۲۱ آبان ۱۴۰۱ - ۰۹:۲۴
ضرورت تمرکز بر شانگهای؛ اکو به پایان خط نزدیک است| مزیت ژئوترانزیتی آورده ایران است
گفتگوی بازار با دیپلمات سیاست خارجی؛

ضرورت تمرکز بر شانگهای؛ اکو به پایان خط نزدیک است| مزیت ژئوترانزیتی آورده ایران است

ظهره وند ضمن اشاره به مشکلات درون گروهی اکو، معتقد است که با وجود مطرح شدن شانگهای و عضویت دائمی ایران در آن، وقت صرف کردن در اکو تنها یک بروکراسی است که بی جهت بودجه ای مصرف می شود.

تهمینه غمخوار؛ بازار: اخیرا خسرو ناظری دبیرکل سازمان همکاری اقتصادی اکو با حسین امیر عبداللهیان وزیر امور خارجه دیدار و گزارشی از آخرین تحولات و نیز آماده سازی‌های صورت گرفته برای برگزاری بیست و ششمین نشست وزرای امور خارجه این سازمان ایران ارائه کرده است.

امیر عبداللهیان نیز ضمن تاکید مجدد بر حمایت جمهوری اسلامی ایران از همکاری های اقتصادی در چارچوب اکو، این سازمان را یکی از اولویت های اصلی کشور در همکاری های اقتصادی با کشورهای منطقه دانست.

وزیر امور خارجه که شخصا در نشست وزرای امور خارجه که قرار است در نیمه اول آذر ماه در تاشکند برگزار شود، شرکت خواهد کرد، به پیشنهادات رئیس جمهور در نشست سران اکو در عشق آباد اشاره کرد و خواستار تسریع در اجرای آنها شد.

در همین راستا، خبرنگار بازار گفتگویی با «ابوالفضل ظهره وند» سفیر سابق ایران در افغانستان و ایتالیا و دیپلمات سیاست خارجی انجام داده که مشروح مصاحبه در ادامه آمده است:

لزوم توجه به شانگهای به جای اکو؛ اقتصاد باید ذیل نگاه امنیتی باشد| مزیت ژئوترانزیتی آورده ایران است

* با وجود تاکید ایران بر حمایت از اکو، اما گزارشها نشان می دهند که میزان تجارت درون گروهی این سازمان کم است؛ یعنی با وجود برخورداری ۱۰ کشور عضو از بخش عظیمی از سرمایه جهانی، میزان همکاری های اقتصادی آنها، تنها ۸ درصد است. چرا حجم تجارت درون منطقه‌ای اکو راضی‌کننده نیست و توافق نامه های درون منطقه‌ای این سازمان اجرایی نشده اند؟

سازمان همکاری اقتصادی دارای یک سری مشکلات جوهری و ساختاری است یعنی معضل اکو ماهیتی است. علی رغم برخورداری از تمامی ظرفیتها که در بخشهایی کشورهای عضو این سازمان می توانند مکمل یکدیگر باشند، اما ریشه ماجرا به ساختار سیاسی و جنبه های هویتی این کشورها باز می گردد.

اساسا، زمانی مجموعه ای از کشورها می توانند اتحادیه ای را مانند آسه آن، اتحادیه اروپا، بریکس و یا خود شانگهای را تشکیل دهند که دارای تهدید و فرصت مشترک باشند. اما در خصوص اکو بحث این است که این سازمان از ابتدا و مبنا حتی با وجود بنیان گذاران آن یعنی ایران، ترکیه و پاکستان دارای مشکلاتی بوده است؛ یعنی این سه کشور هیچ گاه نتوانستند به تعریف و تبیین اشتراکاتی بپردازند تا از طریق آن بتوانند به همکاری های راهبردی ورود پیدا کنند.

این گونه به نظر می رسد که اکو به پایان خط و کار خود نزدیک است؛ یعنی همان موضوعاتی که انتظار می رفت در اکو برآورده شود، اکنون در شانگهای و در آینده نزدیک در بریکس قابل انجام است

بنابراین، چنانچه کشورهای اصلی آن فاقد این ویژگی باشند، قطعا نمی توانند در یک اتحادیه قرار گیرند. علی رغم اینکه هزینه های زیادی صرف شده و بخشی از مقر اصلی اکو در تهران است، اما تاجرانی که تمایل به تجارت و فعالیت در این چارچوب داشته، معمولا با مشکلاتی مانند پرداختهای مال، پولی و مسائل گمرکی و غیره روبرو بوده اند در حالی که اکو نتوانسته به حل آن مشکلات بپردازد.

به عبارت دیگر، با توجه به اینکه آن پایه و اساس اولیه و اصلی در اکو وجود نداشته است، این مبنا اکنون در شانگهای قابل مشاهده و شکل گرفته است، به طوری که برخی از اعضای اکو از اعضای دائم و یا عضو ناظر سازمان همکاری شانگهای هستند. بنابراین این گونه به نظر می رسد که اکو به پایان خط و کار خود نزدیک است؛ یعنی همان موضوعاتی که انتظار می رفت در اکو برآورده شود، اکنون در شانگهای و در آینده نزدیک در بریکس قابل انجام است. بریکس هم اعلام کرده که در حال حاضر این آمادگی را دارد که گسترده تر عمل کند.

لذا، از دید من اکو عملا ساختاری هزینه بر است که کار خاصی انجام نمیدهد؛ مثلا، ایران و پاکستان تنها در یک روابط دوجانبه تجاری، در افغانستان رقیب یکدیگر بوده و نتوانسته اند به یک جمع بندی برسند، یا با ترکیه نیز رقابتها و مشکلات سیاسی و رویکردی وجود دارد. بنابراین، بیماری اکو از این زوایه لاعلاج است؛ در حالی که در تراز بالاتر مانند شانگهای قدرتهای بزرگی مانند روسیه و چین نقش پیشران داشته و دارند.

در حقیقت، مسئله امنیت و نگاه امنیتی عامل نزدیکی اعضای شانگهای به یکدیگر بوده و هست؛ در حالی که این نگاه در اکو جایگاهی نداشته و نگاه به اکو صرفا اقتصادی بوده است. به قول معروف اکو از دل سنتو بیرون آمده است که البته سنتو و سیتو قبلا یک پیمان امنیتی متصل به ناتو بود. اما در اکو، مولفه امنیت کنار رفت و ایران مقابل ناتو قرار گرفت. بنابراین، دو کشور پیشگام در اکو ایران و ترکیه هستند که دارای نگاه متفاوت امنیتی می باشند. ترکیه در حال طی کردن مسیر پان ترکسیم در حوزه تمدنی ایران است؛ در حالی که ایران در تلاش برای حفظ و صیانت امنیت ملی، منطقه ای و تمدنی خود.

لذا، با وجود مطرح شدن شانگهای و عضویت دائمی ایران در آن، وقت صرف کردن در اکو تنها یک بروکراسی است که بی جهت بودجه ای مصرف می شود؛ زیرا نمایندگانی از این سازمان در تهران به سر می برند. بنابراین، این سازمان از نظر من در حال احتضار است.

* حال با وجود توضیحات شما، اما با توجه به چشم انداز اکو در سال ۲۰۲۵، قرار است تا میزان تجارت درون گروهی آنها دوبرابر شده و بیش از ۷۰ میلیارد دلار ثبت شود. آیا از دیدگاه شما؛ انجام سرمایه گذاری های مشترک به همکاری های پایدار میان اعضای این سازمان کمک کند؟ یا چنین چیزی امکان پپذیر نیست؟

این موضوع را تنها می توان در همکاری های دوجانبه مشاهده کرد؛ زیرا برخی از اعضای اکو عضو سازمان شانگهای نیز هستند و اگر اتفاقی در روابط آنها از طریق شانگهای رخ دهد، می تواند به آمار حجم تجارت و میزان همکاری های اکو نیز اضافه کند. به عنوان مثال، در روابط دوجانبه ایران و ترکیه در سال جاری مشاهده شد که چند درصدی میزان حجم تجارت افزایش یافت و از دو میلیارد به دو میلیادر و چهارصد رسید. همچنین ، حجم تجارت دوجانبه میان ایران و پاکستان نیز بهبود یافته است. حتی اگر پاکستانیها با توجه به شرایط اقتصادی خود و نیاز به انرژی، از گاز ایران برداشت کنند میزان حجم گاز اکو نیز رشد پیدا خواهد کرد.

اما تمامی این افزایشها در قالب روابط دوجانبه در جریان است؛ در حالی که آن معنا و مفهومی که می توانست از طریق اکو شکل بگیرد، ایجاد نشده، زیرا اولین موضوعی که در شکل دهی منطقه گرایی اهمیت دارد، جنبه های رویکردی در نگاه به امنیت، جنبه های هویتی، اعتماد سازی در برداشتن مرزها، ایجاد پول مشترک و ... است. در اکو چنین مسائلی قابل مشاهده نیست.

نگاه درستی از ابتدا به مسئله اکو صورت نگرفته و صرفا نگاه اقتصادی در رابطه با این سازمان وجود داشته است؛ در حالی که تنها نگاه اقتصادی نمی تواند پیشگام باشد

در قالب و چارچوب روابط دوجانبه اعضای اکو در حال انجام تجارت و روابط اقتصادی هستند، اما این مسئله یک حساب سازی است؛ زیرا اکو فاقد هویت لازم است و مقامات مسئول نتوانسته اند موجب بخشیدن این هویت به اکو شوند. در واقع، اکو می توانست زودتر از شانگهای به یک شانگهای تبدیل شود و به جای اینکه روسیه و چین نقش رهبری در شانگهای را داشته باشند، ایران به همراه ترکیه یا پاکستان این نقش را ایفا کند و بعد روسیه و چین این رهبری را داشته باشند.

لذا، نگاه درستی از ابتدا به مسئله اکو صورت نگرفته و صرفا نگاه اقتصادی در رابطه با این سازمان وجود داشته است؛ در حالی که تنها نگاه اقتصادی نمی تواند پیشگام باشد. آنچه که می تواند در این زمینه نقش پیشگام داشته باشد، اشتراکات در جنبه های تهدید و فرصت و نگاه امنیتی است که بعد در ذیل آن، اقتصاد می تواند کمک کننده باشد؛ یعنی در صورت عدم برخورداری از نگاه امنیتی، غلبه بر تهدیدها و استفاده از فرصتها صورت نخواهد گرفت.

بنابراین، با توجه به اینکه رهبران اکو از ابتدا نتوانستند تهدیدات مشترک را احصا کرده و اقتصاد را برای مهار آن تهدیدات مشترک به میدان بیاورند، کار خاصی در این سازمان صورت نگرفته و شکل مشترک نمایان نشده است. اما اتحادیه اروپا و همچنین شانگهای این اقدام را انجام داده اند. شانگهای با نگاهی امنیتی و مقابله با تروریسم و تهدیدات ژئوپلیتیکی توانسته تا از ظرفیتهای اقتصادی بهره مند شود. اما اگر در خصوص شانگهای نیز به گونه ای درست و فعالاته عمل نشود، چنین اتفاقی نیز در مورد شانگهای رخ می دهد.

بنابراین، دیپلماسی ایران باید صحیح حرکت کرده و اقتصاد را برای مهار تهدیدات بالقوه و بالفعل به کار گیرد. اما اگر قرار باشد تنها نگاه اقتصادی وجود داشته باشد، مشکلات و معضلات اکو پدیدار خواهد شد.

* با توجه به نقش برجسته در کریدورها و مسیرهای ترانزیتی، ایران تا چه اندازه می تواند از این امتیاز خود در بهبود عملکرد و حضور در اتحادیه اوراسیا، سازمان شانگهای و حتی اکو بهره مند شود؟

زمانی که کشوری وارد یک اتحادیه می شود، به یک شراکت ورود پیدا می کند؛ در حالی که هر شریکی بسته به آورده های خود می تواند از مزیتهای آن سازمان بهره مند شود. آورده ایران مزیت ژئوترانزیتی آن است که اگر نتواند این آورده را نقد کند؛ دچار باخت می شود.

به عبارت دیگر، اگر ایران حجم زیادی از عرضه و تقاضا را بر روی ظرفیت ژئوترانزیتی متمرکز کند، مزیت نسبی خود را نقد کرده است. این مسئله بازهم از طریق دیپلماسی فعال اقتصادی قابل اجرا شدن است؛ یعنی در یک زمانهایی باید سوبسید داده شود یا دمپینگ انجام شود. سوال این است که چرا چینی ها در روابط بین الملل در حوزه اقتصاد موفق عمل کرده اند؟ آنها برای تحقق و نقد کردن مزیت ها و آورده های خود از سود نقد خود گذشته اند، در صورتی که ایران در همان ابتدا به گونه ای رفتار می کند که به یک سود دم دستی دست یابد.

لذا، اگر آینده را خوب و دقیق ترسیم کرده و جایگاه کشور در مزیت های نسبی خود را در آن دورنمای آتی، درست مشاهده کنیم، در آن صورت به موفقیت دست خواهیم یافت. لازمه تحقق این مسئله وجود یک مرکزیت راهبردی با نگاهی درست و استفاده از افرادی با جایگاه صحیح و دارای ذهن حکیمانه است؛ زیرا اگر منافع جریانی، فرضی و یا حزبی بر منافع ملی غلبه پیدا کرده و یا از افراد غیر متخصص و صرفا جمعیت جوان گرایی که با مسائل آشنا نیستند استفاده شود، ایران دچار باخت خواهد شد.

کد خبر: ۱۸۷٬۰۶۲

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha