بازار؛ گروه بین الملل: موسسه کشورهای خلیج فارس در واشنگتن در مقاله ای با قلم «حسین ایبیش» نوشت: قطر با دنبال کردن فعالانه نقش خود به عنوان یک واسطه، توانست آسیب پذیری احتمالی - روابط نزدیکش با حماس - را حداقل به عنوان یک دارایی و موفقیت بزرگ موقت معرفی کند. با این حال، وضعیت روابط قطر با حماس و تأثیر آن بر دیپلماسی قطر و جایگاه بینالمللی آن تا حد زیادی به انتخابهای اسرائیل و واکنشهای دوحه بستگی دارد.
ترجمه مقاله در ادامه می آید.
از زمان قیام های بهار عربی که در پایان سال ۲۰۱۰ آغاز شد، قطر به عنوان حامی اصلی حماس و دوحه به عنوان خانه دور از وطن برای اکثر رهبران تبعیدی دفتر سیاسی حماس بوده است. برای بیش از یک دهه، قطر با ارائه کمکهای نقدی ماهانه تا حدی برای تامین حقوق اکثر کارکنان دولتی در دولت واقعی تحت مدیریت حماس و ارائه سایر حمایتهای اجتماعی و بشردوستانه - همه با تأیید مخالفان اصلی حماس به اقتصاد غزه و تشکیلات خودگردان فلسطین کمک کرده است.
این پیوند پس از نفاق فرقهای در جهان عرب که با ظهور اخوانالمسلمین در طی بهار عربی پیدا شد و با جنگ داخلی سوریه تشدید شد، تقویت شد. نقش برجسته اخوان المسلمین و سایر اسلام گرایان سنی در قیام علیه نظام بشار اسد حضور گسترده حماس را در دمشق غیرقابل دفاع کرد و رهبران سیاسی آن عمدتاً به قطر متواری شدند، اگرچه برخی از آنها به ترکیه و لبنان نقل مکان کردند. با گذشت زمان رهبران دفتر سیاسی تبعید شده کنترل بخش عمده سازمان در غزه را از دست دادند و در واقع به شاخه دیپلماتیک حماس تبدیل شدند. آنها همچنان یکی از شناختهشدهترین چهرههای حماس هستند و در تلویزیون بهویژه شبکه خبری قدرتمند الجزیره عربی قطر حضور دائمی داشتهاند.
روابط نزدیک قطر با حماس و حضور مشهورترین و سنتیترین رهبران سیاسی آن - مانند اسماعیل هنیه، خالد مشعل، موسی ابومرزوق و فتحی حمد - در پایتخت قطر، میانجیگری دیپلماتیک در مذاکرات گروگانگیری را به قطر داد. پس از حمله حماس در ۷ اکتبر به جنوب اسرائیل، ترکیه دوسوگرا به نظر میرسید و دسترسی کمتری به چنین شخصیتهای بلندپایهای داشت. رابطه مصر با حماس تا حد زیادی خصمانه است، اگرچه کانال های روشنی برای رهبری این گروه دارد. اما اگر اسرائیل از طریق ایالات متحده بخواهد پیامی را به حماس برساند، برخی از برجستهترین شخصیتهای آن دقیقاً در دوحه حضور داشتند و حامیان قطری آنها میتوانستند فوراً به آنها دسترسی پیدا کنند.
قطر با دنبال کردن فعالانه نقش خود به عنوان یک واسطه، توانست آسیب پذیری احتمالی - روابط نزدیکش با حماس - را حداقل به عنوان یک دارایی و موفقیت بزرگ موقت معرفی کند. با این حال، وضعیت روابط قطر با حماس و تأثیر آن بر دیپلماسی قطر و جایگاه بینالمللی آن تا حد زیادی به انتخابهای اسرائیل و واکنشهای دوحه بستگی دارد.
سناریوی اول: اسرائیل قاتلان خود را دنبال می کند
دولت اسرائیل متعهد شده است که تمامی رهبران ارشد حماس به ویژه آنهایی که در قطر، ترکیه و لبنان هستند را تعقیب کرده و خواهد کشت. اسرائیل ممکن است این تهدیدات را اجرا کند یا نکند. قبلاً به طور قابل توجهی از هدف اصلی جنگ که حماس باید نابود شود، کوتاه آمده است. بدیهی است که این هدفی غیرممکن بود، زیرا حماس یک برند سیاسی و یک ایده است نه صرفاً فهرستی از افرادی که ممکن است کشته شوند و زیرساخت ها و تجهیزاتی که می توانند نابود شوند. بنابراین از زمانی که حمله به غزه آغاز شد، رهبری اسرائیل بین تکرار این اهداف دست نیافتنی حداکثری و تعیین اهداف ساده تر و بالقوه دست یافتنی تر، مانند نجات گروگان ها یا از بین بردن توانایی حماس برای ایجاد یک تهدید دیگر به سبک ۷ اکتبر، در نوسان بوده است.
اسرائیل سابقه طولانی در کشتن رهبران و کادرهای فلسطینی در سراسر جهان برای خنثی کردن دشمنان خود و به ویژه برای انتقام از حملات خاص مانند حمله سپتامبر سیاه به ورزشکاران اسرائیلی و گروگان گیری در المپیک ۱۹۷۲ مونیخ دارد. اخیراً اسرائیل دانشمندان هسته ای کلیدی ایران را ترور کرده است. یکی از رهبران حماس در دوحه، مشعل، در سال ۱۹۹۷ مورد سوء قصد نافرجام اسرائیل قرار گرفت، زمانی که عوامل موساد که خود را به عنوان گردشگران کانادایی نشان میدادند وی را در اردن مسموم کردند. ملک حسین به بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل اطلاع داد که اگر اسرائیل فورا پادزهری برای بیرون آوردن مشعل از کما و نجات جان او ارائه نکند، پیمان صلح اردن و اسرائیل را لغو خواهد کرد. پادزهر آمد و پیمان صلح و مشعل زنده ماند.
علاوه بر این در یک کشور نسبتا دوست خلیج فارس، عوامل موساد در سال ۲۰۱۰، «محمود المبحوح» رئیس تدارکات تسلیحات حماس را در هتلی مجلل در دبی ترور کردند. اگر اسرائیلیها تصمیم بگیرند این کارزار ترور را ادامه دهند، به احتمال زیاد قطر نوعی هشدار دریافت میکند – مبنی بر اینکه شخصیتهای هدف را به مکان دیگری منتقل کند. دفتر سیاسی حماس و دستیارانش می توانند بار دیگر به سوریه، لبنان، ایران یا مناطق دورتر در شمال آفریقا پناه ببرند.
به نظر نمی رسد ترکیه مشتاق استقبال از رهبران حماس باشد، بنابراین این مقصد کمتر محتمل است. اسرائیل میتواند به سادگی شروع به کشتن این شخصیتها بدون هشدار قبلی کند، یا ممکن است قطر به جای حذف آنها به دنبال محافظت از آنها باشد. اما در هر دو مورد، این امر باعث ایجاد بحران جدی در روابط نسبتاً دوستانه، هرچند دور اسرائیل و قطر خواهد شد.
نشانه هایی وجود دارد که رهبران حماس در غزه احساس خطر فیزیکی می کنند و اقداماتی را برای محافظت از خود انجام می دهند. برخی از کادرهای حماس در قطر طبق گزارشها قبلاً به کشورهای دیگر بهویژه الجزایر نقل مکان کردهاند و چندین شخصیت کلیدی تلفنهای همراه خود را خاموش کردهاند. اگر اسرائیل تصمیم بگیرد که بار دیگر به یک کمپین ترور بینالمللی روی بیاورد، قطر یا باید سیاستهای خود را در قبال حماس تغییر دهد، کاری که تاکنون قاطعانه از انجام آن امتناع کرده است، یا خطر ایجاد یک بحران بزرگ با اسرائیل، ایالات متحده و حتی سایر کشورهای عربی خلیج فارس که با اخوان المسلمین و در نتیجه حماس دشمن هستند را بپذیرد.
سناریوی دوم: وضعیت موجود ادامه دارد
از آنجایی که قطر مفید واقع شده است و این سودمندی به حضور رهبران تبعیدی حماس در دوحه بستگی دارد، اسرائیل ممکن است تصمیم بگیرد که شخصیت های دفتر سیاسی در تبعید نویسندگان مستقیم حملات ۷ اکتبر نبوده اند و بنابراین نباید کشته شوند. حمایت قوی از جنایات اسرائیل ممکن است آمریکا را تحت فشار قرار دهد تا جرقهای برای ایجاد یک بحران بیشتر با قطر که امکانات حیاتی را در اختیار ارتش آمریکا قرار میدهد، نشود.
اگر اسرائیل به این نتیجه برسد که این سازمان در غزه آنقدر فلج شده است که عملاً از کار افتاده و رهبران محلی آن به طور کامل دستگیر یا کشته شده اند، ممکن است شخصیتهای دفتر سیاسی در قطر را به عنوان یک بازوی دیپلماتیک ناکارآمد تلقی کند.
در چنین شرایطی اسرائیل ممکن است تصمیم بگیرد که این گروه به حال خود رها شود. اگر سازمان حماس در غزه به اندازه کافی نابود شده تلقی شود، اسرائیل ممکن است به این نتیجه برسد که ارزش این دردسر و بهای راهبردی، دیپلماتیک و سیاسی ترور ضربات دور و بی اثر را که بقایای یک دشمن سرکوب شده را تشکیل می دهند، ندارد.
سناریوی سوم: قطر به عنوان امانتدار غزه
سومین و جالبترین سناریویی که میتواند ایجاد شود این است که جهت ایجاد ترتیبات حکومتی پس از جنگ در غزه، اسرائیل تصمیم بگیرد با قطر و ایالات متحده از رهبران دفتر سیاسی استفاده کند. اگر اسرائیل بخواهد در آینده ای قابل پیش بینی مجدداً مراکز شهری غزه را اشغال کند، که تنها راه تضمین واقعی از بین بردن دخالت مستقیم یا غیرمستقیم حماس در حکومت در آنجا خواهد بود، باید اجازه توسعه حکومت فلسطینی جایگزین را بدهد.
اگر رهبری حماس مستقر در غزه دستگیر یا حذف شود، رهبران سابق قطر میتوانند به طور موثر در داخل این سازمان به قدرت بازگردند. این امر ممکن است رهبری قطر و تامین مالی ثبات و بازسازی غزه را از طریق دولت جایگزین فلسطین تسهیل کند. اسرائیل به طور قطع بازگرداندن کنترل مستقیم حماس بر حکومت در غزه را نخواهد پذیرفت. با این حال ممکن است وضعیتی به وجود اید که در آن یک دولت به رسمیت شناخته شده بین المللی ایجاد شود که وزارتخانه ها و ادارات را در غزه اداره کند.
رهبران حماس باید متعهد به کنار گذاشتن فعالیت های شبه نظامی این سازمان باشند، اما به طور حتم تلاش خواهند کرد به طور پنهانی توانایی های شبه نظامی و نظامی خود را علی رغم تلاش های جمعی برای جلوگیری از این امر بازسازی کنند. اسرائیل ممکن است تشخیص دهد این بدترین گزینه در میان گزینه های وحشتناک کنونی است.
اگر سناریوی سوم ظاهر شود، قطر میتواند بار دیگر روابط نزدیک خود با حماس را به یک پیروزی بزرگ دیپلماتیک و استراتژیک تبدیل کند. در غیر این صورت دوحه با خطر رویارویی بزرگ با اسرائیل و ایالات متحده مواجه است، مگر اینکه در نهایت سیاست های خود را در قبال حماس تغییر دهد و به دفتر سیاسی و دستیارانش در را نشان دهد.
اسرائیل هنوز هیچ تمایلی برای پذیرش چنین ترتیبی از خود نشان نداده است. اما هیچ برنامه قابل قبولی نیز ندارد و حتی نتانیاهو باید بداند که اشغال مجدد طولانی مدت مراکز شهری غزه دقیقاً همان چیزی است که حماس امیدوار بود از طریق حمله ۷ اکتبر به دست آورد.
حماس بدیهی است که میخواهد شورشی طولانیمدت علیه سربازان اسرائیلی در غزه به راه بیاندازد تا بر اساس آن تقدم خود را حفظ کند. این امر می تواند تضاد قابل توجهی با تشکیلات خودگردان فلسطین در کرانه باختری، همکاری امنیتی آن با اسرائیل و مذاکره کنندگان سازمان آزادیبخش فلسطین ایجاد کند.
حماس آشکارا امیدوار است که تکان دادن پیراهن خونین کلیدی باشد برای تحت الشعاع قرار دادن ناسیونالیست های سکولار که از زمان تشکیل مجدد جنبش ملی فلسطین در سال ۱۹۶۸ بر جنبش ملی فلسطین تسلط داشتند و مأموریت بنیادی خود را از سال ۱۹۸۷ به انجام رساندند تا آرمان فلسطین را به جنبشی اسلامی تبدیل کنند.
اگر اسرائیل در غزه بماند، بدون شک حماس یک پیروزی بزرگ را به دست خواهد آورد. اما اگر اسرائیل به زودی غزه را ترک کند، این امکان وجود دارد که حماس دچار شکست سیاسی بزرگ شود، زیرا فلسطینیها لاشه هواپیما را بررسی میکنند، هزینهها را محاسبه میکنند و میپرسند چه کار انجام شده است.
نظرسنجیها نشان میدهد که فلسطینیها بهجای حکومت فتح یا حماس، خواهان یک دولت وحدت ملی هستند. تشکیل مجدد سازمان آزادیبخش فلسطین بسیار مورد استقبال فلسطینی ها خواهد بود و اگر حماس واقعاً آماده پیوستن به سازمان بر اساس شرایط فتح، پذیرش به رسمیت شناختن اسرائیل، روی گردانی از مبارزه مسلحانه و پیوستن به این سازمان باشد، می تواند فعالیت کند.
این امر به طور بالقوه به حماس اجازه می دهد تا بخشی از یک سازمان گسترده تر باشد که مستقیماً با اسرائیلی ها برای تضمین ترتیبات معقول و یک کشور مستقل در طولانی مدت معامله می کند. این امر بسیار محبوب خواهد بود و می تواند سازمان را از یک ضربه سیاسی در پی یورش اسرائیل نجات دهد.
سناریوی سوم مطمئناً راه دوری جهت محقق شدن دارد و تاریخ نشان میدهد که اسرائیل به احتمال زیاد به الگوی ترور دشمنان خود در سراسر جهان ادامه خواهد داد. اما همانطور که هفته ها می گذرد، رهبران اسرائیل باید به طور فزاینده ای به این فکر کنند که قرار است در غزه چه کاری انجام دهند، با این فرض که می خواهند از شورش طولانی مدت حماس علیه نیروهای اشغالگر اسرائیل در غزه خلاص شوند.
نظر شما