بازار؛ گروه بین الملل: در میان قدرتهای فرامنطقهای تنها چین است که بیشترین تأثیر را بر نظم منطقهای خلیج فارس دارد و رقیب اصلی استراتژیک واشنگتن است. چین مراقب بوده که ایالات متحده آمریکا را در خلیج فارس به چالش نکشد، اما باندبازی توصیف دقیقی از رویکرد آن به منطقه نیست.
باندبازی زمانی اتفاق میافتد که یک دولت ضعیفتراز روی فرصت یا ترس، به کشور قویتر بپیوندد. در حالی که رهبران چین از مزایای استفاده از موج سواری تحت ساختار امنیتی ایالات متحده آگاه هستند و آشکارا سیاست منطقهای آن را به چالش نمیکشند یا تضعیف نمیکنند، اما در ابراز مخالفت با سیاست های دولت ترامپ در قبال ایران با صدای بلند صحبت می کند.
چین از تحریمهای سازمان ملل علیه ایران تبعیت کرده و با توجه به اهمیت ایالات متحده برای اقتصاد چین، تا حد زیادی تحریمهای آمریکا را پذیرفته است. با این حال خروج یکجانبه از برجام واکنش پکن را در پی داشته است.
وزیر امور خارجه چین در سفر دسامبر ۲۰۱۹ به ایران به طور صریح گفت که چین در برابر یکجانبه گرایی و قلدری ایالات متحده آمریکا در کنار ایران خواهد ایستاد و گفت که خروج یکجانبه آمریکا از برنامه جامع اقدام مشترک، دست کشیدن از تعهدات بینالمللی خود و تلاش برای اعمال فشار حداکثری بر ایران منشأ تنشهای کنونی ناشی از موضوع هستهای ایران است.
واضح است که پکن نیز تلاش های آمریکا برای طولانی کردن تحریم تسلیحاتی سازمان ملل را نپذیرفت. هیئت چینی در سازمان ملل در توییتر اعلام کرد: ایالات متحده آمریکا با خروج از برجام به تعهدات خود طبق قطعنامه ۲۲۳۱ عمل نکرد. این کشور حق ندارد تحریم تسلیحاتی را علیه ایران تمدید کند، چه رسد به اینکه به عقب نشینی اقدام کند. حفظ برجام تنها راه درست و حرکت رو به جلو است.
چین به قطعنامه ۲۲۳۱ سازمان ملل علیه ایران رای منفی داد نه لزوماً به دلیل حمایت از ایران بلکه در مخالفت با یکجانبه گرایی آمریکا
به راستی رویکرد چین به خلیج فارس چیست؟ پوشش استراتژیک چارچوب تحلیلی دقیقی برای پاسخ به این سوال فراهم می کند. به جای همسویی، پوشش استراتژیک گزینه ای برای یک قدرت فرامنطقه ای درجه دوم است که می خواهد بدون ایجاد اختلال در وضعیت موجود، به دنبال منافع خود باشد.
پوشش موفقیت آمیز به دولت ها اجازه می دهد روابط خود را با کشورهای یک منطقه ایجاد کنند در حالی که با دقت از سیاست های منفی دیگر کشورها با توسعه روابط اقتصادی و دیپلماتیک قوی تر بدون ایجاد حضور امنیتی تهاجمی اجتناب می کنند. چین ظرفیت نظامی خود را بدون توقف توسعه می دهد، در منطقه خلیج فارس سلطه دولت قوی تر را می پذیرد و آن را به چالش نمی کشد، اما به طور پیوسته ظرفیت محدودی برای حفاظت از منافع و دارایی های خود ایجاد می کند به طوریکه اقدام آن به عنوان تهدید آشکار تلقی نمی شود.
یکی از ویژگی های مهم موضع چین در خلیج فارس، استفاده از مشارکت های استراتژیک است. با پیروی دقیق از سیاست عدم اتحاد از سال ۱۹۸۲، چین طیف وسیعی از مشارکت ها را اتخاذ کرده است. این مشارکت ها بر کشورهای ثالث یا تعهدات امنیتی تمرکز نمی کنند، بلکه بر حوزه های مورد علاقه متقابل تمرکز می کنند و در عین حال از موارد بالقوه متفاوت اجتناب می کنند. عربستان سعودی، ایران و امارات همگی دارای شراکت استراتژیک جامع و سطح بالا با چین هستند، در حالی که عراق، کویت، عمان و قطر همگی دارای مشارکت استراتژیک با سطحی پایین تر هستند. در منطقه تنها بحرین است که توافقنامه مشارکت چینی ندارد.
تعامل چین با شورای همکاری خلیج فارس فرصت طلبانه بوده این در حالی است که تعامل با ایران استراتژیک است
ترکیبی از پوشش استراتژیک و رویکرد «دوستان با همه» به این احساس کمک میکند که تعهد چین به هر یک از دو اردوگاه در رقابت خلیجفارس در بهترین حالت سطحی است و این کشور بهطور فرصتطلبانه هر دو طرف را بدون تعهد واقعی درگیر میکند. یا یک استدلال متقابل به مرکزیت ایالات متحده آمریکا در امنیت پادشاهی ها اشاره میکند و برخی را به این فکر میاندازد که در صورت بدتر شدن بیشتر روابط ایالات متحده آمریکا و چین و تشدید تنشها، کشورهای شورای همکاری خلیج فارس واشنگتن را به جای پکن انتخاب خواهند کرد. این به نوبه خود امنیت انرژی چین را تهدید می کند و آن را به ایران نزدیک می کند.
این مهم به این تصور می افزاید که تعامل چین با شورای همکاری خلیج فارس فرصت طلبانه است، در حالی که تعامل با ایران استراتژیک است. «جان گارور» که مطالب زیادی در مورد روابط ایران و چین نوشته است، پس از امضای برجام به این نکته اشاره کرد: «ایران قول میدهد یک شریک ارزشمند، شاید حتی یک متحد باشد. عربستان سعودی چنین قولی را نمی دهد.» با این حال، تحلیلی از منافع تجاری و سیاسی موجود چین در خلیج فارس، پویایی پیچیده تری را نشان می دهد.
از نظر اقتصادی شکاف قابل توجهی بین نظامهای سلطنتی و ایران در همه شاخصها وجود دارد و شورای همکاری خلیج فارس بسیار جلوتر است. به عنوان مثال در سال ۲۰۱۹ ارزش تجارت چین و ایران ۱۹ میلیارد دلار در مقابل بیش از ۱۷۶ میلیارد دلار برای پادشاهی های جمعی خلیج فارس بود. حتی به عنوان یک کشور، ایران به خوبی پس از عربستان سعودی و امارات و تنها کمی جلوتر از کویت و عمان قرار دارد. تجارت عربستان و امارات با چین بسیار بیشتر از ایران است. چین از تحریمها تبعیت کرده است و در حالی که ایران یک بازار بالقوه مهم است، کشورهای شورای همکاری خلیج فارس روابط تجاری عمیق و گستردهای با چین دارند. آنها مدتهاست در حال مذاکره بر سر توافقنامه تجارت آزاد چین و شورای همکاری خلیج فارس هستند.
از نظر سرمایه گذاری و قرارداد نیز پادشاهی های خلیج فارس مزیت دارند. شرکتهای چینی در ساخت زیرساختهای شورای همکاری خلیج فارس پیشرفت چشمگیری داشتهاند و با رشد اقتصادهای دیجیتال خلیج فارس، چین در این بخش نیز سرمایهگذاری کرده است.
چین بارها و بارها منافع خود با واشنگتن را بالاتر از منافع تهران قرار داده است. چین بیش از آنکه نیاز به مشارکت عمیق با ایران داشته باشد، به یک رابطه کارآمد با ایالات متحده آمریکا نیاز دارد. اوج تجارت چین و ایران در دهه گذشته در سال ۲۰۱۴ ، ۳۸ میلیارد دلار بود. در همان سال، ارزش تجارت چین با ایالات متحده بیش از ۵۲۰ میلیارد دلار بود. مهمترین رابطه اقتصادی چین با ایالات متحده آمریکاست و روابط با ایران مشکل ساز است.
این پویایی به حوزه سیاسی نیز گسترش می یابد. مشارکت راهبردی جامع چین با ایران ماه ها پس از اعلام برجام امضا شد، در زمانی که بسیاری امیدوار بودند ایران در مسیری به سمت نقش بین المللی سازنده تری قرار گیرد. رهبران چین به طور فعال در رساندن ایران به توافق مشارکت داشتند و در دو سال قبل ۱۷ بار با همتایان ایرانی خود دیدار کردند. هر دو طرف از توافق حاصل شده بین جمهوری اسلامی ایران و کشورهای ۱+۵ در مورد برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) استقبال میکردند و معتقد بودند که این توافق به تضمین صلحآمیز بودن فعالیتهای هستهای ایران کمک میکند. هر دو طرف بر این نکته تاکید می کردند که همه طرف های ذیربط باید برجام و قطعنامه شماره ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل را با حسن نیت و فراگیر و متعادل اجرا کنند و تاکید می کردند که برای پیشبرد روند نوسازی رآکتور آب سنگین اراک تلاش خواهند کرد.
انتخاب ترامپ در اواخر همان سال نشان داد که تغییری دوباره برای ایران در راه است. او در زمان مبارزات انتخاباتی خود در سال ۲۰۱۶، برجام را «بدترین توافقی است که تا به حال مذاکره شده است» دانست و گفت «اولویت شماره یک او برچیدن توافق فاجعه بار با ایران است». اینکه او سیاست تهاجمیتر علیه چین را به راه انداخت به این معنی بود که پکن باید بار دیگر واشنگتن را بر تهران اولویت دهد. وعده کوتاه مشارکت راهبردی فراگیر فراتر از نمادگرایی و لفاظی بود و تا تابستان ۲۰۲۰، نشانه های کمی از حرکت وجود داشت.
مشارکت استراتژیک جامع عربستان و امارات شاهد اجرای فعال و فوری بوده و همکاری های سیاسی و اقتصادی را به سطوح عمیق تری سوق داده است
در این میان چین با دو شریک استراتژیک فراگیر دیگر خود در خلیج فارس یعنی عربستان سعودی و امارات متحده عربی در حال مذاکره بود. قرارداد مشارکت چین با هر دو کشور اکنون در مرحله اجرا هستند در حالی که ایران در مرحله تدوین باقی مانده است. مشارکت راهبردی جامع چین و عربستان منجر به ایجاد کمیته مشترک سطح بالا، گروه راهبری این مشارکت شد. این نشست به ریاست مشترک «محمد بن سلمان» ولیعهد و «هان ژنگ» معاون نخست وزیر هر ساله با وظایف میزبانی بین دو کشور برگزار می شود. در طول جلسات، چندین یادداشت تفاهم و معاملات واقعی امضا شده است که بخشهای خاصی را هدف قرار داده و ساختار مشارکت را شکل داده است. مشارکت استراتژیک جامع چین و امارات متحده عربی در مسیر مشابهی قرار دارد.
در هر دو مورد، مشارکت استراتژیک جامع عربستان و امارات شاهد اجرای فعال و فوری بود و همکاری های سیاسی و اقتصادی را به سطوح عمیق تری سوق داده است. در مورد ایران، در پنج سال گذشته تحرک کمی وجود داشته است و جزئیات فاش شده از تابستان ۲۰۲۰ هنوز توسط چین تأیید نشده است.
تحریمهای ایران فرصتهای آن را برای تعامل عمیقتر سیاسی و دیپلماتیک با چین محدود کرده است. در نتیجه کاربرد آن در طرح یک کمربند یک جاده - ابتکاری که برای سرمایهگذاری در ارتباطات بین منطقهای و درون منطقهای طراحی شده است، کاهش یافته است. عضویت ایران در سازمان همکاری شانگهای مجموعه ای بزرگتر از مشکلاتی را که می تواند حل کند ایجاد می کند زیرا بیهوده با ایالات متحده آمریکا و پادشاهی های خلیج فارس خصومت می کند و یک محیط امنیتی با ثبات کمتر در خلیج فارس ایجاد می کند. روسیه از عضویت کامل ایران حمایت کرده است، اما چین در مواجهه با بدتر شدن روابط ایران و آمریکا، چشمانداز خود را آرام کرده است.
مهمترین ملاحظات ژئواستراتژیک این است که چگونه ایران و پادشاهی های خلیج فارس در طرح یک کمربند یک جاده حضور دارند. این ابتکار اساساً مجموعهای از پروژههاست که ارتباط را از طریق تجارت، سرمایهگذاری، زیرساختها و روابط بینفرهنگی ارتقا میدهد.
بخش زمینی کمربند اقتصادی جاده ابریشم، از طریق کریدور اقتصادی چین - آسیای مرکزی - آسیای غربی به ایران متصل می شود و از غربی ترین استان چین سین کیانگ از طریق قرقیزستان، تاجیکستان، ازبکستان و ترکمنستان می گذرد. خط آهنی که چین و ایران را به هم متصل می کند، ایجاد شده است که به قطارهای باری اجازه می دهد در ۱۴ روز از تهران به ییوو در شرق چین سفر کنند - در مقابل ۳۰ روز با کشتی.
مسیر دریایی به شهرهای بندری شبه جزیره عربستان متصل می شود و به بنادر در سراسر اقیانوس هند متصل می شود. هر دو پتانسیل اقتصادی بیشتری را برای چین ارائه میکند و پادشاهی ها نیز در موقعیت بهتری برای بهرهمندی قرار دارند. همکاری با امارات متحده عربی، عمان و عربستان سعودی به وضوح اهداف مهم مرتبط با طرح یک کمربند یک جاده برای پکن را برآورده می کند و ارتباطات درون منطقه ای را در تئاترهای مهم ژئواستراتژیک تقویت می کند. در حالی که اتصال زمینی به ایران یک نقطه دسترسی دیگر به خلیج فارس را فراهم می کند، از نظر اقتصادی مقرون به صرفه نیست و تحریم ایران در منطقه خود، ابزار تجاری را بیشتر محدود می کند.
تفاوت قابل توجهی بین رویکردهای چین و آمریکا در قبال خلیج فارس وجود دارد، اما منافع دو قدرت تا حد زیادی با هم سازگار است
شواهد نشان می دهد که چشم انداز حضور فزاینده چین در خلیج فارس منجر به تقویت ایران یا براندازی فعال نظم منطقه ای نمی شود. حتی در جایی که به نظر می رسد مانند مانورهای دریایی مشترک با روسیه و ایران، ما شاهد تلاش چین برای حفظ رویکرد متعادل خود هستیم.
هفتهها قبل از برگزاری این رزمایش، نیروی دریایی ارتش آزادیبخش خلق و نیروی دریایی سلطنتی عربستان سعودی شمشیر آبی ۲۰۱۹ را برگزار کردند، مجموعهای از رزمایشها با محوریت «ایجاد اعتماد متقابل، تقویت همکاری، تبادل تجربیات، توسعه ظرفیت شرکتکنندگان برای مبارزه با تروریسم دریایی و دزدی دریایی و بهبود آموزش و آمادگی رزمی.» به جای به چالش کشیدن نظم حاکم، منافع خلیج فارس در گرو حفظ وضعیت موجود است.
در خاورمیانه به نظر می رسد چین به دنبال راه هایی برای رقابت بدون تبدیل شدن به رقیب ایالات متحده آمریکاست. ترجیح چین برای ثبات می تواند برای اعمال اهرم استفاده شود. حمله سال ۲۰۱۹ به آرامکوی سعودی گویا است. بلافاصله پس از آن، چین مجبور شد روزانه ۹۷ میلیون دلار اضافی برای واردات انرژی بپردازد، زیرا قیمت نفت خام برنت نزدیک به ۲۰ درصد افزایش یافت.
یک سناریوی بدتر میتواند نتایج پایدارتر و پرهزینهتری برای پکن داشته باشد. با توجه به عدم تقارن گسترده بین چین و ایران، اهرم قابل توجهی وجود دارد که چین می تواند برای جلوگیری از تجاوز ایران استفاده کند.
این احساس وجود دارد که برای پکن، ایران مسئولیتی را ارائه میکند که میتواند دست خود را بیش از حد بازی کند و منجر به درگیری واقعی با ایالات متحده شود که ممکن است چین مسئول آن شناخته شود. واقعیت این است که چین از نظم خلیج فارس همسو با ترجیحات ایالات متحده آمریکاحمایت می کند.
با چشم انداز ظهور مجدد شورای همکاری خلیج فارس، فرصت های بیشتری برای استفاده از روابط چین با ایران در حمایت از ثبات منطقه ای وجود خواهد داشت. مقامات شورای همکاری خلیج فارس به طور مداوم به همتایان چینی خود سودمندی ترجیح خود را برای ثبات منطقه نشان داده اند.
تفاوت قابل توجهی بین رویکردهای چین و آمریکا در قبال خلیج فارس وجود دارد، اما منافع دو قدرت تا حد زیادی با هم سازگار است. هر دو خواهان منطقه ای با ثبات هستند که از نگرانی های استراتژیک و اقتصادی آنها حمایت کند.
با توجه به همکاری عمیق آنها با پادشاهی های خلیج فارس و نفوذ چین در ایران، فرصتی برای واشنگتن و پکن وجود دارد تا سیاست های خود را برای کار به سمت منطقه ای کمتر متلاطم خلیج فارس هماهنگ کنند.
نظر شما