۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۲ - ۱۱:۲۰
فرصتها و تهدیدهای هند به عنوان پرجمعیت ترین کشور دنیا؛ اکثریت جمعیت جهان ذیل نظم لیبرال قرار ندارند
بازار گزارش می‌دهد؛

فرصتها و تهدیدهای هند به عنوان پرجمعیت ترین کشور دنیا؛ اکثریت جمعیت جهان ذیل نظم لیبرال قرار ندارند

دو کشور بزرگ جهان، که بیش از یک چهارم کل انسان‌های امروزی را تشکیل می‌دهند، علیه نظم اقتصادی بین‌المللی که پس از جنگ جهانی دوم برای تحکیم هژمونی غرب ایجاد شد، کار می‌کنند.

بازار؛ گروه بین الملل: سازمان ملل متحد تخمین می زند که هند به پرجمعیت ترین کشور جهان تبدیل شده و از چین پیشی گرفته است. هند و چین مدت‌هاست که تنها اعضای باشگاه جمعیتی بیش از یک میلیارد نفر بوده‌اند و قطعا جمعیت بزرگتر با مشکلات بزرگتری همراه است.

چرا جمعیت برای سیاست جهانی اهمیت دارد؟ دیدگاه مالتوسی هشدار می‌دهد که دهان‌های بیشتر برای تغذیه، ظرفیت یک کشور را برای تامین نیازهای شهروندانش تحت فشار قرار می‌دهد و عدم انجام این کار باعث بی‌ثباتی سیاسی و فقر اقتصادی می‌شود. با این حال سوابق تجربی دو قرن گذشته روشن می کند که خلاف این نظریه صادق است. جمعیت زیاد به انقلاب صنعتی و رشد اقتصادی باورنکردنی در غرب دامن زد. در حالی که نابرابری های گسترده همچنان ادامه دارد، بهره وری اقتصادی جهانی به طور غیرقابل تصوری افزایش یافته و به افراد بیشتری اجازه داده می شود زندگی طولانی تر و سالم تر از همیشه داشته باشند.

جمعیت جوان تر هند نوید طبقه متوسط مصرف کننده عظیم و رو به رشد و عرضه به ظاهر پایان ناپذیر فارغ التحصیلان دانشگاهی را برای ورود به بازار کار می دهد

اگر بتوان در مورد چشم‌انداز هند در قرن آینده خوش‌بین بود، صعود هند به رتبه یک در نمودارهای جمعیتی گواه این است که بهترین روزهای آن هنوز در پیش است. اگر چنین است، پس دنبال کردن یک مشارکت استراتژیک با هند بسیار عاقلانه است. باید گفت جمعیت عظیم هند جمعیتی جوان بوده و ۵۲ درصد از شهروندان آن زیر سی سال سن دارند. جوانان یک منبع ارزشمند برای هر اقتصادی هستند.

آنها در اوج زندگی کاری خود هستند، آنها مصرف کنندگان مشتاق هستند و به اقتصاد بزرگتر دامن می زنند و در نهایت فرزندان خود را خواهند داشت و حتی چیزهای بیشتری می خرند. کشورهای اروپای غربی و همچنین ژاپن و چین به طور فزاینده‌ای با بازارهای کار سخت‌تر و فشارهای بیشتر بر برنامه‌های استحقاقی بخش عمومی مانند مستمری یا مراقبت‌های بهداشتی مواجه هستند. اما جمعیت جوان تر هند نوید طبقه متوسط مصرف کننده عظیم و رو به رشد و عرضه به ظاهر پایان ناپذیر فارغ التحصیلان دانشگاهی را برای ورود به بازار کار می دهد.

با این حال یک مشکل وجود دارد. در هند مشاغل بسیار کمی وجود دارد از این رو بازار نمی تواند این کارگران مشتاق را جذب کند. برخی از اقتصاددانان رکورد هند را رشد بیکاری نامیده اند و اعداد و ارقام واضح و نگران کننده هستند. برای جذب تقاضا برای اشتغال، اقتصاد هند باید هر ماه بیش از یک میلیون شغل جدید ایجاد کند. در حال حاضر دولت هند تعداد کمتری شغل ایجاد می‌کند و این روند حتی بیشتر کند می‌شود. نارضایتی از چشم انداز شغلی ضعیف باعث ناامیدی می شود که به خشونت منجر می شود. همچنین این مشکلی نیست که بتوان آن را با استفاده از اهرم‌های سیاسی موجود مانند قوانین کار حل کرد.

رشد یک طبقه متوسط قوی از کارکنان اداری تحصیل کرده هندی، فقدان فرصت های مشابه را برای ده ها میلیون جوان جویای کار که برای موقعیت های کمیاب یقه سفید رقابت می کردند آشکار کرد

چالش بیشتر سیستمی و ساختاری و نبود یک بخش تولیدی پر جنب و جوش است که بتواند سالانه میلیون ها جوان وارد اقتصاد را جذب کند. رشد سریع جمعیت یک پدیده نسبتاً مدرن در سطح جهانی است و سوابق تاریخی روشن می‌سازد که تولید صنعتی کلید جذب نیروی کار به طور مولد بوده است. در واقع ذخیره عظیم نیروی کار ارزان انقلاب صنعتی را فعال کرد، زیرا کارگران با دستمزد کم مزارع خود را رها کردند و جای خود را در خطوط مونتاژ منچستر و دیترویت پیدا کردند.

با این حال، هند از این مرحله انقلاب صنعتی انبوه عبور کرده و رشد آن توسط بخش خدمات پررونقی که در فناوری اطلاعات تخصص دارد، تقویت شده است. از آنجایی که چین خود را به عنوان کارخانه اقتصاد جهانی تثبیت کرد، هند آرزو داشت مرکز پردازش تجاری پشتیبان آن باشد.

در حالی که این امر باعث رشد یک طبقه متوسط قوی از کارکنان اداری تحصیل کرده انگلیسی زبان شد، فقدان فرصت های مشابه را برای ده ها میلیون جوان جویای کار که برای موقعیت های کمیاب یقه سفید رقابت می کردند آشکار کرد.

«آشوکا مودی»، اقتصاددان پرینستون استدلال می کند که شکست سیستم آموزشی هند باعث آشفتگی فعلی است. دیگر دلایل آشفتگی عبارتند از رویکردهای مردد و اغلب متناقض دولت در مورد سرمایه گذاری خارجی و تجارت بین المللی و تمایلات حمایتی آن که نوآوری را خفه می کند و هند را از ایفای نقش معنادار در زنجیره های عرضه جهانی باز می دارد. به نظر می رسد لحظه کنونی خصومت بین پکن و واشنگتن بارقه امیدی را برای بخش تولید در محاصره هند ارائه می کند.

با توجه به اینکه ایالات متحده و سایرین به دنبال کاهش وابستگی به صادرات و زنجیره تامین چین هستند، تولید می تواند از چین به هند تغییر کند. اما مشخص نیست که دهلی نو بتواند از این مزیت در مقیاسی که برای رفع نیازهای شغلی جمعیت جوانش لازم است استفاده کند. انجام این کار به شجاعت سیاسی برای پذیرش اصلاحات اقتصادی ساختاری و چالش‌های تجارت جهانی نیاز دارد تا کسب‌وکارهای هند را وادار به رقابت واقعی بین‌المللی کند.

اگر هند بتواند این امر را مدیریت کند، ممکن است بتواند جمعیت خود را برای تقویت نرخ بالای رشد اقتصادی مورد نیاز برای جبران فرصت های از دست رفته در چین مهار کند، اگرچه این دهه رشد از دست رفته گذشته مسلماً این هدف را دور از دسترس قرار داده است.

دو کشور بزرگ جهان، که بیش از یک چهارم کل انسان‌های امروزی را تشکیل می‌دهند، فعالانه غیرلیبرال هستند و علیه نظم اقتصادی بین‌المللی که پس از جنگ جهانی دوم برای تحکیم هژمونی غرب ایجاد شد، کار می‌کنند

بنابراین، نرخ رشد جمعیتی هند یک بمب ساعتی جمعیتی است که در حال حاضر به دلیل موفقیت بخش فناوری اطلاعات، طبقه متوسط دست نخورده آن، افزایش مرکزیت ژئوپلیتیکی و روابط عمومی استادانه کنترل شده است. اما شکست در مهار انرژی بزرگترین جمعیت جهان فقط یک فرصت بزرگ از دست رفته نیست. این مهم سنگ آسیابی است که آینده هند را هدایت می کند. یک جمعیت جوان ناامید و کم‌کار به سرعت ناآرام می‌شود و تاکتیک دولت برای پرت کردن حواس آن با پوپولیسم اکثریتی و شورش های ضد اقلیت برای همیشه موفق نخواهد بود. بدتر از آن، یک دستاورد غیرقابل انکار هند مستقل را از بین خواهد برد: ساختن یک جمهوری متنوع، سکولار و دموکراتیک در برابر همه مشکلات.

روند عقب نشینی در هند از هم اکنون آغاز شده است: هند دیگر از سوی سازمان های معتبر بین المللی به عنوان یک حکومت لیبرال دموکراسی رتبه بندی نمی شود و نظرسنجی های افکار عمومی نشان می دهد که تعهد مردم هند به هنجارهای دموکراتیک به طرز نگران کننده ای سطحی است.

برای ایالات متحده آمریکا و متحدانش، که بارها و بارها به آنها یادآوری شده چقدر تأثیر کمی بر سیاست خارجی هند دارند، این روندها باید زنگ خطر را به صدا در آورند. برای اولین بار از دوران استعمار، اکثریت جمعیت جهان دیگر در دموکراسی های لیبرال زندگی نمی کنند. در واقع دو کشور بزرگ جهان، که بیش از یک چهارم کل انسان‌های امروزی را تشکیل می‌دهند، فعالانه غیرلیبرال هستند و علیه نظم اقتصادی بین‌المللی که پس از جنگ جهانی دوم برای تحکیم هژمونی غرب ایجاد شد، کار می‌کنند.

کد خبر: ۲۲۰٬۱۵۵

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha