۲۳ بهمن ۱۴۰۲ - ۱۰:۵۳
پارادایم روابط آسیا و اعراب؛ فراتر از پویایی هیدروکربن، تجارت و مهاجرین| سازگاری امریکا با افول نسبی
بازار گزارش می‌دهد؛

پارادایم روابط آسیا و اعراب؛ فراتر از پویایی هیدروکربن، تجارت و مهاجرین| سازگاری امریکا با افول نسبی

  در حالیکه امریکا نتوانسته صلح را در خلیج فارس به ارمغان بیاورد، آسیا_ چه از طریق تلاش تک تک کشورها و چه از طریق تلاش جمعی که شامل قدرت‌های مختلف است_ می‌تواند یک عامل وحدت‌بخش باشد.

بازار؛ گروه بین الملل: به طور سنتی، دیپلماسی خلیج فارس و آسیا بر ارتقای همکاری بین صادرکنندگان و واردکنندگان هیدروکربن استوار بوده است. در این راستا، کشورهای آسیایی با ایجاد منابع نفتی اضطراری و گسترش سوخت‌های تجدیدپذیر برای جلوگیری استفاده از انرژی به عنوان یک اهرم سیاسی در امور بین‌الملل، رهبری «امنیت عرضه» را تقویت کرده اند، به طوری که آنها به جستجوی ذخایر جدید، افزایش منابع از تامین کنندگان قدیمی و بستن قراردادهای خرید جدید در سراسر جهان ادامه می دهند.

بنابراین، مسائل انرژی احتمالاً هم بر اقتصاد سیاسی بلندمدت کشورهای شورای همکاری خلیج فارس تأثیر می گذارد و هم امور جهانی را در دهه های آینده شکل می دهد. اما یک رابطه قوی میان خلیج فارس و آسیا باید فراتر از پویایی هیدروکربن ها، تجارت و مهاجرین باشد، در حالی که پارادایم جدید باید شامل ابعاد استراتژیک سیاسی و امنیتی نیز باشد.

نگرانی های سیاسی و امنیتی مشترک در هر دو طرف بستری ایده آل برای مشارکت در ابتکارات صلح و ثبات فراهم می کند. این ارزیابی بر اساس مقدمات زیر است:

الف. یک رابطه خریدار_فروشنده صرف مبتنی بر معامله خلیج فارس و آسیا در بلندمدت ناپایدار است.

از آنجایی که بسیاری از شرکای اصلی شورای همکاری خلیج فارس در آسیا نیز شرکای استراتژیک با ایران هستند، ممکن است بتوانند نقش سازنده ای در هر تلاش آینده برای نزدیکی شورای همکاری خلیج فارس و ایران ایفا کرده و از این طریق امکان کمک به صلح و ثبات در منطقه را حفظ کنند

ب. کشورهای شورای همکاری خلیج فارس تنها در صورتی آسیا را جدی خواهند گرفت که مایل به مشارکت فراتر از تجارت باشد.

ج. کاهش منافع و نفوذ ایالات متحده در منطقه_ همانطور که در بیانیه های «محور آسیایی» و «اول آمریکا» نشان داده شد_نیاز به بررسی سناریوهای جایگزین برای امنیت خلیج فارس، برای حفاظت از منافع تولیدکنندگان و مصرف کنندگان را الزامی می کند.

د. از قابلیت‌های نظامی رو به رشد قدرت‌های آسیایی می‌توان به عنوان گزینه‌های جایگزین، به عنوان بخشی از معماری امنیت جمعی بزرگ‌تر که شامل ایالات متحده، روسیه، قدرت‌های اروپایی و ترکیه است، استفاده کرد.

ه. از آنجایی که بسیاری از شرکای اصلی شورای همکاری خلیج فارس در آسیا نیز شرکای استراتژیک با ایران هستند، ممکن است بتوانند نقش سازنده ای در هر تلاش آینده برای نزدیکی شورای همکاری خلیج فارس و ایران ایفا کرده و از این طریق امکان کمک به صلح و ثبات در منطقه را حفظ کنند.

