۳۰ آذر ۱۴۰۲ - ۱۲:۱۲
چرا چین از دیپلماسی «گرگ جنگجو» عقب نشینی کرد؟|بزرگترین نقص ترامپ و بایدن «دیدگاه بدبینانه» است
فرید زکریا بررسی کرد

چرا چین از دیپلماسی «گرگ جنگجو» عقب نشینی کرد؟|بزرگترین نقص ترامپ و بایدن «دیدگاه بدبینانه» است

هنگامی که ترامپ از توافق هسته ای با ایران که توسط همه قدرت های بزرگ دیگر امضا شده بود خارج شد، علیرغم تایید پایبندی تهران به مفاد آن، امید همکاری جهانی در یک چالش کلیدی امنیتی را از بین برد.

بازار؛ گروه بین الملل: «فرید زکریا» در مقاله ای که در سایت تحلیلی فارن افرز منتشر شد نوشت: امروزه نظم بین المللی ای که ایالات متحده آمریکا ایجاد و حفظ کرد، در بسیاری از جبهه ها به چالش کشیده شده است. روسیه و چین دو کشوری هستند که این نظم را به چالش کشیده اند. ترجمه مقاله در ادامه می آید.

سهم ایالات متحده امریکا از تولید ناخالص جهانی تقریباً همان چیزی است که در سال ۱۹۸۰ یا ۱۹۹۰ بود. شاید مهمتر از آن، این کشور اکنون متحدان بیشتری پیدا کرده است. در پایان دهه ۱۹۵۰، ائتلاف جهان آزاد که در جنگ سرد پیروز شد، متشکل از اعضای ناتو - ایالات متحده، کانادا، ۱۱ کشور اروپای غربی، یونان و ترکیه - به علاوه استرالیا، نیوزلند، ژاپن و کره جنوبی بود.

امروز ائتلافی که از ارتش اوکراین حمایت می‌کند یا تحریم‌هایی را علیه روسیه اعمال می‌کند، تقریباً همه کشورهای اروپایی و همچنین تعداد کمی از کشورهای دیگر را شامل می‌شود. به طور کلی وست پلاس حدود ۶۰ درصد از تولید ناخالص داخلی جهان و ۶۵ درصد از هزینه های نظامی جهانی را شامل می شود.

اکنون چالش مبارزه با توسعه طلبی روسیه واقعی و مهیب است. قبل از جنگ، اقتصاد روسیه حدود ده برابر اقتصاد اوکراین و جمعیت آن تقریبا چهار برابر بیشتر بود. مجتمع نظامی-صنعتی روسیه وسیع است اما نمی توان اجازه داد که تهاجم آن موفق شود. یکی از ویژگی‌های اصلی نظم بین‌المللی لیبرال که پس از جنگ جهانی دوم برقرار شد این بود که مرزهای تغییر یافته توسط نیروی نظامی بی‌رحمانه توسط جامعه بین‌المللی به رسمیت شناخته نمی‌شوند.

از سال ۱۹۴۵، تجاوزات موفق بسیار کمی از این نوع وجود داشته است، برخلاف قبل از آن؛ زمانی که مرزها در سراسر جهان به طور معمول به دلیل جنگ و فتح دست به دست می شدند. موفقیت روسیه در این جنگ، سابقه ای را که به سختی به دست آمده بود، از بین می برد.

صرف نظر از مسیر اقتصادی دقیق آن در سال های آینده، چین یک ابرقدرت است و آمریکا باید با تلاش های مشروع چین برای تقویت نفوذ خود در راستای افزایش نفوذ اقتصادی و در عین حال جلوگیری از اقدامات غیرقانونی، موافقت کند

چالش چین متفاوت است. صرف نظر از مسیر اقتصادی دقیق آن در سال های آینده، چین یک ابرقدرت است. اقتصاد این کشور در حال حاضر نزدیک به ۲۰ درصد از تولید ناخالص داخلی جهانی را تشکیل می دهد. این کشور از نظر هزینه های نظامی پس از ایالات متحده در رتبه دوم قرار دارد.

اگرچه این کشور تقریباً به اندازه ایالات متحده در صحنه جهانی نفوذ ندارد، توانایی آن برای تأثیرگذاری بر کشورهای سراسر جهان به لطف مجموعه گسترده وام ها، کمک های مالی و کمک هایی که ارائه کرده است، افزایش یافته است. اما چین مانند روسیه کشوری خرابکار نیست. این کشور در داخل نظام بین المللی و به دلیل آن ثروتمند و قدرتمند شده و سیستم موافق با نزول و سقوط قدرت آن نیست.

به طور واضح باید گفت چین به دنبال راهی برای گسترش قدرت خود است. ایالات متحده آمریکا باید با تلاش های مشروع چین برای تقویت نفوذ خود در راستای افزایش نفوذ اقتصادی و در عین حال جلوگیری از اقدامات غیرقانونی، موافقت کند. طی چند سال گذشته، پکن شاهد بوده است که چگونه سیاست خارجی بیش از حد تهاجمی آن نتیجه معکوس داشته است.

اکنون از «دیپلماسی گرگ جنگجو» قاطعانه خود عقب نشینی کرده است و برخی از مواضع قبلی «شی» رئیس جمهور چین در مورد «عصر جدید، عصر سلطه چین» جای خود را به شناخت نقاط قوت آمریکا و مشکلات چین داده است. دست‌کم به دلایل تاکتیکی به نظر می‌رسد شی جین‌پینگ در جستجوی روشی جهت سازگاری با آمریکا است. در سپتامبر ۲۰۲۳ وی به گروهی متشکل از سناتورهای آمریکایی گفت: ما ۱۰۰۰ دلیل برای بهبود روابط چین و ایالات متحده داریم اما دلیلی برای خراب کردن این روابط نیست.

صرف نظر از نیات و قدرت چین، ایالات متحده آمریکا از مزایای ساختاری قابل توجهی برخوردار است

صرف نظر از نیات چین، ایالات متحده آمریکا از مزایای ساختاری قابل توجهی برخوردار است. این کشور از موقعیت جغرافیایی و ژئوپلیتیکی منحصر به فردی برخوردار است. دو اقیانوس وسیع و دو همسایه دوست آن را احاطه کرده اند. از سوی دیگر چین در قاره ای شلوغ و متخاصم وجود دارد و هر بار که ماهیچه های خود را خم می کند، یکی از همسایگان قدرتمند خود از هند گرفته تا ژاپن و ویتنام را از خود دور می کند. چندین کشور در منطقه - استرالیا، ژاپن، فیلیپین، کره جنوبی - متحدان واقعی با ایالات متحده هستند و میزبان نیروهای آمریکایی هستند. این پویایی ها چین را در هم می چرخانند.

اتحادهای واشنگتن در آسیا و جاهای دیگر به عنوان سنگری در برابر دشمنانش عمل می کنند. برای تحقق این واقعیت، ایالات متحده باید تقویت اتحادهای خود را محور اصلی سیاست خارجی خود قرار دهد. در واقع، این امر در مرکز رویکرد بایدن به سیاست خارجی بوده است.

او روابطی را که در زمان دولت ترامپ از هم پاشیده بود، ترمیم کرد و روابطی را که تخریب نشده بود تقویت کرد. او قدرت چین را کنترل کرده و اتحادهای خود را در آسیا تقویت کرده اما برای ایجاد رابطه کاری با پکن تلاش کرده است.

بایدن با سرعت و مهارتی به بحران اوکراین واکنش نشان داد که باید پوتین را غافلگیر کرده باشد، او اکنون با غربی مواجه است که خود را از انرژی روسیه جدا کرده و بدترین تحریم‌ها را علیه یک قدرت بزرگ در تاریخ اعمال کرده است. هیچ یک از این گام‌ها نیاز به پیروزی اوکراین در میدان نبرد را برطرف نمی‌کند، اما زمینه‌ای را ایجاد می‌کند که در آن وست پلاس دارای اهرم قابل‌توجهی است و روسیه با آینده‌ای تیره و تار در درازمدت مواجه است.

خطر دکلینیسم

بزرگترین نقص در رویکرد ترامپ و بایدن به سیاست خارجی از دیدگاه بدبینانه مشابه آنها ناشی می شود. هر دو تصور می کنند که ایالات متحده آمریکا قربانی بزرگ سیستم اقتصادی بین المللی است که ایجاد کرده است. هر دو فرض می کنند که کشور نمی تواند در دنیای بازارهای باز و تجارت آزاد رقابت کند.

معقول است که محدودیت هایی برای دسترسی چین به صادرات با بالاترین فناوری ایالات متحده اعمال شود، اما واشنگتن بسیار فراتر رفته و تعرفه هایی را بر نزدیک ترین متحدان خود بر کالاها از چوب گرفته تا فولاد و ماشین لباسشویی وضع کرده است. الزاماتی را تحمیل کرده است که بودجه دولت ایالات متحده برای «خرید آمریکایی» استفاده شود. این مقررات حتی محدودتر از تعرفه ها هستند.

تعرفه ها قیمت تمام شده کالاهای وارداتی را افزایش می دهد. خرید آمریکایی از خرید کالاهای خارجی به هر قیمتی جلوگیری می کند. حتی سیاست‌های هوشمندانه‌ای مانند فشار به سمت انرژی سبز توسط حمایت‌گرایی فراگیر که دوستان و متحدان ایالات متحده را بیگانه می‌کند، تضعیف می‌شود.

مدیر کل سازمان تجارت جهانی استدلال کرده است که کشورهای ثروتمند اکنون دست به اعمال تزویر عالی می زنند. جهان غرب پس از گذراندن دهه‌ها صرف ترغیب کشورهای در حال توسعه برای آزادسازی و مشارکت در اقتصاد جهانی باز و سرزنش کشورها برای حمایت‌گرایی، یارانه‌ها و سیاست‌های صنعتی از انجام آنچه مدت‌هاست موعظه می‌کرده است سرباز می زنند. آنها دیگر نمی خواهند در یک زمین بازی برابر رقابت کنند و در عوض ترجیح می دهند به یک سیستم مبتنی بر قدرت به جای یک سیستم مبتنی بر قوانین روی آورند.

بزرگترین نقص در رویکرد ترامپ و بایدن به سیاست خارجی از دیدگاه بدبینانه مشابه آنها ناشی می شود

مقامات ایالات متحده آمریکا زمان و انرژی زیادی را صرف صحبت در مورد نیاز به حفظ سیستم بین المللی مبتنی بر قوانین می کنند. در قلب آن چارچوب تجارت باز است که توسط توافقنامه برتون وودز ۱۹۴۴ و موافقتنامه عمومی تعرفه ها و تجارت ۱۹۴۷ ایجاد شد.

دولتمردانی که از جنگ جهانی دوم بیرون آمدند دیدند که ناسیونالیسم رقابتی و حمایت گرایی به کجا منجر شده است و مصمم بودند از بازگشت جهان به آن مسیر جلوگیری کنند و آنها موفق شدند دنیایی از صلح و رفاه را ایجاد کنند که به چهار گوشه زمین گسترش یافت. سیستم تجارت آزاد که آنها طراحی کردند به کشورهای فقیر اجازه داد تا ثروتمند و قدرتمند شوند و جذابیت جنگ را برای همه و تلاش برای تسخیر قلمرو کمتر می کرد.

نظم مبتنی بر قوانین شامل معاهدات، رویه‌ها و هنجارهای بین‌المللی است - چشم‌اندازی از جهانی که با قوانین جنگل مشخص نمی‌شود بلکه با درجه‌ای از نظم و عدالت مشخص می‌شود. در اینجا نیز ایالات متحده آمریکا در موعظه بهتر از عمل، اقدام کرده است. جنگ عراق نقض فاحش اصول سازمان ملل متحد در برابر تجاوزات بی دلیل بود. واشنگتن به طور معمول کنوانسیون های بین المللی را انتخاب می کند، آنطور که می خواهد.

این کشور چین را به دلیل نقض کنوانسیون حقوق دریاها در زمانی که پکن ادعای حاکمیت بر آب‌های شرق آسیا را دارد، مورد انتقاد قرار می‌دهد – در حالی که واشنگتن هرگز آن معاهده را تصویب نکرده است.

هنگامی که ترامپ از توافق هسته ای با ایران که توسط همه قدرت های بزرگ دیگر امضا شده بود خارج شد، علیرغم تایید پایبندی تهران به مفاد آن، امید همکاری جهانی در یک چالش کلیدی امنیتی را از بین برد

هنگامی که ترامپ از توافق هسته ای با ایران که توسط همه قدرت های بزرگ دیگر امضا شده بود خارج شد، علیرغم تایید پایبندی تهران به مفاد آن، امید همکاری جهانی در یک چالش کلیدی امنیتی را از بین برد. وی سپس تحریم‌های ثانویه را حفظ کرد تا قدرت‌های بزرگ دیگر را مجبور به عدم تجارت با ایران کند و از قدرت دلار سوء استفاده کرد و در اقدامی تلاش‌ها را در پکن، مسکو و حتی پایتخت‌های اروپایی برای یافتن جایگزین‌هایی برای سیستم پرداخت دلار سرعت بخشید.

اگر ایالات متحده آمریکا به دلیل ترس و بدبینی از دیدگاه گسترده، باز و سخاوتمندانه از جهان چشم پوشی کند، بسیاری از مزایای طبیعی خود را از دست خواهد داد. در حال حاضر کشورها در یک مسابقه رقابتی هستند و یارانه ها، اولویت ها و موانع را برای محافظت از اقتصاد خود وضع می کنند.

در حال حاضر کشورها قوانین بین المللی را زیر پا گذاشته و ریاکاری واشنگتن را توجیه می کنند. این الگو متأسفانه شامل عدم احترام رئیس جمهور قبلی به هنجارهای دموکراتیک است. حزب حاکم لهستان پس از شکست در انتخابات اخیر، تئوری‌های توطئه مانند ترامپ را مطرح کرد و ادعاهای خاویر بولسونارو، رئیس‌جمهور برزیل مبنی بر تقلب در انتخابات، حامیان او را به حمله‌ای شبیه به ۶ ژانویه به پایتخت کشورش واداشت.

نگران کننده ترین چالش نظم بین المللی مبتنی بر قوانین از سمت چین، روسیه یا ایران نیست بلکه از سمت ایالات متحده آمریکا می آید

نگران کننده ترین چالش نظم بین المللی مبتنی بر قوانین از سمت چین، روسیه یا ایران نیست بلکه از سمت ایالات متحده آمریکا می آید. اگر آمریکا از نقش رهبری خود در امور جهانی عقب نشینی کند، خلأهای قدرت را در سراسر جهان باز خواهد کرد و قدرت ها و بازیگران مختلفی را تشویق می کند که قدم در بی نظمی بگذارند. ما دیدیم که خاورمیانه پس از آمریکا چگونه به نظر می رسد.

چیزی شبیه به آن را در اروپا و آسیا تصور کنید، اما این بار با قدرت‌های بزرگ، نه قدرت‌های منطقه‌ای در حال ایجاد اخلال و پیامدهای لرزه‌ای جهانی. تماشای بازگشت بخش‌هایی از حزب جمهوری‌خواه به انزواگرایی که در دهه ۱۹۳۰ مشخص شد، زمانی که حزب جمهوری‌خواه قاطعانه با مداخله ایالات متحده آمریکا مخالفت کرد در حالی که اروپا و آسیا در حال سوختن بودند، نگران‌کننده است.

از سال ۱۹۴۵ آمریکا درباره ماهیت تعامل خود با جهان بحث کرده است. اگر کشور واقعاً به داخل بچرخد، نشانه عقب نشینی نیروهای نظم و ترقی خواهد بود. واشنگتن همچنان می تواند دستور کار را تعیین کند، اتحاد بسازد، به حل مشکلات جهانی کمک کند، و از تهاجم در عین استفاده از منابع محدود جلوگیری کند - بسیار کمتر از سطوحی که در طول جنگ سرد هزینه کرد. اگر نظم فروپاشید، قدرت های سرکش افزایش یافت و اقتصاد جهان باز شکسته یا بسته شد، باید بهای بسیار بیشتری را بپردازد.

ایالات متحده آمریکا از سال ۱۹۴۵ در برقراری نوع جدیدی از روابط بین‌الملل نقش محوری داشته است، روابطی که در طول دهه‌ها قدرت و عمق آن افزایش یافته است. این سیستم در خدمت منافع اکثر کشورهای جهان و همچنین منافع ایالات متحده است. این کشور با استرس ها و چالش های جدیدی مواجه است، اما بسیاری از کشورهای قدرتمند نیز از صلح، رفاه و دنیایی از قوانین و هنجارها بهره مند هستند.

کسانی که سیستم کنونی را به چالش می کشند، هیچ دیدگاه جایگزینی ندارند که بتواند جهان را جمع کند. آنها صرفاً به دنبال یک مزیت محدود برای خود هستند و علیرغم همه مشکلات داخلی، ایالات متحده بیش از هر کشور دیگری به طور منحصر به فردی توانایی و موقعیت دارد تا نقش اصلی را در حفظ این نظام بین المللی ایفا کند. تا زمانی که آمریکا ایمان خود را به پروژه خود از دست ندهد، نظم بین‌المللی کنونی می‌تواند برای دهه‌های آینده رشد کند.

کد خبر: ۲۶۲٬۱۸۸

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha