علیرضا مبصر؛ گروه آب و انرژی: با شروع بحبوحه تنشهای نظامی میان ایران و رژیم صهیونیستی، قیمت جهانی نفت خام شاهد نوساناتی پرشتاب و پرمخاطره بود. بازاری که پیشتر هر سیگنال ژئوپلیتیکی را با جهش قیمتی پاسخ میداد، این بار با روایتی متفاوت روبهرو شد: جهش اولیه، تعلیق در نقطه اوج، و سقوط ناگهانی پس از اعلام رسمی آتشبس. این رفتار قیمتی را نمیتوان صرفاً با تحلیل عرضه و تقاضا توضیح داد؛ بلکه بخش عمده آن بشه انتظارات پیشخور شده بازار انرژی بازمیگردد. معاملهگران، پس از حمله رژیم صهیونیستی و مشارکت امریکا در تخریب تاسیسات انرژی اتمی ایران، چشم انتظار واکنشی کوبنده بودند؛ واکنشی که تصور میرفت شامل بستن تنگه هرمز یا حملات گسترده به منافع آمریکا در منطقه باشد. اما در عمل، پاسخ ایران صرفاً بازدارنده و محدود به چند پایگاه نظامی آمریکا بود؛ و مهمتر از همه، تنگه هرمز باز ماند.
در نتیجه، بازار انرژی که در ۱۱ روز نخست بحران، رشد قیمتی خود را بر پایه بدترین سناریوها شکل داده بود، ناگهان با واقعیتی آرامتر از پیشبینیها مواجه شد؛ و این، آغاز ریزش بود
اگر دقیق تر به موضوع بنگریم این موضوع از اهمیت تنگه هرمز نشات میگیرد که بهعنوان یکی از گذرگاههای راهبردی تجارت انرژی در جهان، سالهاست که در کانون تحلیلهای اقتصادی و ژئوپلیتیکی قرار دارد. این آبراه باریک اما حیاتی، نهتنها محل عبور روزانه میلیونها بشکه نفت خام است، بلکه دماسنجی برای ارزیابی ریسکهای منطقهای در بازار جهانی انرژی نیز بهشمار میرود. در دورههایی که تحولات سیاسی و تنشهای منطقهای شدت میگیرد، نقش تنگه هرمز در معادلات اقتصادی جهانی پررنگتر از همیشه میشود.

معامله گرانی که چشم به آینده دوخته اند!
در دوره کوتاه درگیری های بین ایران و رژیم صهیونیستی، قیمت نفت با انتشار اخبار اولیه از آغاز جنگ، به سرعت اوج گرفت. اما برخلاف انتظارها، نه زیرساختهای نفتی هدف قرار گرفت، نه صادرات انرژی مختل شد و نه تنگه هرمز بسته شد. از نظر اقتصادی، این یعنی هیچ اختلال واقعی در عرضه فیزیکی نفت ایجاد نشد.
در واقع، آنچه در قیمت نفت رخ داد، تبلور کامل اصل «پیشخور شدن انتظارات» (Forward-looking pricing) در بازارهای مالی بود؛ اصلی که بر پایه یک منطق ساده اما پرکاربرد بنا شده است:
معاملهگران، قیمت را نه بر مبنای حال، بلکه بر اساس آیندهای که انتظار دارند، تعیین میکنند.
بازارهای مالی و کالایی ذاتاً به آینده واکنش نشان میدهند، نه به حال؛ این رفتار از آنجا نشأت میگیرد که فعالان بازار بهویژه در داراییهایی مانند نفت همواره میکوشند زودتر از دیگران نسبت به تحولات آتی واکنش نشان دهند تا از نوسانات احتمالی سود ببرند یا در برابر زیانها پوشش بگیرند. به همین دلیل، حتی شایعهای از احتمال اختلال در عرضه نفت میتواند باعث افزایش قیمت شود، بیآنکه حتی یک بشکه نفت کم شده باشد. این یعنی بازار، «آینده احتمالی» را «در زمان حال» معامله و قیمتگذاری میکند.
در بحران اخیر نیز همین اتفاق افتاد. بسیاری از معاملهگران پیشبینی میکردند ایران در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی، دست به اقدامات تهاجمیتری بزند؛ مثل بستن تنگه هرمز یا هدفگیری میادین نفتی یا زیرساختهای انرژی متحدان آمریکا. در نتیجه، آنها از ترس افزایش آتی قیمت، خریدهای سنگینی انجام دادند و قیمتها بهطور موقت اوج گرفت. اما زمانی که ایران به یک واکنش محدود بازدارنده بسنده کرد و هیچکدام از سناریوهای خطرناک محقق نشد، همان انتظاراتی که در قیمتها لحاظ شده بود، بهیکباره فرو ریخت. در پی آن، اصلاح قیمتی شدیدی رخ داد و نفت بخش عمده رشد خود را از دست داد.
این الگوی رفتاری نه تنها در بازار نفت، بلکه در همه بازارهای مبتنی بر آینده دیده میشود: سهام، طلا، ارز و حتی بازار رمزارزها. در این بازارها، انتظارات نقش موتور اصلی قیمت را ایفا میکنند؛ و وقتی آینده مورد انتظار تغییر میکند، قیمتها نیز بدون درنگ با آن تعدیل میشوند.
تغییرات در وضعیت این تنگه، نهتنها تأثیر مستقیمی بر قیمت نفت و فرآوردههای انرژی دارد، بلکه میتواند بهسرعت بر سایر شاخصهای اقتصادی از جمله نرخ ارز، هزینه تولید، و تصمیمگیری بانکهای مرکزی در سراسر جهان اثرگذار باشد به همین علت حتی ایده بستن تنگه هرمز نیز به وضوح اثر خود را در قیمت نفت نشان داد
ریزش قیمت نفت فقط با یک احتمال...
آتشبس میان ایران و رژیم صهیونیستی، نهتنها یک گام مهم در کاهش تنشهای منطقهای بود، بلکه به بازار جهانی انرژی نیز یادآوری کرد که اقتصاد، بیش از آنکه به «واقعیتهای عینی» واکنش نشان دهد، به «انتظارات ذهنی» پاسخ میدهد. این یک اصل بنیادین در تحلیل بازارهای مدرن است؛ جایی که دادهها دیگر بهتنهایی کافی نیستند و برداشتها، روایتها و ترسها تعیینکننده قیمتها میشوند.

در دنیای امروز، آنچه به بازار جهت میدهد، تنها عدد و بشکه و آمار نیست؛ بلکه روایتهایی است که معاملهگران از آینده میسازند. قیمت نفت بیش از آنکه بازتاب عرضه واقعی در لحظه باشد، بازتاب «ترکیبی از سناریوهای محتمل» در ذهن بازیگران بازار است. بهعبارت دیگر، اینکه نفت از کجا میآید، چقدر تولید میشود یا چند میلیون بشکه صادر شده، در برابر ترس از آنکه چه میتواند اتفاق بیفتد وزن کمتری پیدا کرده است.
در همین بحران اخیر، بازار نه به بستهشدن واقعی تنگه هرمز، بلکه به احتمال بسته شدن آن واکنش نشان داد. و وقتی آن احتمال رنگ باخت، قیمتها هم مسیر معکوس را در پیش گرفتند. تنگه هرمز در این میان شاید در عمل باز ماند، اما در ذهن بازار بسته شده بود؛ و همین بسته شدن ذهنی، قیمتها را بالا برد. از این منظر، تنگه هرمز دیگر صرفاً یک آبراه فیزیکی نیست؛ بلکه به یک نماد استراتژیک در ذهن معاملهگران جهانی بدل شده است. نمادی که هرگاه تنش بالا میگیرد، سایهاش سنگینتر از حضورش میشود و بیآنکه تغییری واقعی در جریان نفت رخ دهد، میتواند میلیاردها دلار ارزش بازار را جابهجا کند.
این بحران، یک درس کلیدی برای تحلیلگران و سیاستگذاران داشت: اگر میخواهید آینده بازار را پیشبینی کنید، فقط نباید به مخازن و خطوط لوله نگاه کنید؛ باید به «نقشه ذهنی بازار» نگاه کنید. چرا که در جهان امروز، روایتها زودتر از واقعیتها حرکت میکنند؛ و هرکس زودتر روایت را درک کند، زودتر به سود میرسد
نظر شما