با این حال، چالش این است که معماری امنیت جمعی ترویج شده توسط آسیا بتواند به جای غرق شدن در سوء ظن و ناامنی، در کمک به ثبات، امنیت، همکاری و رشد موفق باشد. در این میان، دو مسئله از موانع اصلی هستند. اولاً، علیرغم پیشنهادهای روابط نزدیک در حال انجام، اصطکاک امارات و عربستان سعودی با ایران به این معنی است که در حال حاضر دامنه محدودی برای پیشبرد این روند وجود دارد. دوم، به دلیل رقابت هند و پاکستان، رقابت هند و چین، تنش ژاپن و کره جنوبی و عدم تمایل بسیاری از این کشورها به همکاری با چین، اجماع آسیایی برای تلاش برای تحقق این روند ناکافی است.

برای غلبه بر این چالش‌ها، باید به طور مداوم در مورد این موضوعات در مجموعه‌ای از جلسات که ابتدا چین، هند، ژاپن، کره جنوبی و چند کشور شورای همکاری خلیج فارس شرکت می‌کنند، بحث شود. این موضوع می تواند بعداً گسترش یابد و کشورهای بیشتری از خلیج فارس، قدرت های آسیایی و اروپایی و همچنین روسیه و ایالات متحده را در بر گیرد. در حالی که نتیجه دور از اطمینان است، کاوش مداوم چنین ایده ای حداقل منعکس کننده یک رویکرد جمعی به امنیت خلیج فارس است، که نیاز روز و توجه محدودی به آن شده است.

قدرت های اصلی آسیایی می توانند فکر کنند: چرا برای پاکسازی آشفتگی هایی که غرب ایجاد کرده است سرمایه گذاری کنیم؟

بی میلی قدرت های اصلی آسیایی برای برداشتن گام اول قابل درک است. آنها در انفعال ماجراجو هستند. آنها می توانند فکر کنند: چرا برای پاکسازی آشفتگی هایی که غرب ایجاد کرده است سرمایه گذاری کنیم؟ کشورهای آسیایی، به ویژه چین و هند، هنوز مسائل داخلی زیادی برای رسیدگی دارند.

با توجه به جمعیت گسترده آنها، آنها هنوز تا رسیدن به رفاه در سراسر جهان فاصله زیادی دارند، که کلید ثبات سیاسی آنها است. رکود اقتصادی اخیر جهانی نیز احتمالا محافظه کاری را در مقابل ماجراجویی تشویق می کند. آنها همچنین از ماجراجویی‌های آمریکا در منطقه درس گرفته‌اند، جایی که واشنگتن نتوانست اوضاع را پس از مداخلات نظامی در چند دهه گذشته تغییر دهد، که در کنار هم به اقتصاد این کشور فشار وارد کرد و ناتوانی‌اش را در اصلاح مشکلاتی که تصمیم به رفع آنها داشت، آشکار نمود.

موفقیت اقتصادی آسیا بسته به اینکه چگونه تنش خلیج فارس از بین می رود، می تواند مانع یا تسریع شود

در چنین محیطی، این ادعا که آسیا می تواند نقش مثبتی در رسیدگی به باتلاق خلیج فارس ایفا کند، از عوامل زیر ناشی می شود: اول، موفقیت اقتصادی آسیا بسته به اینکه چگونه تنش خلیج فارس از بین می رود، می تواند مانع یا تسریع شود. دوم، هیچ راه حل نظامی برای مناقشه شورای همکاری خلیج فارس و ایران، با یا بدون ایالات متحده وجود ندارد. و دیپلماسی تنها راه پیش رو است. سوم، ایالات متحده نمی تواند یک میانجی صادقانه صلح در هیچ یک از مناقصات نزدیکی شورای همکاری خلیج فارس و ایران باشد، زیرا همیشه به نفع یک طرف مغرضانه خواهد بود و در نتیجه به تلاش های صلح جدی لطمه می زند.

و در نهایت، سهم اقتصادی آسیا با هر دو طرف و تأثیر سیاسی_امنیتی در حال گسترش آن در منطقه، آن را به تسهیل کننده مناسب تری برای صلح بین دو مخالف اصلی تبدیل می کند. نیاز و امکان دخالت گسترده تر در امور خلیج فارس از سوی دانشمندان آمریکایی و دیپلمات های سابق نیز مورد حمایت قرار گرفته است. یک دیدگاه این است که بدون هماهنگی بین ایالات متحده، روسیه، چین، اتحادیه اروپا، هند و متحدان مسلمان (عربستان سعودی، ترکیه و ایران) هیچ استراتژی نمی تواند در خاورمیانه موثر باشد.

همچنین، حمایت واشنگتن از یکی از بازیگران متخاصم خلیج فارس به این معنی است که راه حل دوستانه گریزان باقی خواهد ماند. آمریکا با تمام قدرت خود در پشت سر سعودی ها علیه ایران، اطمینان می دهد که بدون تسلیم شدن بعید ایران، هیچ توافق منطقه ای حاصل نخواهد شد. در نهایت، توصیه شده است که واشنگتن باید یک مجمع چندجانبه جدید در مورد مسائل امنیتی خلیج فارس ایجاد کند که شامل کشورهای شورای همکاری خلیج فارس، ایالات متحده، چین، اتحادیه اروپا، هند، ایران، عراق، ژاپن و روسیه باشد.

آسیا می تواند با تبدیل شدن به بخشی از معماری امنیتی منطقه؛ بخشی از هر ابتکار صلح آینده در نظر گرفته شود

با توجه به این منطق، آسیا حداقل از دو جهت می تواند بخشی از هر ابتکار صلح آینده در منطقه باشد. اولاً، با تبدیل شدن به بخشی از معماری امنیتی منطقه، می‌تواند به ایجاد زمینه بازی مساوی و کمک به کاهش تنش بین دشمنان اصلی در خلیج فارس کمک کند. این موضوع همچنین به کانال های دیپلماتیک آن برای میانجیگری به عنوان یک واسطه صلح صادق می افزاید. البته این مسئله از این واقعیت ناشی می شود که بر خلاف ایالات متحده، آسیا شریک همسایه کشورهای شورای همکاری خلیج فارس و ایران است. دوم، پس از اینکه رقبای اصلی هند و پاکستان به عضویت سازمان همکاری شانگهای درآمدند، یک یا دو کشور شورای همکاری خلیج فارس، به‌ویژه عربستان سعودی که اخیراً یکی از طرف‌های گفتگو شد، یکی از اعضای کامل بعدی است.

این مسئله، می تواند دیپلماسی و صلح را در منطقه تشویق کند. در نهایت، ذکر این نکته ضروری است که در سناریوی کنونی، یک مفهوم سنتی، واقع گرایانه و موازنه قوا منسوخ شده است، زیرا ماهیت رقابت بین عربستان سعودی، ترکیه و ایران در رقابت مستقیم نیست، بلکه از طریق تعامل نیابتی در سوریه، لیبی، عراق و یمن است...برندگان و بازندگان در این رقابت بیشتر با قابلیت های جنگ ائتلافی و ترکیبی تعیین می شوند.

بنابراین، امنیت جمعی و ثبات منطقه ای باید پایان بازی باشد. پویایی تغییر در ائتلاف بین المللی دریایی در سال ۲۰۱۹ برای محافظت از کشتیرانی نفت در آب های منطقه مشهود بود. علاوه بر برخی از کشورهای شورای همکاری خلیج فارس، هند، چین، کره جنوبی، ایالات متحده و انگلیس، در میان دیگران، کشتی هایی را برای حفاظت از منافع خود مستقر کردند که می تواند پیشروی برای سیستم امنیت جمعی پیش بینی شده باشد. با این حال، این موضوع نشان نمی دهد که این پایان راه واشنگتن در سناریوی امنیتی منطقه است.

جایگزین درازمدت بهتر برای خلیج فارس ممکن است معماری امنیت جمعی باشد

برعکس، کشورهای شورای همکاری خلیج فارس احساس امنیت بیشتری خواهند کرد؛ در صورتی که ترتیبات امنیتی جدید شامل ایالات متحده شود، نه اینکه زیر چتر قدرت های آسیایی باشند که روابط خوبی با ایران دارند. بنابراین، جایگزین درازمدت بهتر برای خلیج فارس ممکن است معماری امنیت جمعی باشد.

جهان در دو دهه گذشته در حالت بازنشانی ژئوپلیتیکی قرار داشت. پیامدهای کووید احتمالاً این روند را تسریع یا به تعویق می‌اندازد، اما بعید است که آن را معکوس کند. در حالی که آسیا به احتمال زیاد به حرکت رو به جلو خود ادامه می دهد، غرب می تواند از این فرصت برای اختراع مجدد خود و تلاش برای خروج از جنگل استفاده کند. ممکن است تغییراتی وجود داشته باشد که نهادهای بین‌المللی را تضعیف، ناسیونالیسم را تقویت کند و جهانی‌زدایی را تحریک کند، اما فقط عادلانه صورت می گیرد.

از طرفی، احتمال بیشتری وجود دارد که برعکس آن نیز اتفاق بیفتد. علیرغم رقابت و تقابل، همکاری ممکن است در دنیای چندقطبی‌تر از امروز حاکم باشد. در این محیط، «مصون سازی» موضوعی نیست که در ذهن کشورهای خلیج فارس وجود دارد. حتی «زمان محافظت» نیز مسئله‌ای خاص نیست زیرا این فرآیند در حال انجام است. اینکه راهبرد پوشش ریسک تا کجا باید پیش برود، سوالی است که ذهن سیاستگذاران خلیج فارس را به خود مشغول کرده است. این بحث در یک دنیای چندقطبی پس از کووید-۱۹، مرکز صحنه را اشغال خواهد کرد.

سیاست‌های خارجی خلیج‌فارس هم‌اکنون مشابه سیاست‌های همتایان آسیایی خود در به چالش کشیدن متحدان در صورت لزوم بدون اینکه بر همکاری استراتژیک آنها تأثیر منفی بگذارد، مطرح است. این امر در عربستان سعودی مشهود بود که تمایل داشت به افت قیمت نفت اجازه دهد تا سهم بازار مورد نظر خود را به دست آورد، حتی اگر به معنای ناراحتی ایالات متحده و روسیه باشد. به طور مشابه، امارات کمک‌های بشردوستانه به ایران در طول بحران کووید-۱۹ ارسال کرد، علی‌رغم اینکه آمریکا تصمیم گرفت به کشور تحریم‌شده کمک نکند. در آگوست ۲۰۲۱، عربستان سعودی قرارداد همکاری نظامی با روسیه امضا کرد که موظف است خودمختاری استراتژیک این کشور را افزایش دهد.

در میان فشارها، نویسنده و استاد دانشگاهی چون آمیتاو آچاریا جهان «چندقطبی» را توصیف کرده، جهانی که نه تنها دارای چندین کشور قدرتمند است، بلکه دارای «موسسات بین‌المللی و منطقه‌ای، شرکت‌ها، سازمان‌های غیردولتی فراملی، جنبش‌های اجتماعی، گروه‌های جنایتکار و تروریستی فراملی و غیره» است. بنابراین «دنیای مالتی پلکس مانند یک سینمای مالتی پلکس است – دنیایی که به مخاطب خود امکان انتخاب فیلم‌های مختلف را می‌دهد.» بر این اساس، «چندگانگی و پیچیدگی مطرح است… دنیایی آکنده از پیوستگی و وابستگی متقابل.

در حالی که ایالات متحده نتوانسته صلح را در خلیج فارس به ارمغان بیاورد، آسیا_ چه از طریق تلاش تک تک کشورها و چه از طریق تلاش جمعی که شامل قدرت‌های مختلف است_ می‌تواند با تلاش به یک عامل وحدت‌بخش تبدیل شود. این موضوع به توسعه یک مکانیسم امنیتی منطقه ای جایگزین کمک می کند. بنابراین، به جای «فشار حداکثری»، آسیا یا اوراسیا می توانند بر دیپلماسی حداکثری پافشاری کنند. این موضوع می تواند شروع یک سیستم غیر آمریکا محور باشد که شامل ایالات متحده نیز می شود.

از آنجایی که ایالات متحده «از همه جا پیشرو به هیچ جا پیشروی» حرکت کرده است، چنین تغییری با فراخوان جان میرشایمر و استفان والت برای یک استراتژی متعادل کننده فراساحلی همخوانی دارد که واشنگتن را قادر می سازد تا با اجتناب از استقرار گسترده نظامی در خارج از کشور، به ویژه پس از شکست افغانستان، خود را با افول نسبی خود سازگار کند.

کد خبر: ۲۷۱٬۲۶۱

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha