به گزارش بازار، کسی نمیتواند منکر این حقیقت شود که ارتشهایِ کلاسیکِ قدرت هایِ غربی مبتنی بر سرمایه گذاری بر تسلیحات مکانیکی و سنگین هستند. این صورت بندی نیز ناشی از پیامدهای مبانی معرفتشناسی پوزیتیویستی در دوران مدرن و همچنین انقلاب صنعتی است که امروزه تجسم آن در سامانه های فرماندهی و کنترل مجهز به پیشرفتهترین ابر رایانههای نظامی است. به عبارتی قدرت های غربی با اتکا به ماشین، شیوه جنگ کلاسیک را اتخاذ کردهاند.
در مقابل اما مخالفین غرب که نقطه برتری آنها نه در سرمایه و تکنولوژی که در تکیه بر عامل انسانی و درون مایه ایدئولوژیک بود، توانستد دکترین نامتقارنی را پیریزی کنند که شیوه جنگ پساغربی را پیش میبرد، شیوه ای که محدود و کم شدت، سریع، پنهانی، بیمهابا و کم هزینه بود. موفقیتهای گروههای مخالف غرب در ویتنام، شکست آمریکا در عراق و افغانستان از گروههای چریکی مخالف خود، پیروزی حزب الله لبنان در جنگ ۳۳ روزه و اشغال کریمه توسط روسیه باعث شد تا امضای عملیات نامتقارن برای کشورهای مخالف غرب ثبت شود. عملیات طوفان الاقصی اما نقطه اوج استفاده از دکترین رزم نامتقارن در برابر پیشرفته ترین سامانه های کنترل و رصد رژیم صهیونیستی که نمادی از قدرت غربی است، بود.
در یک سال اخیر و پس از ۷ اکتبر اما دو عملیات پیجری و تار عنکبوت، دیدگاهها را تغییر داد؛ جایی که به نظر میرسد نیروهای وابسته به غرب نیز توانستهاند در بُعد پنجم جنگ، شیوه تاثیرمحور را به کار برده و به دنبال نفوذ به قلب و ذهن دشمن با ایجاد تاثیر باشند.
در واقع ما شاهدیم که دکترین رزم نامتقارن که مبتنی بر عملیات های سریع، پنهان و کوبنده بوده در حال استفاده توسط دشمنان ماست و این در حالی است که پس از رونمایی از فرمت وعده صادق، یک اعتیادی در میان بسیاری شکل گرفته مبنی بر لزوم شلیک موشک و پهپاد و اجرای عملیاتهای کلاسیک در برابر هر اقدام حریف، در حالی که نقطه قوت ذاتی ما نه در عملیاتهای کلاسیک و متوازن که در عملیاتهای نامتقارن است. همین مسئله باعث شد تا تصمیم گیران ایرانی پس از اجرای عملیات وعده صادق ۲ متوجه شوند که اجرای یک عملیات کلاسیک مبتنی بر شلیک مستقیم و علنی آتش، تقریبا تاثیر خاصی بر رفتار دشمن ندارد و لازم است تا در عملیات های بعدی، تاثیرات موشک و پهپاد با لایههای سیاسی، اطلاعاتی، امنیتی، اجتماعی و اقتصادی هم راستا و هم افزا شوند تا ضریب تاثیر در فکر و قلب دشمن به حداکثر برسد.
نکته مهمی که باید آن را مورد توجه قرار داد این است که اجرای اقداماتی مانند تار عنکبوت و سایر عملیاتهای مشابه اساسا یک دست خط ایرانی در دل خود دارد. پیش از آنکه اوکراین کامیون های حامل پهپاد را به روسیه بفرستد، در سال ۱۳۸۳ این گروههای مقاومت عراقی بودند که راکت های اشتر را در کامیونها جاسازی کرده، با نزدیک شدن به پایگاههای آمریکا، پادگانکهای اشغالگر را در هم میکوبیدند.
آیا ورود به خاک دشمن و اجرای عملیات بیسابقه است؟
از حیث اجرا چنین عملیاتی را مستقیما انجام ندادیم اما ذهن خلاق ایرانی در سال ۱۳۶۵ نقشهای را برای نابودی حکومت صدام طراحی کرد. در این طرح یک عملیات منظم بزرگ در جنوب اجرایی شده و سپاه ۳ و ۴ ارتش عراق درگیر میشدند و ۴۸ ساعت بعد یک عملیات نامنظم در شمال و مرکز عراق شروع میشد و هزاران نیروی معارض و مسلح مخالف صدام به لشکرهای سپاه ۱ و ۵ عراق حمله می کنند. از قبل نیز نیروهایی وارد بغداد شده و با خمپاره و موشک کاخ صدام و رادیو و تلویزیون عراق را هدف قرار میدهند و سپس نیروهای سپاه بدر از ارتفاعات قره داغ به بغداد سرازیر شده و نیروهای ما نیز شبانه به منطقه کفری و کلار به پشت سپاه ۲ میروند. همزمان نیز هزاران نفر از نیروهای کرد به فرماندهی بارزانی و طالبانی عملیات وسیعی در اربیل، سلیمانیه و دهوک را آغاز و مراکز نظامی را فتح میکنند. طراحی و تدارکات این عملیات ۴ سال از ۶۳ تا ۶۷ طول کشید. البته این طرح به دلایلی اجرایی نشد و عملیات والفجر ۱۰ جایگزین آن شد که باز هم مبتنی بر استفاده از عملیات منظم بود.
اکنون نقش ما چیست؟
بالطبع ما نه طراح نظامی هستیم و نه تصمیمساز یا تصمیمگیر سیاسی اما نوع مطالبات ما تاثیرات مهمی بر جای میگذارد. توجه به این نکته مهم است که طراحی و اجرای عملیاتهای نامتقارن همواره به فرایندی بین ۲ تا ۵ سال زمان نیاز دارد. همچنین سکوت کامل و حتی اظهار ضعف در برابر حریف از ملزومات این طراحی است امری که نشان میدهد نباید به گذشت زمان یا ضعفهای مقطعی بدبین بود. ضمن اینکه گاهاً مشاهده میشود که نسبت به تکرار برخی عملیاتها در محیط داخلی هشدار داده میشود. بدیهی است که آمادگی و بستن منافذ بازتولید چنین عملیاتهایی مانند پیجر و تارعنکبوت و ... واجب است اما تجربه ثابت کرده، عملیاتهای خاص این چنینی یک بار مصرفاند و تنها الگو و مدل آنها تکرار میشود نه عین به عین آن عملیات.
نظر شما