۴ تیر ۱۳۹۹ - ۰۶:۵۹
تصمیم های فسادساز دولتی/ بی انضباطی شان را با قیمت ارز پوشش می دهند
ریشه های نابهنجاری اقتصادی در گفتگو با داود سوری (بخش نخست)

تصمیم های فسادساز دولتی/ بی انضباطی شان را با قیمت ارز پوشش می دهند

وقتی درباره فساد و دلایل آن با دکتر داود سوری، اقتصاددان صحبت می شود، معتقد است «فساد» همیشه وجود داشته و فردی که می‌خواهد مرتکب یک جرمی شود، به دو عامل نگاه می‌کند. یکی این ‌که هزینه‌های انتزاعی فساد برای آن فرد چیست؟ و دیگری منابع انتزاعی آن فساد کدام است؟

علی طجوزی؛ بازار: وقتی درباره فساد و دلایل آن با دکتر داود سوری، اقتصاددان صحبت می شود، معتقد است «فساد» همیشه و در همه جوامع بشری وجود داشته؛ کم و زیاد بودن آن  مطرح است، نه بود و نبود آن. فردی که می‌خواهد مرتکب یک جرمی شود، به دو عامل نگاه می‌کند. یکی این‌ که هزینه‌های انتزاعی فساد برای آن فرد چی هست؟ و یکی منابع انتزاعی آن فساد چیست؟ طبیعی است که اگر سودی که از فساد می‌برد، بیشتر از هزینه‌هایش باشد، مرتکب آن عمل می‌شود. بنابراین ما باید هزینه فساد را برای افراد بالا ببریم به طوری که لقمه‌های کوچک به‌صرفه نباشند که افراد به دنبال جذب فسادانگیز آنها باشند. "این بخشی از پاسخ های این مدرس دانشگاه به پرسش "بازار"درباره فساد و دلایل شکل گیری آن واثراتی که بر زندگی مردم واقتصاد کشور است.


شما جایی اشاره کرده اید که مبارزه با فساد یکی از دغدغه‌های حکومت و مردم است. اما به رغم تمام بگیروببندها بازهم با این گونه مسائل مواجه هستیم. متاخرترین آنها از قوه قضائیه سربلند کرده است. البته در این جا بحث با شخص و جایگاه و نهادی که فساد در آن شکل گرفته ندارم، پرسش اول این است که آیا این‌که هنوز هم معتقدید دغدغه است ویا برای حکومت عادی شده؟ دوم این‌که به‌رغم این برخوردها چرا این روند متوقف نشده است؟
بحث فساد هیچ موقع عادی نخواهد شد، به دلیل این‌که بحث فساد اثر تجمعی ای  را که بر اقتصاد ما می‌گذارد، بسیار بسیار بیشتر از آن ارقامی است که در دادگاه‌ها و یا در مطبوعات مطرح می‌شود. اثری که روی سیاست‌گذاری اقتصادی، روی تصمیم‌های اقتصادی افراد می‌گذارند، بسیار فراتر از آن است. این ‌که چرا این مساله همچنان باقی مانده، به نظر من به این مرتبط می شود  که  فساد را چطور می بینیم. اگر تمام این فسادهایی که در این سال‌های مختلف اتفاق افتاده را نگاه کنیم، منظور فسادهای بزرگ و کلان است؛ می‌بینیم که به نوعی یک طرف آن منابع دولت بوده، منابع بخش عمومی بوده و آن افرادی که در نهایت به ‌عنوان فاسد مطرح شدند، سعی کرده‌اند که از منابع بخش عمومی به نفع خودشان بهره‌برداری کنند. برای این بهره‌برداری، هم از افرادی که در بخش عمومی فعال بودند استفاده کردند و هم از قوانینی که در بخش عمومی گذاشته شده است. ولی هیچ شکی نیست منابعی که این افراد به آن دست درازی کرده‌اند، منابعی متعلق به بخش عمومی بوده است.

به‌ عنوان مثال وقتی که سیاست ارز ۴۲۰۰ تومانی معرفی شد و به سپس عده زیادی  به ‌عنوان فاسد مطرح  و به دادگاه‌ها معرفی شدند، این افراد فقط از یک قانون، نرخ ویک سیستم اجرایی اشتباه که دولت اجرایی کرده بود سوء استفاده کرده و منابع بخش عمومی، یعنی ارز ارزان قیمت را به نفع خود بردند. یا بحثی که الان در مورد دادگاه آقای طبری مطرح است، مجددا می‌بینیم که منابع بخش عمومی، یعنی زمین‌های منطقه لواسان و کلاک به‌ عنوان منابع بخش عمومی به مالکیت خصوصی درآمده و از این طریق از آن بهره‌برداری شده است. بنابراین می بینیم که یک طرف قضیه همیشه بخش عمومی است. بنابراین یا بخش عمومی منابع خودش را دارد  وآن را می‌برند و یا این‌که قوانینی گذاشته است و می گذارد که از آن قوانین سوءاستفاده می‌شود.

یک طرف قضیه همیشه بخش عمومی است. بنابراین یا بخش عمومی منابع خودش را دارد  وآن را می‌برند و یا این‌که قوانینی گذاشته است و می گذارد که از آن قوانین سوءاستفاده می‌شود

تنها در ایران این گونه است؟
فساد همیشه و در همه جوامع بشری وجود داشته؛ کم و زیاد بودن آن  مطرح است، نه بود و نبود آن. 
در همه جای دنیا هست. معمولا گفته می‌شود دولت نان گران می‌خورد؛ مختص ایران هم نیست، همه جای دنیا همینطور است. حساسیت به مال دولت در بین کارمندان دولت بسیار کم است. بنابراین برای یک عده‌ای این انگیزه وجود دارد که این منابع را به نفع خودشان مصادره کنند. بنابراین یک راه به نظر من این است که  نقش بخش عمومی در اقتصاد ما کاهش پیدا کند. آن وقت منابعی که می‌تواند مورد فساد قرار بگیرد، طبعا کم خواهد شد. تا وقتی که دولت این سهم بالا را در اقتصاد دارد، باید همیشه انتظار داشته باشیم که از یک گوشه آن یک مفسده بزرگی ایجاد شود. نکته بعدی، سیاست‌هایی است که دولت اعمال می‌کند. تا وقتی که دولت خودش را به عنوان نقش توزیع‌کننده درآمد و ثروت قرار دهد، خودش را به‌عنوان معیار نهایی و تعیین‌کننده قوانین اقتصادی قرار دهد،  باید انتظار داشته باشیم که با مشکل فساد روبرو خواهیم شد.

به طور مصداقی مثالی بزنید؟
 مشخص‌ترین آن ارز ۴۲۰۰ تومانی است،  فروش سکه به قیمت پایین است، مشخص‌ترینشان فروش خودرو به قیمت‌هایی است که ترجیحی است. بحث بانک‌ها را داریم، می‌بینیم عده‌ای از بانک‌ها وام‌های بسیار کلان گرفته‌اند و باز پرداخت نکرده اند. چرا این افراد وام‌های کلان گرفته‌اند و پس نداده اند؟. آیا غیر از این است که دولت برای دریافت وام دستورالعملی را مشخص کرده است که به چه کسانی وام بدهید به چه کسانی ندهید؟ آیا غیر از این است که نرخ بهره ثابت اعلام شده است؟ آیا غیر از این است که بسیاری از بانک‌ها ناگزیر باید منابع خود را به صورت دستوری تخصیص دهند؟ تمامی این‌ به اصطلاح سیاست ها فضا را برای مفسدین ایجاد می‌کند. قبول دارید که خیلی از افرادی که بعد از ارز ۴۲۰۰ تومانی فاسد اعلام شدند و به دادگاه‌ها کشیده شدند، فعالین اقتصادی بودند که داشتند کنار خانواده‌هایشان راحت زندگی‌ می‌کردند که دولت به یکباره آمد و فضایی مستعد اختلاس ایجاد کرد و این افراد هم تحریک شدند، خواستند استفاده ببرند و با این مشکل مواجه شدند؟ شاید بالقوه آدم‌های فاسدی نبودند، ولی وقتی یک چنین لقمه درشتی مقابل خیلی افراد قرار داده می‌شود، نمی توان انتظار داشت که در مقابل یک چنین سودهای کلانی که می‌تواند بیشتر از یک عمر کاری آن‌ها در یک شب، در یک روز، در یک قرارداد به آن‌ها سود برساند، مقاومت کنند. کسی که این رانت را به وجود می‌آورد، چه به صورت قانون، چه به صورت دستورالعمل‌ها و دخالت‌هایی که صورت می‌پذیرد، این‌ها همه مقصر و بنیانگذاران فساد هستند که نباید از کنار آنها رد شد. اگر فسادهای بزرگی که صورت می‌پذیرد را از این زاویه نگاه کنیم که فساد به چه کسی ضرر زده است، مسلما بیشترین زیان‌ اینگونه فسادها، به منابع بخش عمومی وارد شده است، نه منابع بخش خصوصی! به خاطر این‌که در بخش خصوصی، افراد نسبت به دارایی‌های خود حساسیت دارند، نظارت می‌کنند و به موقع پیگیری می‌کنند؛ این دولت است که معمولا این کار را نمی‌کند.

فسادهای بزرگی که صورت می‌پذیرد به چه کسی ضرر زده است، مسلما بیشترین زیان‌ اینگونه فسادها، به منابع بخش عمومی وارد شده است، نه منابع بخش خصوصی!

به نظر شمابرای کاهش دست اندازی به بخش عمومی چه باید کرد؟
 اولین بحث به نظر من این است تا آن جایی که ممکن است، نقش دولت و بالاتر از دولت یعنی بنیادها و نهادهای دیگر هم در بخش عمومی تا آن جایی که ممکن است محدود کنیم. حال چه به صورت حضور مستقیم در اقتصاد و چه به صورت تعیین قوانین حاکم بر اقتصاد! در واقع نقش آنها بایدمحدود شود تا ما با فساد بالقوه کمتری روبرو شویم. البته حتی اگر بخش عمومی‌ کوچک شود و کمتر در تصمیم‌های اقتصادی دخالت کند؛ باز هم انتظار داریم فساد وجود داشته باشد. بالاخره این فساد همیشه و در همه جوامع بشری وجود داشته؛ کم و زیاد بودن آن  مطرح است، نه بود و نبود آن. فردی که می‌خواهد مرتکب یک جرمی شود، به دو عامل نگاه می‌کند. یکی این‌که هزینه‌های انتزاعی فساد برای آن فرد چی هست؟ و یکی منابع انتزاعی آن فساد چیست؟. طبیعی است که اگر سودی که از فساد می‌برد، بیشتر از هزینه‌هایش باشد، مرتکب آن عمل می‌شود. بنابراین ما باید هزینه فساد را برای افراد بالا ببریم به طوری که لقمه‌های کوچک به‌صرفه نباشند که افراد به دنبال جذب فسادانگیز آنها باشند.

* چطور می‌توانیم هزینه فساد را بالا ببریم؟
هزینه فساد، دو جز دارد. یک؛ احتمال این که آن فساد آشکار شود و آن فرد دستگیر شود و دیگری هزینه‌ای است که به آن فرد در صورت لو رفتن و آشکار شدن فساد تحمیل می‌شود. به این دو عامل باید توجه داشته باشیم. آن چیزی که تا به حال روی آن تاکید بوده و همیشه من می‌بینم که قوه قضائیه و مسئولانمان روی آن تاکید می‌کنند، آن قسمت دوم است، یعنی آن قسمت دوم که اگر فرد مرتکب خطا شد و لو رفت و شناخته شد، آن وقت یک هزینه بالایی به این فرد تحمیل کنیم، مثلا سریع اعدامش کنیم، دارایی‌هایش را بگیریم. اما آن چیزی که واقعا ما باید به آن بپردازیم، این است که احتمال کشف فساد را بالا ببریم. اگر احتمال کشف فساد بالا برود، هزینه فساد افزایش پیدا می‌کند.

کسی که این رانت را به وجود می‌آورد، چه به صورت قانون، چه به صورت دستورالعمل‌ها و دخالت‌هایی که صورت می‌پذیرد، این‌ها همه مقصر و بنیانگذاران فساد هستند که نباید از کنار آنها رد شد

* نظر می‌رسد بالاترین حکمی که می‌شود به یک نفر داد، گرفتن جانش است. علاوه بر این‌که مستقیما آن فرد دارد خودش مجازات می‌شود، یک پیغامی به جامعه و گروه‌هایی که این نوع اعمال را مرتکب می‌شوند، ارسال می‌کنند. اما به نظر می‌رسد که نه تنها تاثیرگذار نبوده و در کنار آن به نظر شما باعث نشده که فسادهای اقتصادی سازمان‌یافته‌تر شود؟
همینطور است. اجازه دهید اعدام را در نظر بگیریم به‌عنوان بالاترین حکمی که می‌شود در مورد یک فساد داد. اگر از بین هر یک میلیون فاسد فقط یک نفر شناخته و اعدام شود، به نظر شما آن ۹۹۹ هزار و ۹۹۹ نفر دیگر از این احتمال یک روی یک میلیون می‌ترسند؟ قطعا نمی‌ترسند، این ریسک را انجام می‌دهند. اما فرض کنیم که اعدام حکم نیست، حکم این است که مثلا فرد دو سال زندان برود و یکسری حقوق اجتماعی را از دست بدهد. اما احتمال دستگیری‌اش ۸۰ درصد است، نه یک روی یک میلیون!. به عبارت دیگر این سیستم به گونه‌ای شکل گرفته که هرگونه فسادی در آن زود لو می‌رود، طولی نمی‌کشد و فرد می‌داند که احتمال این ‌که دستگیر شود، زیاد است. آیا به نظر شما این بیشتر مانع از فساد است یا آن احتمال بسیار کم؟ من فکر می‌کنم این مهم است، یعنی ما باید بتوانیم احتمال کشف فساد را افزایش دهیم. این‌که می‌گویم احتمال کشف فساد را افزایش دهیم، یعنی سیستم به گونه‌ای باشد که این احتمال کشف فساد را افزایش دهد، یعنی این‌که شفافیت داشته باشیم، یعنی این‌ که در کشورمان مکانیزم‌هایی را داشته باشیم که بتوانیم در زوایای مختلف  فعالیت های اقتصادی، اجتماعی، .... نورافکن بیندازیم. این‌که فساد سازمان‌یافته می‌شود، به این دلیل است که مکانیسمی شکل می‌گیرد که احتمال کشف فساد را کم کند. یک مجموعه می‌شود، همدیگر را ساپورت می‌کنند، حمایت می‌کنند و عملا احتمال کشف فساد را پایین می‌آورند. ولی اگر یک مکانیسمی داشته باشیم که مکانیسم شفافی باشد و احتمال کشف فساد در آن بسیار زیاد باشد، آن وقت خیلی از افراد این انگیزه را ندارند که وارد این فعالیت شوند، به خاطر این‌که می‌دانند که هر چقدر هم منافع آن زیاد باشد، بلافاصله لو خواهد رفت، بلافاصله آشکار خواهد شد که این فرد، فرد فاسدی خواهد بود و آن منافع از آن گرفته می‌شود. بنابراین بحثی که می‌شود معمولا راجع به شفافیت که یک عنصر اصلی آن هم به نظر من آزادی مطبوعات و به‌طور کلی وسایل ارتباط جمعی است. به خاطر این‌که چشم‌های مختلفی روی فضای اقتصادی کشور، روی افراد، مدیران و مسئولان متمرکز می‌شود و این باعث می‌شود که احتمال کشف فساد افزایش پیدا می‌کند. باید یک مکانیزمی داشته باشیم که این چشم‌ها وقتی متمرکز می‌شود، بتواند بیان کند. این تمرکز وتوان بیان کردن مانع بسیار بالایی درشکل گیری  فساد است. بنابراین من فکر می‌کنم بیش از آن‌که بیاییم و احکام بسیار سنگینی مانند اعدام قرار دهیم و صادرکنیم، باید تا آن جایی که ممکن است، سیستم را به سمتی سوق دهیم که هر فسادی در آن خیلی زود آشکار شود.

* یعنی تا موقعی که شفافیت و در کنارش پاسخگویی وجود نداشته باشد، باز هم شاهداین گونه موارد خواهیم بود؟
مشخصا همین طور خواهد بود.

ما معمولا در کشور وقتی در مورد مردم خودمان صحبت می‌کنیم، هیچگونه ناهنجاری را از آن‌ها نمی‌پذیریم، ولی اگر بخواهیم منصفانه‌تر نگاه کنیم، وقتی که کرونا در اکثر نقاط دنیا افتاد، می‌توانیم همچنان ببینیم که مردم ما نسبت به مردم خیلی از نقاط دیگر دنیا رفتار نجیبانه‌تری را داشته‌اند

* پس از بحث فساد می خواهم کمی درباره اتفاقات اخیر صحبت کنیم. اوایلی که ویروس کرونا گستردگی و شیوعش بیشتر شد، شاهد یکسری رفتارهای نابهنجار یا غیراخلاقی در جامعه بودیم. چه عاملی باعث می‌شود این سودجویی شخصی خیلی پررنگ شود، بدون این‌که نفع عمومی و یا نفع جامعه در نظر گرفته شود؟
من یک نکته‌ای در ابتدا بگویم. ما معمولا در کشور وقتی در مورد مردم خودمان صحبت می‌کنیم، هیچگونه ناهنجاری را از آن‌ها نمی‌پذیریم، ولی اگر بخواهیم منصفانه‌تر نگاه کنیم، وقتی که این اتفاق‌ها در اکثر نقاط دنیا افتاد، می‌توانیم همچنان ببینیم که مردم ما نسبت به مردم خیلی از نقاط دیگر دنیا رفتار نجیبانه‌تری را داشته‌اند. بنابراین من این امتیاز را به مردممان می‌دهم و طبیعی است که بسیار بهتر از خیلی از مردم کشورهای دیگر عمل می‌کنند. به نظر من بخشی از آن طبیعی است و بالاخره ما در اقتصاد یک اصلی را داریم که اصلی است که به نوعی پذیرفته‌شده است، یعنی آزمایش‌های تجربی هم آن را پذیرفته‌اند که به معنی سیری‌ناپذیری افراد است و افراد همیشه مایلند درآمدهای بیشتری را داشته باشند که بتوانند رفاه بیشتری را برای خودشان داشته باشند و این سقفی برایش نیست. این رفتارها در خیلی از جوامع اتفاق می‌افتد، در جامعه ما هم اتفاق می‌افتد. من فکر می‌کنم مورد کرونا یک مورد خاص است که بتوانیم از آن نام ببریم یا مثلا مواقعی مثل  اینکه زلزله‌ای پیش آمده، یک حادثه طبیعی پیش آمده، سیلی پیش آمده و یک عده سعی می‌کنند از آن کمبود مقطعی‌ای که پیش آمده، سوءاستفاده ببرند و سعی کنند که در آن مقطع و از آن فاصله خیلی کم بهره‌جویی کنند. در این‌جا معمولا دولت‌ها، حکومت‌ها برای یک چنین مواقعی در بازار دخالت می‌کنند. مقطع بسیار کوتاه، اتفاق بسیار خاصی افتاده باشد، دخالت می‌کنند، به خاطر این‌که هر چقدر هم ما نظام مبتنی بر بازار داشته باشیم، این کمبودهای مقطعی که به دلیل کرونا، به دلیل سیل یا زلزله می‌تواند اتفاق بیفتد، یک وقفه‌ای در جریان طبیعی عرضه کالاها و خدمات ایجاد می‌شود و این باعث می‌شود قیمت‌ها افزایش پیدا کند و عده‌ای سودجو هم سود ببرند. این را یک رفتار انسانی می‌دانم؛ شاید پسندیده نیست، ولی ما انسان‌ها خیلی رفتارها را انجام می دهیم که خیلی هم پسندیده نیستند؛ این هم یکی از آن رفتارهاست که از لحاظ مقداری که در جامعه‌مان می‌بینیم، بخواهم مقایسه‌اش کنم با سایر کشورها، زیاد این را برجسته نمی‌بینم. آن چیزی را که من فکر می‌کنم بیشتر تاثیر گرفته، این افزایش قیمت‌هایی است که ما داریم همیشه می‌بینیم. درست است، زمانی که کرونا آمد، زمانی که سیل یا زلزله آمد، در یک مقطع کوتاهی به دلیل کاهش عرضه یا افزایش تقاضا نظم بازار به هم خورد، قیمت‌ها افزایش پیدا کرد، درست است، یک عده ممکن است سوءاستفاده کنند، اما این چیزی که ما داریم در این سال‌ها می‌بینیم، افزایش مداوم قیمت‌هاست و این افزایش مداوم قیمت‌ها متفاوت است با این‌که یک اتفاقی در یک زمان خاصی  می‌افتد. مثال می‌زنم؛ مثلا ما در جامعه‌مان مطرح می‌کنیم، خیلی از اوقات مسئولان هم صحبت می‌کنند که درست است، قیمت ارز از ۴۲۰۰ تومان در یک ماه شده ۱۸ هزار تومان، ۱۵ هزار تومان، ۱۳ هزار تومان، ولی آقایی که شما مثلا لوازم خانگی می‌فروشید، شما که آن کالا را با قیمت ۴۲۰۰ هزار تومان خریده بودید، چرا الان دارید با ارز ۱۸ هزار تومان می‌فروشید؟ این حرف غیرمنطقی است، ‌این حرف بسیار غیرمنطقی است. درست است که این آقا با قیمتی که آن موقع در بازار بوده، رفته و این کالا را خریده، ولی آن آقا یک یخچال دارد، اگر بیاید آن را در زمانی که قیمت دلار شده ۱۵ هزار تومان، آن یخچال را با قیمت همان ۳۸۰۰ تومانی که قبلا خریده، آن را بفروشد، دیگر یک یخچال ندارد و بنابراین ارزش دارایی‌اش کم شده است. مشکل این آقا نیست، ‌مشکل آن ارزی است که یکباره از ۳۸۰۰ تومان، از ۴۰۰۰ تومان جهش می‌کند به ۱۵ هزار تومان. آن مشکل ایجاد می‌کند. این فرد به‌عنوان یک فردی که صاحب یک دارایی است، صرفا خودش را تطبیق می‌دهد. در واقع نسبت به من که حقوق‌بگیر هستم این مزیت را دارد و می‌تواند خودش را تطبیق دهد. من که حقوق‌بگیر هستم، نمی‌توانم خودم را تطبیق دهم. این ایراد آن فرد نیست، ‌این ایراد سیستم است که نباید دلار جهش‌های چهاربرابری، پنج‌برابری داشته باشد.

وقتی می خواهند نرخ ارز را بر خلاف قیمت آن همچنان پایین نگه دارند،  صرفا می‌خواهند با استفاده از منابع بخش عمومی،  نتیجه عملکرد خودشان را در بی انضباطی پولی و مالی پوشش دهند

* طی چندین دوره ما با این جهش قیمت‌ها مواجه بودیم، دولت‌های مختلفی هم با این روبرو بوده‌اند، اما چرا باز هم اصرار دارند به کنترل قیمت یا سرکوب نرخ ارز با توجه به این‌که دسترسی به منابع بر اساس بعضی از اتفاقات از جمله تحریم‌ها، کاهش قیمت نفت، شرایط منطقه و یا حتی بروز بحران‌ها خیلی محدود است. چرا همچنان اصرار برای این کار دارند و تکرار می‌شود؟
اگر بخواهم طبقه‌بندی کنم، این اصرار و این انجام این کار را می‌آورم جزو همان کاری که ابتدا راجع به آن صحبت کردیم، به این مفهوم که اصرار بر کنترل نرخ ارز بر نرخی کمتر از آن‌چه که باید باشد، یعنی تضییع منابع بخش عمومی. آن کسانی که دارند این کار را انجام می‌دهند، دارند مرتکب فساد می‌شوند، ممکن است آن افراد تصمیم‌گیر باشند، کسی به آن‌ها فاسد نمی‌گوید، اما نتیجه‌اش را شما می‌توانید در این پرش‌های پله‌ای نرخ ارز ببینید. آن افراد وقتی تصمیم می‌گیرند، وقتی می خواهند نرخ ارز را بر خلاف قیمت آن همچنان پایین نگه دارند،  صرفا می‌خواهند با استفاده از منابع بخش عمومی، یعنی ارز، نتیجه عملکرد خودشان را در بی انضباطی پولی و مالی را پوشش دهند. از منابع بخش عمومی استفاده می‌کنند، برای این‌که کاستی‌های خودشان را پوشش دهند و نگذارند حقیقت روشن شود. در تمامی این سال‌ها سعی کرده اند از ارز ارزان قیمت برای کنترل تورم استفاده کند. تورم را چه کسی تولید می‌کند؟ تورم را دولت تولید می‌کند و از این منابع بخش عمومی و به ثمن بخس فروختن آن‌ها برای پوشش آن استفاده می‌کند، برای این‌که کاستی خود را در تولید تورم پوشش دهد. این به نظر من فساد است. تعریفی برایش نداریم، در قانون نیست، ولی به صورت کلی به آن نگاه کنیم، می‌بینید جنبه‌هایی از فساد است، به خاطر این‌که داریم تضییع بخش عمومی را انجام می‌دهیم.

هدف دولت‌ها صرفا از کنترل نرخ ارز در تمامی این سال‌ها، کنترل تورم بوده است. اسامی مختلفی روی این گذاشته می‌شود؛ حمایت از قشر کم‌درآمد، حمایت از صنایع، حمایت از تولید، افزایش اشتغال؛ اما هیچ چیزی به‌غیر از این ‌که بخواهند تورم را کنترل کنند، نبوده و تورم هم ریشه در رفتار خود دولت دارد.

* یعنی سرپوش گذاشتن براشتباهات خود از حق مردم؟
بله، هدف دولت‌ها صرفا از کنترل نرخ ارز در تمامی این سال‌ها، کنترل تورم بوده است. اسامی مختلفی روی این گذاشته می‌شود؛ حمایت از قشر کم‌درآمد، حمایت از صنایع، حمایت از تولید، افزایش اشتغال؛ اما هیچ چیزی به‌غیر از این ‌که بخواهند تورم را کنترل کنند، نبوده و تورم هم ریشه در رفتار خود دولت دارد. شاید بهتر بود به جای این‌که نرخ ارز را کنترل کنند، رفتار خودشان را متناسب می‌کردند تا تورم تولید نشود.

* از جمله این رفتارها چه می‌تواند باشد؟
عمده بحثی که تورم‌زا است، کسری بودجه‌ای است که از ناحیه دولت ایجاد می‌شود. نظام مالی دولت، نظامی است که کسری ایجاد می‌کند و این کسری به تورم منتهی می‌شود. دولت باید انضباط پولی و مالی داشته باشد. مخارجش یک سمت است، درآمدش سمت دیگری است. کم‌کاری دولت در بخش درآمد و در نظام مالیاتی ما است. یک؛ خود نظام مالیاتی به مفهوم مالیات‌ستانی و دوم؛ بزرگ‌کردن پایه‌های مالیاتی به مفهوم این‌که ما رشد اقتصادی بیشتری داشته باشیم و فضای بیشتری را برای درآمدهای مالیاتی ایجاد کنیم. این کم‌کاری ‌ای بوده که از دولت صورت پذیرفته؛ در سمت مخارج هم به هدر دادن منابع و مخارج بالای دولت است. ما می‌بینیم بنگاه‌های بزرگ و موسسات بزرگ و عریض و طویلی از منابع دولت دارند ارتزاق می‌کنند، بدون این‌که ما هیچ بازدهی خاصی را از آن‌ها ببینیم.

کد خبر: ۲۵٬۶۱۱

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha