که می پاشید، پرنده ها صف میکشیدند و بچهها تا زانو در آب دنبال قورباغه می دویدند. حالا اما حتی خار هم سبز نمیشود.
او میگوید: «ما برنجکار بودیم، نه برای سود، برای زندگی. الان بهم میگن چرا هنوز امید داری؟ میگم چون زمین هنوز نفس می کشه. اگر رود برگرده، برنج هم برمی گرده.»
از ۱۸ هزار هکتار تا ۳ هزار هکتار؛ سقوط آزاد در سایه بیآبی
بر اساس آمارنامه های رسمی وزارت جهاد کشاورزی، در سال ۱۳۸۴ سطح زیرکشت برنج (شلتوک) در استان اصفهان ۱۸٬۲۰۱ هکتار بود. این رقم در نوع خود بی نظیر است؛ برای استانی که در ادبیات رسمی بهاشتباه «کویری» معرفی می شود.
تا سال ۱۳۸۸ هنوز شرایط نسبتاً پایدار است. از سال ۱۳۹۰، افت جدی آغاز می شود:
- ۱۳۸۹: ۸٬۳۵۱ هکتار
- ۱۳۹۲: ۶٬۱۳۰ هکتار
- ۱۳۹۵: ۴٬۸۱۱ هکتار
- ۱۳۹۶: ۱٬۱۳۵ هکتار (یکی از کمسابقهترین سالها)
- ۱۴۰۱: ۲٬۱۶۶ هکتار
- ۱۴۰۳: ۳٬۷۵۷ هکتار (بهدلیل بارندگی فصلی و کشت موقت)
در واقع طی بیست سال، سطح زیرکشت برنج در اصفهان حدود ۸۵ درصد کاهش یافته است. این فقط عدد نیست، این یعنی هزاران خانواده از معاش افتاده اند.
چرا میگویند اصفهان کویری است؟ تهمت یا واقعیت؟
یکی از اشتباهات رایج در سیاستگذاری منابع آب، یکسان سازی اقلیم ها و تعمیم گزاره های نادرست است. بله، بخش هایی از استان اصفهان نیمه خشک است، اما حوضه زاینده رود، بهخصوص در غرب استان (فلاورجان، لنجان، چادگان، مبارکه) دارای خاک های آبرفتی بسیار حاصلخیز، سفره های زیرزمینی پرآب و آب و هوای مناسب برای کشاورزی بوده است.
توصیف اصفهان بهعنوان استان کویری، یک روایت غلط و سیاسی شده است. تاریخ طبیعی زاینده رود خلاف آن را می گوید. برنج کاری در جلگه رودخانه نه تنها مضر نبوده، بلکه بخشی از تعادل بوم شناسی منطقه را حفظ می کرد
تا پیش از دهه ۹۰، کشاورزان منطقه بدون استفاده از پمپ و با جریان طبیعی رودخانه، نهتنها برنج بلکه گندم، صیفی، جو، و درختان میوه هم کشت می کردند.
محمد نادری، استاد ژئومورفولوژی دانشگاه اصفهان می گوید: «توصیف اصفهان بهعنوان استان کویری، یک روایت غلط و سیاسی شده است. تاریخ طبیعی زاینده رود خلاف آن را می گوید. برنج کاری در جلگه رودخانه نه تنها مضر نبوده، بلکه بخشی از تعادل بوم شناسی منطقه را حفظ می کرد.»
زاینده رود هیچگاه این گونه نبوده است
در منابع تاریخی، از قرن پنجم هجری تا دوره پهلوی، زایندهرود حتی در خشکسالی های طبیعی نیز هیچ گاه به طور کامل خشک نشده است. خشکیهای اخیر ناشی از انتقال بی رویه آب بدون تأمین منبع و سیاست های متمرکز و غیربومی بوده است.
وقتی رودی که صدها سال مایه حیات بوده، در کمتر از دو دهه خشک می شود، باید بیش از ابرها و باران، به نقش انسان و سیاست نگاه کرد.
آنچه از دست رفت؛ فقط یک محصول نبود
کشت برنج در اصفهان فقط یک شغل نبود؛ یک آیین بود؛ زنانی که موقع برداشت با داس می آمدند، جشن شالیکوبی، پخت اولین پلو با برنج نو، بازارچه هایی که فقط برنج محلی می فروختند و حتی لهجهه ایی که واژههای خاصی برای هر مرحله از کاشت و داشت داشتند.
اینها همه بخشی از فرهنگ زراعی زاینده رود بود. با خشک شدن رودخانه و ممنوعیت کشت برنج، این فرهنگ هم در حال فراموشی است.
معیشت بدون زمین، زندگی بدون رود
شاید برای شهرنشینی در اصفهان، تغییر رنگ رودخانه یک منظره ناراحت کننده باشد اما برای روستاییانی که زندگیشان از دل خاک درمی آمد، این خشکی یعنی مرگ معیشت.
زاینده رود هنوز در ذهن مردم جاری است. اگر بخواهیم، شاید دوباره در زمین هم جاری شود و عطر شلتوک در جلگه اصفهان بپیچد
کشاورزان برنج کار، یا به مشاغل کاذب کوچ کرده اند، یا در حاشیه شهرها با یارانه سر می کنند و یا روی اسنپ کار می کنند. روستاهایی که زمانی در تابستانها پررونق بودند، حالا در سکوت فرو رفتها ند.
راه بازگشت هست؟
احیای زاینده رود، ممکن است. اما نه با شعار.
این مسیر نیاز به بازنگری در سیاست های کلان انتقال آب به استان کویری هم جوار بدون تامین منبع از حوضه بحرانی زایندهر ود، و دادن حقابه واقعی به کشاورزان دارد.
کشاورزان می گویند: اگر یکبار دیگر آب بیاید، ما آماده ایم. بذر هنوز هست، خاک هنوز نفس می کشد، تنها رود مانده که راهی به ما باز کند.
پایان، یا آغاز؟
گزارش ما از برنج های فراموش شده و از شالیزارهای خاموش است، از زمینی که دیگر نمی روید. اما شاید اگر به جای پرسیدن «چرا اصفهان برنج می کارد؟»، بپرسیم «چرا اصفهان نباید برنج بکارد؟: راهی تازه برای بازگشت به گذشته ای سبز پیدا کنیم.
زاینده رود هنوز در ذهن مردم جاری است. اگر بخواهیم، شاید دوباره در زمین هم جاری شود و عطر شلتوک در جلگه اصفهان بپیچد.
نظر شما